در زمان امام(ره) او نماینده مجلس بود و البته فرماندهی پدافند نیروهای مسلح و معاونت آیتالله هاشمی رفسنجانی در فرماندهی این نیروها را بر عهده داشت.
وی کسی است که لقب «امام» را برای بنیانگذار انقلاب مطرح کرد. او امروز رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است. روحانی در آغاز سخن این ایام را برای ملت ایران تسلیت میگوید و در لابلای حرفهایش گاهی چشمش روشنتر از قبل میشود. برخورد امام(ره) با موضوعات و افرادامام در برخورد با دوستان، شاگردان، مسئولان و مردم بسیار متواضع و کم حرف بودند.
سخنی اگر بود به راحتی استماع میکردند و در عین حال پاسخ را کوتاه میدادند. اما در همین پاسخ کوتاه دقیقا به نکته اصلی که در بحث شده بود، اشاره میکردند. ایشان در موضوعاتی که به نظر قطعی رسیده بودند، بازهم نظر افراد مختلف را میگرفتند اما در این موارد، در نهایت معمولاً نظر قطعی خود را اعلام میکردند.
یا در مواردی هم اگر موضوعی پیش میآمد ایشان میفرمودند که فلان موضوع نظر من نبود اما چون دوستان گفتند، قبول کردم. از چنین موضوعاتی میتوان به تعیین دولت موقت یا تعیین شرط مرجعیت برای رهبری نظام اشاره کرد که ایشان بعداً فرمودند که اینها نظر من نبود، اما چون دوستان گفتند، قبول کردم.
به لحاظ سیاسی ایشان علاقهمند بودند تا همواره امور را به مسئولان واگذار کنند و دخالت ایشان در این امور در حداقل ممکن باشد. بنده در زمان جنگ چند نوبت در امور دفاع مقدس خدمت ایشان رسیدم و گزارشهایی را ارائه کردم.
تقریباً در همه موارد موضوعات را به آقایان هاشمی و آیتالله خامنهای محول میکردند و میگفتند که گزارشها را به ایشان بدهید و از طریق آنها پیگیری کنید. ایشان همه اختیارات را داشتند، اما چون امور جنگ را به آقایان هاشمی و آیت الله خامنهای تفویض کرده بودند، بر همین اساس نمیخواستند وارد ریز موضوعات جنگ شوند.
یا زمانیکه در شورای سرپرستی صدا و سیما بودم پیشنهادهایی را از طرق متعدد برای تعیین برخی مسئولان این سازمان خدمت امام(ره) میرساندیم، ایشان میفرمودند اینها را خودتان بررسی و رسیدگی کنید.
جمع ابعاد شخصیتی در امام(ره)
امام خمینی(ره) شخصیتی استثنایی بودند. ما در عمر خود و تا آنجا که تاریخ را مطالعه کردهایم چنین شخصیت جامعی را ندیدهایم. ابعاد مختلف در ایشان جمع شده بود و این لطف و فیض الهی برایشان بود. ایشان فردی سیاسی، با استعداد و با بهره هوشی بالایی بودند. کسی بودند که قدرت تجزیه و تحلیل بسیار بالایی داشتند و در کمتر شخصیتی ما چنین بهره هوشی بالایی را شاهد هستیم.
یکی از عوامل موثر در شخصیت امام، اساتید بزرگواری بودند که حضرت امام(ره) از آنها بهره گرفته بودند. در بحث عرفان آیتالله شاهآبادی استاد امام بودهاند. در فقه و اصول آیتالله حائری استادشان بودند یا در عالم سیاست ایشان تحت تاثیر شهید مدرس بودند. در دوران جوانی بارها از قم به تهران میآمدند و منزل مرحوم مدرس میرفتند و حتی به عنوان تماشاچی به مجلس شورای ملی هم میرفتند.
برای همین است که وقتی خواستند تا عکس امام را روی اسکناس چاپ کنند، ایشان فرمودند که عکس آیتالله مدرس را بزنید و تا زمانی هم که ایشان در قید حیات بودند عکسشان روی اسکناسها چاپ نشد.
امام نمیخواست مرجعیتش مطرح شود
ایشان فردی خودساخته بود و برای خودسازی مجاهدت زیادی کرده بودند. دوستان امام میگفتند اگر در جلسهای غیبتی از کسی میشد ایشان جلسه را ترک میکردند. امام(ره) فردی بیاعتنا به دنیا بود و مطمئناً اگر هجمه هیأت حاکمه وقت رژیم شاه علیه اسلام پیش نمیآمد و دولت علیه اسلام وارد عمل نمیشد، ایشان مایل نبودند مرجعیت ایشان مطرح شود... بعد از فوت آیتالله بروجردی، خیلیها میخواستند رساله امام را چاپ کنند.
اما ایشان حاضر نشدند این کار انجام شود. اصلا کسی که در قم حاضر نشده به ط لبهها شهریه بدهد پس نمیخواسته در وادی مرجعیت وارد شود. اما بعد از این که موضوع نهضت اسلامی پیش آمد وارد این وادی شدند.
امام(ره) واجد صفات متعددی بودند، استاد اخلاق بودند، ایشان عارف بودند. مفسر قرآن هم بودند. در فقه، اصول و فلسفه و کلام هم استاد بزرگی بودند چنان که شخصیتی همچون استاد مطهری افتخار شاگردیشان را داشتهاند. اما شاید مهمترین بخش به درس اخلاق ایشان برگردد که شاگردانشان میگفتند تا درس امام شروع میشد تا آخر جلسه همه گریه میکردیم. علاوه بر همه اینها ایشان رهبری مقتدر در برابر قدرتهای استعماری و استکباری بودند.
لقب «امام» برای امام خمینی
در سال 1356 مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی به صورت مشکوکی در نجف رحلت کردند. آبان ماه بود که ایشان دارفانی را وداع کردند. شهادت ایشان به خاطر جایگاهی که نزد امام(ره) داشتند و نیز به علت جایگاه علمی و انقلابی که به عنوان معاون و مشاور امام(ره) مطرح بودند، در میان علما و روحانیون و انقلابیون خیلی تاثیر گذاشت.
با شهادت ایشان خیلی چیزها در صحنه مبارزه تغییر کرد. مثلا تا آن موقع ما نمیتوانستیم در سخنرانیها مستقیماً نام امام را بر زبان بیاوریم و معمولاً به عنوان مرجع دور از وطن یا یوسف گمگشته از ایشان یاد میکردیم. داشتن عکس ایشان هم جرم بود. حتی روی جلد رسالهشان هم اسم ایشان نبود و مثلا از اسامی دیگر استفاده میشد. اما با شهادت حاج آقا مصطفی این فضا شکسته شد.
نام امام بر بالای منبرها رفت. مجالس ختم برگزار شد و اتفاقات دیگری که علنی شد. در روزهای اولیه در مسجد جامع بازار مراسم ختمی برای ایشان برگزار شد و در این مراسم سخنران خبر شهادت را اعلام کرد و گفت که ایشان فرزند آیتالله خمینی بودند. بردن این اسم خیلی مهم بود.
چهارشنبه بعد از ظهر بود که استاد مطهری به بنده زنگ زدند و گفتند که میخواهیم مجلس ختمی در قم و تهران برگزار کنیم و شما سخنرانی یکی از این مجالس را قبول کنید. من ممنوع المنبر بودم، ولی ایشان فرمودند اگر ممنوع المنبر هم نباشی، خواهی شد، قبول کردم و گفتم که آمادگی دارم. بعد هم تماس گرفتند و روز جلسه را گفتند که روز یکشنبه هست و قرار هم شد تا من در مراسم تهران در مسجد ارک سخنرانی داشته باشم.
جلسه مهمی بود و برای همین من در ذهن خود مطالب سخنرانی را مرور میکردم. به ذهنم آمد که امام خمینی(ره) را به ابراهیم خلیل الله تشبیه کنم که خداوند بعد از امتحانات مختلف و موضوع به قربانگاه بردن اسماعیل، فرمود که الان شایسته مقام امامت شدی. من میخواستم با این تشبیه به اینجا برسم که حالا با این شرایط برای آیتالله خمینی هم لقب «امام» شایسته است. اما در این موضوع تردید داشتم که آیا پذیرفته خواهد شد یا نه. چون واژه امام تا آن موقع فقط برای ائمه معصومین(ع) به کار میرفت.
چون احتمال دستگیری من قبل از منبر وجود داشت زودتر عازم مسجد شدم. دیدم نیروهای نظامی اطراف مسجد مستقر هستند. خلاصه برنامه شروع شد و علما و شخصیتهای بزرگی هم حضور داشتند. اما من هنوز هم تردید داشتم راجع به واژه «امام».
اما وقتی بالای منبر رفتم تصمیمم قطعی شد. داستان ابراهیم و اسماعیل را گفتم و آیه «انی جاعلک للناس اماماً...» را خواندم و بعد گفتم تنها لقبی که برازنده آیتالله خمینی است کلمه «امام» است،«امام خمینی». ناگهان صدای صلوات مردم مسجد را به لرزه درآورد و آقای موسوی کاشانی، یکی از دوستان، بعد از آن مراسم گفت که من دیدم وقتی شما این موضوع را گفتید آیتالله مطهری از جایش برخاست و دستها را بالا برد و با صدای بلند صلوات فرستاد.
من امیدوار نبودم ،« این پیشنهاد جا بیفتد، اما بعد از چندروز این واژه همه جا بکار میرفت.نوار سخنرانی من هم همه جا پخش شد و حتی به کشورهای عربی، اروپا و آمریکا هم رسید. زمانی هم که پاریس خدمت امام(ره) رسیدم دیدم که آنجا هم رسیده است.
حتی یکی از نوار فروشهای تهران به من میگفت که شما کاسبی ما را داغ کردید و من خودم چندهزار تا از این نوار را فروختهام.
وقتی همه بزرگان در حیاط جماران جمع شدند
از اواخر فروردین سال 68 حال امام(ره) مناسب نبود. پزشکان در نهایت به این تشخیص رسیدند که مشکل ایشان از معده است. پس از آن تصمیم به عمل جراحی گرفتند. من از طریق نزدیکان امام(ره) در جریان بودم. این جراحی انجام شد و کمکم مردم هم از حال امام مطلع شدند.
خرداد ماه شد. آقای هاشمی رفسنجانی یکبار خدمت امام(ره) رسیدند و پس از آن در نمازجمعه این مسئله را مطرح کردند که امام(ره) فرموده اند از خدا بخواهید مرا بپذیرند. مردم خیلی متاثر شدند.بعد از ظهر روز ١٣ خرداد بود که مطلع شدم حال امام(ره) وضع مناسبی ندارد. آمدم مجلس شورای اسلامی. شورای بازنگری قانون اساسی هم در محل مجلس بود. جلسهای با هیأت رئیسه مجلس داشتیم و تصمیم بر آن شد تا عدهای برویم به بیت امام(ره).
نزدیک غروب بود که رسیدیم جماران. هنوز اذان نگفته بودند که حاج احمدآقا آمدند دست من و آقای ریشهری را گرفتند و گفتند بروید امام را ببینید. ولی پزشکان ممانعت کردند و بعد با واسطه مرحوم احمدآقا توانستیم امام را ببینیم. امام روی تخت آرام دراز کشیده بودند روی سینهشان آثار عمل جراحی بود و از تنفس مصنوعی استفاده میکردند. ظاهراً آخرین باری که ایشان حرف زده بودند حول و حوش ساعت ٣ بعد از ظهر بود. خیلیها در حیاط جمع
بودند.
آیتالله خامنهای، آیتالله مشکینی، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله هاشمی رفسنجانی آنها در اتاق مجاور مشغول بحث بودند و میخواستند درباره دعوت از خبرگان برای تصمیمگیری در مورد رهبری بعد از امام تصمیمگیری کنند. نماز مغرب و عشا را در حیاط خواندیم. مانیتوری در حیات بود که وضع امام را نشان میداد. ساعت ١٠ و ٢٢ دقیقه شب بود که ناگهان دیدیم مانیتور خاموش شد.
همه از جا برخاستیم و حاج احمد رفتند داخل. یک دقیقه بعد برگشتند و دقیقاً این جمله را گفتند: «تمام شد.» ولولهای برپا شد...بعد آقای هاشمی رفسنجانی آمدند و گفتند صدای گریه بلند نباشد، ممکن است نخواهیم الان اعلام بکنیم. حال عجیبی داشتیم. بعد ما با عدهای از دوستان از جمله آقای خاتمی رفتیم برای تنظیم اطلاعیهای که قرار بود فردا پخش شود.
بروید و آماده باش اعلام کنید
حدود ساعت5 /11بود که آقای هاشمی که فرمانده نیروهای مسلح بودند آمدند و به من که معاونشان بودم گفتند که بروید و آمادهباش نیروهای مسلح را اعلام کنید. لذا از جماران خارج شدم و آمادهباش نیروهای مسلح را اعلام کردم. فرمانده پدافند هم بودم و آمادهباش آنها را دادم. این اعلام آمادهباش به خاطر نگرانی از پخش خبر و احتمال حمله دوباره ارتش عراق به کشور، با شنیدن خبر ارتحال امام(ره) بود.
خبر ارتحال رسماً ساعت ٧ صبح اعلام شد. اما چون رادیو ساعتی قبل قرآن پخش میکرد بیشتر مردم از همان حدود ساعت ٥ صبح فهمیده بودند که چه اتفاقی افتاده است... صبح رفتیم مجلس. وقتی آقای هاشمی وارد مجلس شدند صحنه عجیبی بود. صدای ناله نمایندهها بلند شد. آقای هاشمی هم سرش را تکیه داد به دیوار مجلس و گریه کرد. بعد هم که خبرگان تشکیل جلسه دادند و اتفاقات بعدی.
رهبری بعد از امام(ره)
امام(ره) در ماههای آخر عمرشان چند کار عظیم را انجام دادند که اگر انجام نمیشد بعد از رحلت ایشان کارها سخت و پیچیده میشد. یکی از این کارها تصمیمگیری برای آتشبس و پایان جنگ بود. یا مباحثی همچون اختیارات حکومت اسلامی، جایگاه حکم حکومتی و دایرهاش و بحث زمان و مکان در اجتهاد و... از موضوعاتی بود که در آن ایام مطرح شد. یکی دیگر از مسائل هم بحث رهبری پس از خود امام(ره) بود.
یکی از تصمیمهای مهم در این باره اعلام موضوع آقای منتظری بود که امام در اسفند ٦٧ در جلسه خصوصی سران فرموده بودند، ایشان مناسب این کار نیستند. در نهایت امام(ره) در فروردین ٦٨ طی نامهای به آقای منتظری موضوع عزل ایشان را اعلام کردند.
یکبار در اسفند ٦٧ در جلسه سران قوا امام این موضوع را مطرح میکنند. ظاهراً آقای هاشمی رو به امام میکنند و میگویند خوب اگر ایشان نه، پس کی؟ امام هم میگویند در بین شما هستند کسانی که بتوانند این مسئولیت را داشته باشند. آقای هاشمی میپرسند چه کسی؟ و امام جواب میدهند « مثلاً آقای خامنهای».
اما آقای خامنهای از امام(ره) میخواهند نقل این صحبت را برای حضار، در خارج از آن جمع حرام کنند و امام هم این کار را میکنند.
نماز مغرب به امامت رهبر جدید
در جلسه بعد از ظهر خبرگان در روز 14 خرداد مباحث مربوط به رهبری شروع شد. در آغاز بحث شورای رهبری مطرح بود که شورای ٥ نفره یا سه نفره این مسئولیت را داشته باشند. برای این منظور اسامی همچون آیت ا...خامنهای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و آیتالله مشکینی و ... مطرح بود، اما در رای گیری بحث شورایی شدن رهبری رای نیاورد. پس از آن میروند راجع به افراد بحث کنند. بحث شروع میشود.
من خودم به عنوان ناظر، شاهد جلسه بودم. ناگهان یک نفر با صدای بلند گفت: آقای هاشمی چرا حرفی را که امام(ره) زدهاند نمیگویید. همه حساس شدند و پرسیدند ماجرا چیست. آقای هاشمی ماجرا را تعریف کرد و آقای موسوی اردبیلی هم از جایشان برخاستند و گفتند من هم شهادت میدهم این حرف درست است.
هرچند قبل از نقل این ماجرا هم آقای خامنهای یکی از گزینهها بودند، اما نقل نظر امام، فضای جلسه را عوض کرد. آقای خامنهای اصرار داشتند حرف بزنند و نظرشان را بگویند. ایشان از این کار امتناع میکردند. اما سرانجام با رای اکثریت قریب به اتفاق ایشان به عنوان رهبر انتخاب شدند.
نزدیک اذان مغرب بود که این اتفاق افتاد و پس از آن همه نماز مغرب و عشا را به امامت رهبر انقلاب اقامه کردیم و در واقع خبرگان با ایشان بیعت کردند. واقعاً اگر لطف خدا نبود امکان نداشت در عرض یک روز رهبر انقلاب تعیین شود. رهبری که با رای قاطع انتخاب شد، نقشههای دشمنان را نقش بر آب کرد. پس از آن بود که مردم احساس راحتی کردند. زیرا خبرگان شایستهترین فرد را برای این سمت انتخاب کرده بود.
نگرانی عدهای از مرجعیت سیاسی امام(ره)
امام(ره) معمار انقلاب بودند و نیز طراح نظام جدید حکومت اسلامی. خط ایشان و اصول ایشان باعث شد در دهه اول انقلاب ساختار کارآمدی برای نظام طراحی شود نظام جمهوری اسلامی همان چیزی بود که مدنظر امام خمینی(ره) بود. ایشان روی مردمسالاری تاکید ویژهای داشتند. در افکار ایشان ویژگیهای خاصی بود.
مثلاً در میان نهادها، بیشتر امید امام به مجلس شورای اسلامی بود. حتی در دوره ریاست جمهوری اول عده ای نگرانیهایی را از بابت بنی صدر مطرح کردند و امام فرمودند اینها خیلی مهم نیست شما بروید به فکر مجلس باشید....اگر امام نبود خیلی از خرافهها که در اسلام نبود جامیافتاد. مثلاً یک دورهای ادکلن زدن را حرام میدانستند و انگار بوی عرق را شایسته یک مسلمان انقلابی میدانستند. امام این سلیقههای انحرافی را عوض کرد.
امام به کوخنشینان اهمیت میداد و میفرمود که این مردم ولینعمت شما هستند. ایشان با این که به شدت ضد استکبار بودند اما از انزوای کشور هم نگران بودند و میگفتند باید با کشورها رابطه خوبی داشته باشیم. ایشان به حقوق شخصی مردم خیلی اهمیت میدادند. بیانیه ٨ مادهای ایشان در آن شرایط که، ترور و فعالیت ضد انقلاب بیداد میکرد، بیانیهای برای دفاع از حقوق مردم بود. اینها ناشی از اعتقاد امام به رای مردم و حقوق مردم بود. ایشان درباره جوانان و زنان بسیار حساس بودند.
درباره زنان باید گفت ١٢ بندی که در عقدنامهها میآید و زوجین امضا میکنند که در راستای دفاع از حقوق زنان است، امام مطرح کردند. افکار امام(ره) امروز هم باید مرجع سیاسی امور ما باشد و مسئولان هم باید در مسیر ایشان باشند. این افکار میتواند حقوق مردم را تضمین کند و بر نقش آنها تاکید داشته باشد. مجموعه این ویژگیها راه امام است... متاسفانه عدهای امروز مخالف مرجعیت سیاسی امام(ره) هستند و ما بارها این نگرانی را مطرح کردهایم. عدهای رای مردم را تشریفاتی میخواهند یا دنبال خرافه هستند.
اینها راه امام نیست. یا مثلاً ایشان عدم دخالت نظامیها در مسائل سیاسی را تاکید داشتند و آن را سم مهلک میدانستند و معتقد بودند نیروهای مسلح باید متعلق به کل کشور باشند، نه یک جناح.
همشهری جمعه