رسول محمدی مدیرکل منابع طبیعی استان گیلان در این زمینه میگوید: براساس آمارها 7هزار و200 خانوار با یک میلیون و 540 هزار واحد دامی مشمول طرح ساماندهی میشوند، تاکنون 2هزارو 500خانوار با 370هزار واحد دامی و با اعتبار 220 میلیارد ریال از جنگلهای گیلان خارج و ساماندهی شدهاند.
محمدی اضافه کرد: برای خروج کامل خانوارهای جنگلنشین و دامهای آنان به بیش از یکهزار و 600میلیارد ریال اعتبار نیاز است. از آنجاییکه شرایط جوی در استانهای شمالی به دامداران اجازه نمیدهد تا مدت زمان طولانی در مراتع بالا دست باقی بمانند این دامداران با استقرار در مناطق میان بند جنگلی موجب آسیبرساندن و تخریب جنگلها و مراتع میشوند.
استان گیلان 565 هزار هکتار جنگل و 250 هزار هکتار مرتع دارد که یک میلیون و 200 هزار رأس دام در مراتع و جنگلهای این استان چرا میکنند، در حالیکه کارشناسان ظرفیت این مراتع را 700 هزار رأس واحد دامی میدانند. یک کارشناس کشاورزی میگوید: در طول تاریخ جنگلنشینان در جنگل با دامهای خود سکونت داشتند، چرا به جنگل آسیب نرساندند؟
در چند دهه اخیر که چوب ارزش پیدا کرد و بهرهبرداری از جنگل به شکلهای مختلف اعم از فنی و غیرفنی قانونی و قاچاق با انواع ادوات و وسایل مختلف پیشرفته و سنتی شروع شد، جنگلنشین بهعنوان آفت تلقی شد.
جنگلنشینان نسل اندر نسل در جنگل زندگی کردند، جنگل را مثل فرزند خود دوست دارند، وجودشان با جنگل پیوند خورده و از طریق دامداری امرار معاش میکنند، با چنین تصویری چه کسانی میتوانند بهتر از جنگلنشینان در حفظ جنگل نقش داشته باشند.
عدهای را از جنگل خارج کردند و در آستارا و هشتپر تالش اسکان دادند، حالا باید دید که آنها به چه سرنوشتی دچار شدند، آیا ادارهکل منابع طبیعی در اسکان آنها موفق بوده است و چه کسانی جایگزین آنها برای حفظ جنگل شدند. آیا وقتیکه جنگلنشینان از جنگل خارج شدند، جنگل آباد شد و رشد درختان بیشتر شده است؟
یا آنکه باید به تماشای قطع درختانی باشیم که تا دیروز صاحب و متولی خاصی داشتند و عرصه جنگل بیشتر برای آنها نوعی ابزار حیات بود تا وسیلهای خاص مصرفی. باید با نگاهی واقعبینانه دید که آیا خروج جنگلنشینان از جنگل در حفظ جنگل مؤثر بوده است یا خیر؟شغل اصلی جنگلنشینان دامداری است، آنها شغل دیگری ندارند و اغلب کار دیگری را بلد نیستند.
البته دلیل آن هم روشن است، چون دامدار یا به قول معروف جنگلنشینها مجبورند از همان دوران کودکی گلهداری یا دامداری و یا جمعآوری علوفه برای دامهای خود اقدام کنند و در هیچ جنگل یا عرصهای شغلهایی غیر از شغل دامداری نیست که بچههای آنها بخواهند آن را بیاموزند، مگر آن بخش از دامدارها که خانواده آنها در محل و یا روستایی ساکن میشوند و خودشان- پدر خانواده- در خارج از روستا مشغول دامداری است
در چنان صورتی شاید برخی از فرزندان این دامدارها حرفههای دیگری را هم بیاموزند، اما در کل آنها بهکار دیگری آشنا نیستند. اما آن چیزی که مسلم است با خروج دام، دامدارها وارد شهرها شدند، این در حالی است که هیچ شغلی برای آنها در نظر گرفته نشده است. و حتی اگر بهصورت خوشبینانه هم شغلی باشد، آنها مهارتی در آن زمینه ندارند. بسیاری از این دامدارها با از دست دادن دامهایشان علاوه بر بیکاری، امروز مصرف کننده شدند و از چرخه تولید خارج شدند.
آیا راههای دیگری که برای به اصطلاح جلوگیری از تخریب جنگل انتخاب شده است، توانست موفق باشد؟ چرا بیلان و آماری که بتواند قاطبه مردم و حداقل خود جنگلنشینان را قانع کند، ارائه نمیشود. آیا تخریب جنگل بهوسیله جنگلنشینان بیشتر است یا شیوههای دیگری که وجود دارد؟
آیا هدایت جنگلنشینان در جهت حفظ جنگل با صرفهتر نیست تا اخراج آنها از جنگل؟ آیا محاسبه کردهاید که برای حفظ و احیاء و نگهداری آن مناطق چه تعداد نگهبان و امکانات و اعتبارات مورد نیاز است آیا این افراد از جنگلنشینان دلسوزترند؟ اقدام به اخراج جنگلنشینان از جنگل چه محاسنی دارد، آیا فقط حفظ جنگل مد نظر است و به راستی هم این امر محقق میشود؟ حدود 15 سالی که این برنامه دنبال میشود به چه نتیجه مطلوب رسیدهاید؟
یکی از کارشناسان امور دام میگوید: منابع طبیعی چه وقت میتواند یک هزار و هشتصد میلیون ریال را تأمین کند؟ بهترین روش جهت حفظ جنگل است و وسیله اصلاح نژاد دام بومی به اصیل فراهم شود شیر و گوشت تولید خواهد شد سئوال بهتر از جنگلنشینان خواهد بود؟
همشهری استانها