وقتی دایی به عنوان همهکاره تیم ملی انتخاب شد خیلیها پیشبینی این اتفاق را میکردند که چه بلایی سر تیم خواهد آمد! کینهتوزی او و اصراری که بر تکرار آن داشت باعث شد تا سرانجام هم خودش را از چشمانظار عمومی بیاندازد و هم تیم ملی را در آستانه نرفتن به جام جهانی قرار دهد. در نهایت هم چارهای نبود جز اینکه برای خاموش کردن صدای افکار عمومی، دایی از تیم ملی کنار گذاشته شود. انتخاب مایلیکهن اما موج جدیدی را در فوتبال ایران به راه انداخت. خیلیها موافق حضور او نبودند و این را میشد بهراحتی از حرفها و اظهارنظرهایی که در کوچه و خیابان میکردند بهراحتی فهمید. چون افشین قطبی هم به طور همزمان برای نشستن روی نیمکت تیم ملی اقبال داشت تصور خیلیها این بود که او سرمربی تیم ملی میشود.
اما این اتفاق نیفتاد تا با انتخاب مایلیکهن دوباره چند دستگی در فوتبال ایران قد علم کند و موافقین و مخالفین به جان هم بیفتند. حاج مایلی یکبار امتحانش را پس داده بود و تجربهای که در اذهان مردم مانده بود نمیتوانست بپذیرد که ایران با مایلی کهن به جام جهانی صعود میکند. از این موج منتقدانهای که در محافل ورزشی به راه افتاده بود خود مسئولان هم با خبر بودند. روزی که رئیسجمهور برای تماشای بازی ایران و عربستان به ورزشگاه آزادی رفت خیلیها درخواست تغییر مربی را به او دادند تا شاید سیاست کاری احمدینژاد دست فوتبال ایران را بگیرد و آن را از زمین بلند کند. در آن بازی که طرفداران قطبی (پرسپولیسیها) شعارهای زیادی برای انتخاب او میدادند از رئیسجمهورشان خواستند تا با مساعدت خویش زمینه حضور این مربی را در تیم ملی فراهم کند.
اما روزها گذشت و پس از مانور بسیار در رسانهها انتخاب مسئولان فدراسیون چیزی خلاف خواسته مردم بود. به همین دلیل هم بود که استقبال از این انتخاب کم بود و از هر کس در مورد تیم ملی میپرسیدی با ناامیدی حرف نرفتن به جام جهانی را پیش میکشید. آن زمان شایعهای دهان به دهان در شهر پیچید که مایلیکهن انتخاب فدراسیون نبوده و دستور از مقامات بالا رسیده است! خیلیها به دلیل ارتباط نزدیک مایلیکهن با احمدینژاد، رئیسجمهور را عامل اصلی در این انتخاب دانستند اما خود مایلیکهن در گفتوگویی اعلام کرد که این خبر صحت ندارد و او با توجه با تجربه قبلیاش به سمت سرمربیگری در تیم ملی رسیده است.
او برای توجیه این کارش مثالی هم زد و گفت که تنها یک بار از احمدینژاد خواسته بوده تا کارهای اداری شوهر عمهاش برای تعمیر خانه قدیمیشان را درست کند. (البته به گفته خود حاجی حتی این کار نیز به سر انجام نرسید تا با فوت شوهرعمهاش احمدینژاد کاری برای مایلیکهن نکرده باشد) با این حال آنچه در ذهن مردم جا افتاده را به سختی میتوان تغییر داد. خود مسئولان هم فهمیده بودند که خواسته مردم چیز دیگری است و آنها در انتخاب مایلیکهن بسیار زود تصمیم گرفتهاند. تیم ملی در این برهه زمانی نیاز به حمایت هوادارانش دارد و آنچه هوادار را به ورزشگاه میکشاند عشق است و علاقه. محبوبیت است و دوستداشتن.
فاکتورهایی که محمد مایلیکهن نیم درصد آن را هم در بین هواداران فوتبال به خصوص آنهایی که به ورزشگاهها میروند، ندارد. اما فدراسیون انتخابش را کرده بود و رودربایستی با حاجی اجازه این کار را نمیداد تا حکم عزل مایلی به خاطر مردم زده شود. تا اینکه قضا و قدر دست در دست هم داد و سرنوشت طوری رقم خورد که یک بار دیگر ورق به نفع مردم به زمین برگشت. اظهارات مایلیکهن و انتشار بیانیهای در خصوص امیر قلعهنویی بهانه را دست فدراسیونیها داد تا با تعبیر این بیانیه به استعفا شرایط حضور مربی محبوب مردم در تیم ملی را فراهم کنند. یکی از نزدیکان به فدراسیون فوتبال در این مورد میگوید: «انتخاب ما هم از ابتدا افشین قطبی بود.
ما حتی با او تماس هم گرفته بودیم، اما در نهایت مایلیکهن به عنوان سرمربی انتخاب شد.» پس از این اتفاق و در حالی که مایلیکهن اصرار داشت، استعفا نداده است مذاکرات با کاندیدای دیگر آغاز شد و طبیعی بود که این بار مسئولان کسی را انتخاب خواهند کرد که مردم میخواهند. همان برگ معروف که در شرایط دشوار نقش ناجی را بازی میکند. یکی از دوستان نزدیک به علی کفاشیان در این مورد میگوید: «در کوچه و خیابان و هر کجا که مردم کفاشیان را میدیدند از او میخواستند قطبی را به تیم ملی بیاورد.
همه میگفتند که او تجربه خوبی از دو کره دارد و میتواند تیم ملی را به جام جهانی ببرد. ضمن اینکه قطبی محبوب است و این مهمترین فاکتور برای یک مربی در ایران است.» همینطور هم شد. چون روزی که اعلام کردند قطبی سرمربی تیم ملی شده است کفاشیان مصاحبه کرد و گفت که قطبی را من به ایران آوردم و سرمربی تیم ملیاش کردم! او با این حرکت تلاش زیادی کرد تا این اتفاق را به خودش نسبت دهد. «ما دیدیم که مردم علاقه زیادی به قطبی دارند و با او خوب ارتباط برقرار میکنند، به خواسته مردم توجه کردیم و با درنظر گرفتن شرایط، قطبی را به عنوان سرمربی تیم ملی معرفی کردیم. نمیتوان روی نظر مردم حرف زد و کار ما شاد کردن دل مردم است. وقتی استقبال بینظیر از او را در فرودگاه دیدم به خودم به دلیل انتخابی که کردم تبریک گفتم! مطمئنم که مردم هم از این اتفاق راضی هستند.»
قطبی محبوب است و هیچ شکی هم وجود ندارد که او به دلیل خواسته مردم و فشار زیادی که آنها از طریق رسانهها آوردند به سرمربیگری تیم ملی رسید. اما نیم نگاهی به وضعیت موجود و با توجه به اتفاقاتی که برای فوتبال ایران افتاده میتوان یک دلیل دیگر هم برای انتخاب افشین قطبی پیدا کرد. دلیلی که ارتباط با سیاست دارد و نتیجهای که از آن میتوان گرفت این است که بهترین و منطقیترین تصمیم از لحاظ سیاسی بوده است. بیشک طرفداران افشین قطبی در ایران پا را از میلیون فراتر میگذارند و در هر موفقیتی که او کسب کند میلیونها ایرانی سهیم هستند.
اگر ایران به جام جهانی صعود کند او محبوبتر از گذشته میشود و محبوبتر کسی است که با انتخاب شایستهاش او را روی نیمکت تیم ملی نشانده است. به همین دلیل هم است که کفاشیان با ضرس قاطع اعلام کرد قطبی انتخاب او بوده است. اما این یک روی سکه است. آیا موفقیتهای احتمالی قطبی که طرفداران زیادی هم دارد آنها را مجاب نمیکند که در حمایت از کسی که او را به قدرت رسانده بر بیایند. کفاشیان زیرمجموعه سازمان تربیت بدنی و شخص علیآبادی است و رئیس سازمان تربیت بدنی را هم شخص رئیسجمهور محمود احمدی نژاد به قدرت رسانده است.
مجموعهای که در یک بخش، دولت ورزشی را تشکیل میدهند و عملا موفقیتهایی که در ورزش ثبت شود به نام آنها در حساب تاریخ واریز میشود. شاید این حرف بیشتر شبیه به شایعه باشد اما در کوچه و خیابان حرف شنیدنی زیاد است که قطبی را خود رئیسجمهور انتخاب کرده است! شاید این حرف کمی هم بیمنطق باشد، اما آنها دلیلی برای اثبات این حرفشان دارند و خواسته یا ناخواسته فکر را به سمتی دیگر میکشانند.با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری و کاندیداتوری احمدینژاد برای دومین مرتبه این اتفاق بیارتباط با برآورده کردن خواستههای مردم نیست! استفادهکردن از شخصیتهای محبوب که در دل مردم جای بسیاری دارند میتواند تاثیر بسزایی در انتخابات داشته باشد.
موفقیت قطبی برای صعود به جام جهانی بیشک طرفداران او را مجاب خواهد کرد که برای تداوم نشستن او روی نیمکت تیم ملی از کسی حمایت کنند که او را به ایران آورده است و روی نیمکت تیم ملی نشانده است. شاید هم خیلیها بیربط میگویند و اصلا فوتبال و انتخابات چه ارتباطی با هم دارد؟! اما هرچه هست قطبی انتخاب دولت نهم بوده و موفقیتهای او یدک کش انتخاب مردمی سران آن است. سیاست سر و ته ندارد و اینطور به نظر میرسد که این بار فوتبال و طرفداران آن میتوانند نقش بسزایی در تغییر آن داشته باشند. حتی اگر قطبی و تیمش هم به جام جهانی نروند انتخاب فدراسیون از دیدگاه مردم درست بوده و آنها موضعی مشابه موضع انتخاب مایلیکهن را نخواهند گرفت.