در توصیف مادر، کلام از گفتن باز میماند و قلم سخت نارساست. چرا که مادر در استعاره نمیگنجد. مادر را باید سرچشمه نوازش و محبت بدانیم یا اقیانوس فداکاری؟ او را اسوه صبر و استقامت ذکر کنیم یا شیفته محبت و ایثار؟ مادر را واژه تحول و حرکت بخوانیم یا هنرآموز کتاب زندگی؟ او را رمز عشق جاودانی بنگاریم یا کیمیای زندگانی؟ در مورد او هر چه بگوییم کم گفتهایم، چرا که سخن از او سخن از عشق خواهد بود و او خود زیباترین تفسیر عشق و نجیبترین واژه دفتر عشق است. ارزش والای مادر، این عزیزترین موجود روی زمین، بالاتر و گستردهتر از این حرفهاست. عظمت او و بیان دریای مهر بیکرانهاش به فرزندان، به راستی که از ظرفیت آدمی خارج است.
مادر لفظی است که از نخستین لحظه حیات تا دم مرگ هرگز از بردن نامش خسته نمیشویم، بلکه به هنگام تلخترین غمها و زیباترین شادیها نیز، از نفس گرم و دلنواز او و از یاد معصوم و مقدسش استمداد میجوییم. مادر یکی از تجلیات عالم آفرینش است. او افتخار بزرگ خلقت است و وجودش چکیدهای از آسمان و پر از نور و بینهایت خدایی است. مادر سرچشمه هستی و بقا، سرچشمه فداکاری و صفا و در یک کلمه، نمونه یک شاهکار خداوندی است. مادر، بزرگترین عطیه پروردگار است. میگویند وقتی خداوند خواست بزرگترین شاهکار خلقت را بهوجود آورد، مادر را آفرید.
مادر کسی است که پیامبر نور در وصف او، بهشت را زیر پایش میداند. در احادیث نیز مقام مادر بالاتر از جهاد در راه خدا ذکر شده است. پیامبر(ص) به جوانی که بین ماندن نزد مادر و رفتن به جنگ از ایشان سؤال کرد، چنین فرمودند:« سوگند به آنکه مرا به حق و نبوت مبعوث فرمود، که انس گرفتن یک شـب با مادر از جهاد یکســال در راه خدا بهتر است».
محبت مادر چشمهای از منابع فیاض لطف خداوندیاست و همچنانکه فیض رحمانی لایزال است مادر هم به نسبت توانایی خود درباره فرزندش محبتی بیانتها دارد. مادر بیهیچگونه تردیدی دریایرحمت و ایثار است. در زلال عاطفه مادر چیزی جز صداقت و عشق لمس نمیشود، اصلاً مادر با محبت و عشق به فرزندش آمیخته است؛ عشق حقیقی، عشق پاک و بیآلایش، عشقی که دربند حُسن و جمال نیست، عشقی که با فرارسیدن پیری و زوال زیبایی سرد و منتفی نمیشود، عشق مادر است.
در بیان عواطف مادر نیز قلم نارساست چرا که او به عاطفه و مهرورزی فرهنگ واقعی میبخشد. محبت مادر کوه آتشفشان لبریز و همیشه گرمی است. محبت او باران رحمتی است که چشمههای وجود انسان را سیراب میکند و غنچههای لبخند را شکوفا میسازد و گلهای پژمرده شادی را نوازش میدهد. مادر اصل و اساس مهر و مهربانی و عصاره نیکی و نکوییهاست. اصلاً محبت مادر لمعهای از نور خداوندی است.
وقتی که انسان میبیند مادر برای کودکانش چه رنجها و مرارتهایی متحمل میشود و مثلطلوع خورشید بر شبهای فرزندانش روشنی میبخشد، هرگز نمیتواند عشق آسمانی و محبت ملکوتی او را با یکی از جلوههای زیبای خلقت برابری دهد. در زندگی خانوادگی، مادر به منزله کانونی است که همه را به دور خود میخواند و از شرارههای محبت خویش سرگرم و فروزان میسازد.
او چون ریسمان پُر قدر و قیمت و نایابی است که همه را چون دانههای تسبیح در کنار هم نگهمیدارد. او رکن اساسی خانواده و تربیتکننده مردان و زنان آینده است. اوست که به قولناپلئون با یک دستگاهواره و با دست دیگر جهان را تکان میدهد. مادر اوج قلههای ایثار و از خودگذشتگیاست. او عمر پر برکتش را به پرورش گلهای گلستان زندگی میپردازد و از تیغ آنان هرگز رنجشی به دل راه نمیدهد و هرگز برای نیکوییهایش منّتی به فرزندان نمیگزارد.
در قاموس مادر بُخل وجود ندارد و همانند خورشید بر همه کودکانش میتابد و مهر خود را ارزانی میکند، چرا که قلب او چون آسمان بزرگ است . هیچ زنی به جز مادر در زندگی پیدا نمیشود که عشق و جوانی و آرزوی خود را مفت و مسلم در اختیار کسی بگذارد. هر کودک آنروز که چشم به جهان میگشاید، نخستین آغوش محبتی که بر رویش گشوده میگردد، آغوش پر مهر و عطوفت مادر است، همراه با لبخندی که هرگز نمیتواند برلبی دیگر جز مادر نقش بندد. در رابطه مادر و فرزند ابداً لازم نیست سخنی بین آنها رد و بدل شود، زیرا تنها وجود مادر مخصوصاً مجاورت با او در عین سکوت، گویاترین سخنهاست.
هیچ زبانی نمیتواند این رابطه را تشریح کند و هیچ قلمی نمیتواند آن را به رشته تحریر در آورد. هیچ نگاهی گویاتر از نگاه مادر و هیچ دمی گرمتر از دم او و هیچ کتابی پر محتواتر از کتاب او برای کودک نیست. مادر پیوسته وجود کودک را در خود و خود را در او احساس میکند و فرزند را جزیی از ذات خود میداند. او همانند پرستویی کوچک است که هرچه دارد عاشقانه در لانه کوچک عشقش به پای جوجههای نوبال میریزد و همچون قدیسی کودکانش را میپرستد و در دنیای محبتش غرق میکند. دستان مادر چون چتری از محبت، کودک را در مسیر تندباد حوادث حمایت میکند.
مادر است که به پرتگاه نیستی میرود تا عزیزی را از عدمبهوجود آورد. اوست که خویش را در برابر هزاران بلا، سپر میکند تا موجودی را از عجز و ناتوانی به تاب و توان برساند، مهر و محبت اوست که خود را برای سوختن و جان باختن میداند و اجری بهجز فدا شدن نمیخواهد. مادر تا توان دارد در غروب تار و غم گرفته زندگی فرزندانش، رنجهایشان را التیام میبخشد و در میان امواج دردآلود مشکلات، شور زندگی را در گوششان زمزمه میکند. پس با این تفاسیر بر ما فرض است که وجود این الماس گرانبها را گرامی بداریم و شکر بگزاریم، چرا که مولا علی(ع) نیز فرموده است: « از تمام واجبات مهمتر، گرامی داشتن مادر است و او شایستهتر به اکرام است.» سعی کنیم؛ قدر این نعمت گرانبها را بدانیم و از دل شکستن او دوری کنیم؛ شاید بتوانیم بدینوسیله اندکی از دین خود را نسبت به او ادا کرده باشیم.
مادر جلوه حق تعالی است، خشنودی خاطر او خشنودی خاطر خداست و خداوند بزرگ و ارجمند را باید راضی نگهداشت».
ملک الشعرای بهار نیز میگوید:
خدا را پرست و پدر را ستای
ولی جان به قربان مادر نمای
و شما ای مادران گرامی، خرسند باشید که پروردگار از شما خرسند خواهد بود، بهخود افتخار کنید کهمادر بودن افتخار است، چرا که تمام مفاخر و علل افتخارات جهان ازآن شماست.
عمرتان به بلندای عظمت و ایثارتان نسبت به فرزندانتان باد.