محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. گفت: قبول می کنم، اما با همان شرط قبلی! گفتم: صبــر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری!؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری؟ گفت: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا میرم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم.

شهید تورجی زاده

همشهری آنلاین: در کتاب «شهدا و اهل بیت(ع)» نوشته ناصر کاوه به نقل از سردار علی مسجدیان آمده است: «محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را قبول نمی کنم. گفتم: اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت: قبول می کنم، اما با همان شرط قبلی! گفتم: صبــر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری!؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا میرم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم. با تعجب نگاهش کردم. چیزی نگفتم. بعد ها فهمیدم مسیر ۹۰۰ کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز امام زمـــان (عج) بر می گرد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت کردم. گفت: یکبــــار ۱۴ بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم! آیت الله میردامادی نقل می‌کند، بعد از شهادت، خوابش را دیدم. از او پرسیدن این همه از حضرت زهرا(س) گفتی و خواندی، آخرش چه ثمری برایت داشت!؟ جواب داد همین که تو آغوش امام زمان (عج) جان دادم برایم کافی است.»

رازی که تا شهادت فاش نشد | سه‌شنبه‌های زیبای شهید تورجی زاده در جمکران

چند روایت از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا(س) | دعوا سر سربند یافاطمه (س) بود

از شهید تورجی زاده بیشتر بدانیم

شهید محمدرضا تورجی‌زاده ۲۳ تیرماه ۱۳۴۳ متولد شد. در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف‌ناپذیر در مجالس عزاداری شرکت می‌کرد. دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز کرد؛ پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره راهنمایی او را در مدرسه مذهبی احمدیه ثبت نام کرد. کلاس سوم راهنمایی شهید تورجی‌زاده مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان هم‌کلاسی، چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند. با اوج گرفتن انقلاب، شهید با چند تن از دوستان فعالیت‌های سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز کرد و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می‌کرد که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت. شب‌ها را شعارنویسی و چاپ عکس حضرت امام(ره) روی دیوارها اقدام می‌کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت‌های خود را در مسجد ذکرالله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه‌های انقلابی پیگیری کرد. او که از فعالان مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب و بنی‌صدر بود بارها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی‌صدر و اعضای این گروهک‌ها قرار گرفت. شهید تورجی‌زاده به شهید مظلوم بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب علاقه فراوانی داشت.

رازی که تا شهادت فاش نشد | سه‌شنبه‌های زیبای شهید تورجی زاده در جمکران

شهدا وصیت می‌کردند شهید تورجی‌زاده برایشان دعای کمیل بخواند

شهید تورجی‌زاده مداحی و روضه‌خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد شب‌های جمعه در جمع دانش‌آموزان زیباترین مناجات را با خدای خویش داشت. در سال ۶۱ به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد و در عملیات‌های محرم والفجرها و کربلاها شرکت کرد. در جبهه بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می‌شدند و در وصیت نامه‌های خود تقاضا داشتند در مراسم آنها محمدرضا دعای کمیل بخواند. این علاقه و تقاضاهای رزمندگان بود که باعث شد او هیئت گردان یا زهرا (س) را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگزار می‌شد که این هیئت بعدها به هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد. شهید تورجی‌زاده به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می‌داد و قرآن کریم را بسیار تلاوت می‌کرد؛ همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداخت. صدای گریه‌هایش بعضا موجب بیدار شدن دیگران می‌شد. این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت.

سرانجام شهید تورجی‌زاده ۵ اردیبهشت سال ۶۶ در ارتفاعات شهر بانه، منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ حین فرماندهی گردان یا زهرا(س) در سنگر فرماندهی به شهادت رسید. جراحتی که سبب شهادت وی شد همچون حضرت زهرا(س) بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش‌هایی مانند تازیانه بر کمر وی.

بخشی از وصیت‌نامه شهید

در بخشی از وصیت‌نامه شهید تورجی‌زاده آمده است: «خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من می‌دانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم. اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگ‌ها راه است.

هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفته‌ام:

بسیجی‌ها، سپاهی‌ها این لباسی که بر تن کرده‌اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (س) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید. نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکی‌ها به دور بود. عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است. اگر جنازه‌ای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید : یا زهرا (س) خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم. خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین (ع) هستند قرار بده».

رازی که تا شهادت فاش نشد | سه‌شنبه‌های زیبای شهید تورجی زاده در جمکران

ناگفته نماند مزار شهید محمدرضا تورجی زاده از زمان شهادت تا کنون محل زیارت کسانی است که راز دل را تنها با او گفته‌اند و از او برای گشایش در کارهایشان یار می‌گیرند. هنوز هم بسیاری از شیفتگان شهدا به سراغش می‌آیند، راز دل با او می‌گویند و از او می‌خواهند شفیعشان باشد.

کد خبر 834648

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha