این کتاب که گسترش یافته مقاله او در مجله The national interst به سال 1989 بود، از ایده پایان تاریخ بهعنوان یک صورتبندی جدید دانایی که پس از جنگ سرد رخ نموده، دفاع میکرد. پس از چاپ این کتاب، بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران، فوکویاما را نظریهپرداز لیبرال دموکراسی غرب (آمریکایی) لقب دادند. نیز همو بود که پس از راهبرد بوش مبنی بر «جنگ علیه تروریسم» به دفاع از آن برخاست.
با این حال، چندی نپایید که وی از طرفداری از سیاستهای بوش دست کشید و به انتقاد از نومحافظهکاران پرداخت. او در کتاب «پس از نومحافظهکاران از آنجایی که راستها راه اشتباه رفتند» به نقد و تحلیل گفتمان نومحافظهکاری روی آورد. براین اساس بود که فوکویاما در اندیشههای پیشین خود ازجمله ایده «پایان تاریخ» بازنگری کرد.
مطلب حاضر، تنها اندکی به تشریح ایده پایان تاریخ وی میپردازد و در ادامه نقدهایی را که بر آن وارد بوده، مطرح میسازد.
فرانسیس فوکویاما، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی از جمله نظریهپردازانی است که در سالهای اخیر به بیان دیدگاههایی پرداخته که درنهایت پایان تاریخ را رقم زده است. او در کتاب خود با عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان» بیان میدارد که پس از پایان جنگ سرد و در پی آن فروپاشی دیوار برلین در سال 1989 و ظهور مکتب لیبرال دموکرات، فراگشت تاریخ- پدیدهای که یکسره بر تقابل پایانناپذیر میان ایدئولوژیهای گوناگون استوار است- به پایان خود نزدیک میشود. وی تنها به طرح این دیدگاه بسنده نمیکند و دست به پیشگویی آینده میزند و بیان میدارد که با از هم پاشی مارکسیسم و سوسیالیسم سامانه غالب دنیای آینده، لیبرالیسم سیاسی- اقتصادی خواهد بود؛ «آنچه ما شاهد آن هستیم تنها پایان جنگ سرد، یا تنها پایان دوره مشخصی از تاریخ پس از جنگ نیست، بلکه ما با پایان تاریخ روبهرو هستیم؛ به عبارت دیگر پایان تکامل ایدئولوژیهای بشر و آغاز جهانیسازی لیبرال دموکراسی غربی بهعنوان ساختار نهایی و غالب تمامی حکومتهای بشری.» وی برای بیان دیدگاههای خود به هگل و مارکس اشاره میکند و اظهار میدارد که هگل و مارکس هیچیک تکامل جوامع بشری را بهصورت سامانههایی باز مطرح نکردهاند، بهگونهای که در دیدگاه هگل تاریخ در دولت لیبرال تکامل مییابد و در مکتب فکری مارکس در کمونیسم.
از همینروست که میتوان نتیجه گرفت که هم هگل و هم مارکس هر دو بهگونهای پایان تاریخ را اعلام کردهاند؛ اما در این میان فوکویاما شکست استالین و آرمانهای او را که در حقیقت بر شکلگیری حکومتی خودکامه استوار شده بود نتیجه کمونیسم میداند و به ناچار آرمانشهر خود را بر پایه باورهای هگل پایهریزی میکند و تمامی جهانیان را از این خبر خوش آگاه میسازد که لیبرالیسم بهعنوان تنها نظام متعالی سیاسی و اقتصادی میتواند به ایدهآلیسم هگلی جامه عمل بپوشاند و زمینه را برای ظهور روح مطلق او در این دولت تازه تأسیس فراهم کند.
فوکویاما از این طریق ما را به سمت آرمانشهر موعود خود که از شیوه عمل «سردمداران نظام نوین جهانی» آشکار است هدایت میکند؛ آرمانشهری که بیهیچ شک یهودی- مسیحی است و آن قسمت از جهان را که در راستای آرمانهای آن قرار ندارد با زیرکی تمام نادیده میانگارد. به عبارت دیگر در پس نظریات فوکویاما ردپای تاریخی نوین دیده میشود که این بار یکسره در خدمت تبلیغ اهداف و منافع ابرقدرتهاست.
در حقیقت برای فوکویاما تمامی وقایع تاریخی پیشین به مثابه پیش تاریخی است که ظهور تاریخی جدید را نوید میدهد که در دل آن بهشت کاپیتالیستی فوکویاما آرمیده است. از ویژگیهایی که فوکویاما در آرمانشهر خویش بر آن تاکید بسیار میورزد امتیازات نظامی است. وی به آنها که صاحب فنون پیشرفته هستند امتیازات نظامی میبخشد و این بدان معناست که آن دسته از مردم جهان که فاقد نیرو و فناوری برتر هستند (به بیان دیگر نه تاریخ دارند و نه سرنوشت تاریخی) همواره قربانیان بزرگ تاریخ نوین ابرقدرتها خواهند بود و از این طریق خشونت نظامی- سیاسی یکی از ارکان فرهنگ نظام نوین قرار میگیرد.
در این دیدگاه ابرقدرتها در مرکز جهان مینشینند و با بیان پایان تاریخ و تلاش برای دستیابی به آرمان نظم نوین جهانی ما را در رؤیای همانندسازی فرو میبرند، در حالی که در دل این رؤیا ابرقدرتها که لیبرالیسم سیاسی- اقتصادی را رکن اساسی حکومت خود قرار دادهاند، نشستهاند. از جمله نظریهپردازانی که به مخالفت با این دیدگاه فوکویاما پرداختهاند میتوان به ژاک دریدا اشاره کرد. وی در کتاب «شبحهای مارکس» با اشاره به دیدگاه الکساندر کوژو که آمریکای دهه50 را عصر تحقق کمونیسم میدانست بیان میدارد که دیدگاه فوکویاما درباره پایان تاریخ تنها نشاندهنده تشویش وی برای حصول اطمینان از مرگ مارکس است.
دریدا از این طریق بر آرمان فوکویاما مبتنی بر چیرگی لیبرالیسم حمله میبرد. وی بیان میدارد که پس از فروپاشی دیوار برلین و بهاصطلاح پایان مارکسیسم ما بیش از پیش شاهد رشد روزافزون این مکتب فکری هستیم. زمانی که پایان مارکسیسم اعلام شد افراد بسیاری در غرب خود را برتر انگاشتند که نمونه بارز آن را در محافظهکاری نو و تضعیف گروههای چپ گرا در سیاست تازه شکل گرفته میانه گرایی شاهد هستیم.
دریدا بیان میدارد که فوکویاما نیز ازجمله روشنفکرانی است که با ادعای پایان مارکسیسم در حقیقت جانی دوباره به آن میبخشد. هدف اصلی فوکویاما از طرح پایان تاریخ، مشروعیت بخشیدن به چیرگی غرب بر جهان و گسترش «انجیل نوین» آن است. در باور دریدا این پایان تاریخ گونهای «معادشناسی مسیحی» بهشمار میرود که چتر تسلط خود را در سایه گونهای آرمانگرایی مقدس بر جهانیان میگسترد؛ آرمانی که در پس چهره بزککرده خود، سرسپردگی همگانی جهانیان را میطلبد و بهگونهای به بردهداری نوین آن هم در شکل آراسته خود مشروعیت میبخشد. اما در این میان آنچه بیش از هر چیز به ابرقدرتها برای رسیدن به اهدافشان یاری میبخشد رسانههای همگانی است.
دریدا از جمله نظریهپردازانی است که درباره تاثیررسانههای همگانی سخن میگوید و بیان میدارد که رسانههای همگانی آرامآرام در گوش ما زمزمه میکنند و گوشهای ما درازتر میشود و زمانی که باید گوشهای کوچک خود را بیش از پیش میزان کنیم تا دریابیم که در حقیقت بندگان اربابان بزرگ هستیم، خود را «انسانی آزاد و مختار» میپنداریم و درست در همین زمان است که به دراز گوش تبدیل میشویم. در حقیقت قدرتمندترین سلاح سردمداران دنیای امروز، رسانه است که در پس شعارهای بیمایه و نیمبندی که همواره ما را به آنها فرامیخواند رؤیایی فراهم میآورد که آنقدر در عمق وجود ما نهادینه شده که حتی از حقیقت آن نیز با اهمیتتر میشود و این همان است که بودریار از آن به شرایط فراواقعیت تعبیر میکند.
میتوان گفت که روشنفکرانی چون فوکویاما که با طرح پایان تاریخ بر تمام وقایع تاریخی پیشین خط بطلان میکشند و هدف اصلی خود را زدودن فرهنگ از حافظه تاریخی فرهنگها قرار دادهاند خود از دل همین انکار تاریخ، آرمان شهری نوین را پیمیافکنند که آرمان اساسی آن فراخواندن تمامی مردم جهان به سمت همانندسازی و یکی شدن زیر لوای ارزشها و اهداف ابرقدرتهای جهان است؛ ابرقدرتهایی که به آسانی ملتها و حکومتهای دیگر را به کناری مینهند و تنها از آنان بهرهکشی اقتصادی و سیاسی میکنند.
منابع:
قادری، بهزاد. 1382. چشماندازی به ادبیات نمایشی: گذر از ارسطو به پسا- مدرنیسم و پسا- استعمار. کرمان: دانشگاه شهید باهنر.
Williams, Howard. Francis Fukuyama: And the End of History. University Of Wales Press, 1997.