هر چقدر این هماهنگی میان خواستههای دولت ناگزیر بوده، استقلال بانک مرکزی نیز بیشتر مخدوش میشده است. بانک مرکزی، مسئول تنظیم سیاستهای پولی کشور است و هرچند باید با خواستههای دولتهای حاکم هماهنگ باشد ولی این هماهنگی نباید با آموزههای اقتصادی متضاد و ناهماهنگ باشد.در دولت نهم در مدت 4 سال 3 مدیرکل بانک مرکزی تغییر کرد. امروز پس از طهماسب مظاهری، محمود بهمنی سکاندار سیاستهای پولی کشور است.
یکی از بحثهای مهم سالهای اخیر سیاستهای پولی دولت نهم از جمله تعیین دستوری نرخ سود تسهیلات، بانکی و کاهش آن تا حد تک رقمی شدن و پرداخت تسهیلات به بنگاههای زود بازده بود. نبود انطباق عقیده و عمل در روسای کل بانک مرکزی ازجمله عواملی است که موجب اختلال در جریان اقتصادی کشور میشود.این امر به بیثباتی در اعمال سیاستها منجر میشود که در اوایل سال 87 از جمله شرایطی بود که موجب شد تا ابلاغ نشدن سیاستهای بانک مرکزی به بانکها و مهمترین بخش آن یعنی نرخ سود تسهیلات بانکی به توقف فعالیتهای اقتصادی منجر شود. این روند که مدت طولانی ادامه داشت به کاهش تورم منجر شد ولی رکود اقتصادی را به دنبال داشت.
نبود نهادی مانند شورای پول و اعتبار، روند تصمیمگیری در نظام بانکی را مخدوش کرد.از هنگام انحلال این شورا روند تصمیمگیری در نظام پولی کشور فاقد نهادی بود که امکان حل اختلاف میان بانک مرکزی و برخی مسئولان دولتی را سامان دهد. با وجود مصوبه مجلس، شورای پول و اعتبار هنوز به شکل سابق احیا نشده است.
همواره از گذشته ریاست شورای پول و اعتبار وظیفه قانونی رئیسکل بانک مرکزی بوده است و متأسفانه تغییر مدیریت در نظام تصمیمگیری در این نهاد و انتقال آن به نهادی به نام کمیسیون اقتصادی دولت، تصمیمگیری در مورد سیاستهای پولی براساس آموزههای اقتصادی را نا ممکن کرده است.
در واقع دولت و مسئولان دولتی به اعمال سیاستهایی تمایل دارند تا هرچه سریعتر در حوزه ماموریت خود به نتایج اقتصادی مشخصی برسند و طبیعی است که علاقهمند باشند تا نظام بانکی به محدوده فعالیت آنان توجه بیشتری مبذول کند. این تمایل اما اگر با آموزههای اقتصادی هماهنگ نباشد و آثار هر سیاست را در آینده نظام پولی کشور برآورد نکند شاید هدف مسئولان دولتی را محقق نکند و آثار مخرب دیگری نیز بر اقتصاد کشور داشته باشد.
سیاستهایی برای برداشت از خزانه و ارائه تسهیلات بیش از منابع و تصویب برداشت از حساب ذخیره ارزی بدون توجه به نحوه هزینه کردن آن در اقتصاد داخلی یا خارجی و غیره سیاستهایی است که باید با شدت و دقت بالا و با در نظر گرفتن اندیشههای اقتصادی اتخاذ شود.بانک مرکزی در 49سال عمر خود از تحولات مختلفی پیروی کرده است که ناشی از مدیریت این نهاد و دولتهای حاکم بوده است.
این نهاد پولی از سال 1339تاکنون نقش اساسی در اقتصاد ایران داشته است. مطالعه تاریخی تحولات مدیریتی در نهاد بانک مرکزی کشور از جمله بررسیهایی است که میتواند به شناخت بیشتر و آگاهی از تحولات این نهاد مؤثر باشد. یک نگاه ساده و خطی در باره مدیران این نهاد نشان میدهد که 62درصد مدیران بانک مرکزی یک یا 2سال بر این نهاد ریاست کردهاند اما ریاست 4 رئیس طی مدت 4 سال بر این بانک که در دولت نهم اتفاق افتاده در هیچ دورهای از عمر بانک مرکزی سابقه نداشته است. گرچه محمود احمدینژاد اعلام کرده، که در دولت متبوع وی این نوع رفتوآمدها طبیعی است. بررسیها نشان میدهد که بیش از 62 درصد روسای بانک مرکزی تنها یک تا 2سال نشستن بر کرسی ریاست بانک مرکزی را تاب آوردهاند. مطالعات نشان میدهد که بیشترین بیثباتی مدیریت در زمان دولت نهم بوده است.
چرا که بهطور متوسط سالانه یک رئیسکل بانک مرکزی عوض شده است. چنانچه با استعفای محمود بهمنی طی ماههای آینده موافقت شود، بالاترین نهاد پولی کشور که ضرورتاً باید از ثبات مدیریت و سیاستگذاری برخوردار باشد، طی 4 سال ریاستجمهوری محمود احمدینژاد هر سال یک رئیس عوض کرده است. از زمان تاسیس بانک مرکزی در سال 1339 تا سال 1384 که عباس شیبانی ریاست کل این بانک را برعهده داشت، بهطور میانگین هر 3سال یک رئیس به بالاترین نهاد پولی کشور پای نهاده و سپس آن را ترک کرده است. پس از انقلاب و تا سال 84 نیز در طول 27 ماه 7 رئیسکل در بانک مرکزی تودیع و معارفه شدهاند که بهطور میانگین هر 4سال یک رئیسکل در بانک مرکزی مدیریت کرده است.
پیش از انقلاب، افراد زیر، ریاست بانک مرکزی را بر عهده داشتهاند: ابراهیم کاشانی (40 - 39)، علی اصغر پورهمایون (43 - 40)، مهدی سمیعی (48 - 43)، خداداد فرمانفرمائیان (49 - 48)، مهدی سمیعی (50 - 49)، عبدالعلی جهانشاهی (52 - 50)، محمد یگانه (54 - 52)، حسن علی مهران (56 - 54) و یوسف خوش کیش (57 - 56). پس از انقلاب محمدعلی موسوی نخستین کسی است که ریاست کل بانک مرکزی را تا سال 58 برعهده میگیرد. در سالهای بعد علیرضا نوبری (60 - 58)، سیدمحسن نوربخش (65 - 60)، مجید قاسمی (68 - 65)، سیدمحمدحسین عادلی (73 - 68)، سیدمحسن نوربخش (82 - 73)، محمدجواد وهابی بهعنوان قائم مقام (82 - 82)، ابراهیم شیبانی (86 - 82)، طهماسب مظاهری (87- 86) و محمود بهمنی (آذر 87 تاکنون) ریاست بانک مرکزی را برعهده داشتهاند.
مدت زمان ریاست افراد در بانک مرکزی نشان میدهد 7 نفر از 19 نفر معادل 40 درصد از روسای کل بانک مرکزی تنها یک سال بر این بانک ریاست کردهاند. این افراد عبارتند از: ابراهیم کاشانی، خداداد فرمانفرمائیان، مهدی سمیعی (دوره دوم ریاست)، یوسف خوش کیش، محمدعلی موسوی، علیرضا نوبری، طهماسب مظاهری و محمود بهمنی. 2سالههای بانک مرکزی نیز 4 نفر معادل 22 درصد بودهاند. عبدالعلی جهانشاهی، محمد یگانه، حسن علی مهران، علیرضا نوبری در واقع کسانی هستند که تنها 2سال بر بانک مرکزی ریاست کردهاند.
به تعبیر دیگر بیش از 62 درصد روسای بانک مرکزی توانستهاند تنها یک یا 2سال ریاست این بانک را بر عهده داشته باشند.3 سالههای بانک مرکزی تنها 2 نفر (11 درصد از کل) هستند. علی اصغر پورهمایون دومین رئیسکل بانک مرکزی (43 - 40) و مجید قاسمی، سیزدهمین رئیس که در سالهای 65 تا 68 توانستهاند 3 سال بر بانک مرکزی مدیریت کنند. 5سالههای بانک مرکزی نیز 3نفر (16 درصد از کل) هستند؛ مهدی سمیعی پنجمین رئیسکل که دوره اول ریاست وی 5سال طول کشید (48 - 43) و محسن نوربخش که دوره اول ریاستش در سالهای 60 تا 65 سپری شد.
سومین رئیس3ساله بانک مرکزی سیدمحمد حسین عادلی است که چهاردهمین رئیسکل بانک مرکزی بوده است. تنها فرد 6ساله بانک مرکزی مهدی سمیعی است که در 2دوره 5و یک ساله توانست در سالهای 43 تا 48 و 49 تا 50، بر بانک مرکزی ریاست کند.
اما محسن نوربخش طولانیترین دوره ریاست را بر بانک مرکزی داشته وی در دوره اول بهعنوان دوازدهمین رئیسکل بانک مرکزی در سالهای 60 تا 65 و در دوره دوم از سال 73 تا 82 بر بانک مرکزی ریاست کرد اما در سال 82 بهدلیل فوت وی ابتدا وهابی بهعنوان قائم مقام، اختیارات بانک را برعهده داشت و پس از کش و قوسهای فراوان ابراهیم شیبانی بر کرسی ریاست بانک مرکزی تکیه زد. به عبارت دیگر، سید محسن نوربخش نزدیک به یک سوم (14 سال از 45 سال) عمر بانک مرکزی را بر این بانک ریاست کرده است اما کوتاهترین دوران ریاست اکنون به محمود بهمنی رسیده که چنانچه استعفای وی پذیرفته شود، تنها 9 ماه توانسته ریاست این بانک را تحمل کند و احتمالا بهدلیل فشارهای دولت، عطای ریاست را به لقایش بخشیده است.
بهبود ثبات مدیریت بعد از انقلاب
غیر از دوره محمود احمدینژاد که میانگین ریاست در بانک مرکزی احتمال به حدود یکسال میرسد، آمارها نشان میدهد مدیریت بر این نهاد در دوران پس از انقلاب با ثباتتر بوده است. قطع نظر از 3 سال اول انقلاب که شرایط مدیریتی کشور نوسان بالایی را تجربه کرده از سال 60 به این سو در 24 سال تنها 4 رئیسکل عوض شده است.
نوربخش و قاسمی در دوره نخستوزیری میرحسین ریاست بانک مرکزی را بر عهده داشتهاند. عادلی و نوربخش در دوران سازندگی و نوربخش و شیبانی در دوران اصلاحات در بانک مرکزی، جامه ریاست کل را بر تن کردهاند. اما در دوران دولت نهم حتی با فرض ماندن بهمنی تا پایان دوره هر 16ماه یک رئیسکل بر کرسی ریاست بانک مرکزی تکیه زده است.
بر کسی پوشیده نیست که در4 ساله دولت نهم، کشور کمسابقهترین بیانظباطی پولی را طی دوران بعد از انقلاب سپری کرده است.