روز ٢٨ مرداد ٥٨ چمران عزیز را برای اولین بار زیارت کردم. روز قبل، آن فرمان تاریخی حضرت امام(ره) مبنی بر شکستن محاصره پاوه صادر شده بود. فردای فرمان حضرت امام(ره) بنده اولین هلیکوپتر را در پاوه به زمین نشاندم. مرحوم سرهنگ همایونشهر هم با من بود. آنجا بود که چمران را دیدم و ایشان با شدت و علاقهای قلبی مرا به آغوش کشید.
عجیب بود که حس میکردم سالهاست ایشان را میشناسم. خیلی صمیمی شدیم. همان موقع در جلسهای خصوصی که با ایشان داشتم عرض کردم که فرمانده عملیات هوایی کل این منطقه من هستم.
شما هر امری که دارید در خدمتم. حتی خدمتشان عرض کردم که اگر برای حضرت امام(ره) در قم پیامی دارید میتوانیم با دستگاههای ما پیام را مخابره کنیم. شهید عزیز چمران در آن موقع معاونت دولت موقت در امور انقلاب را برعهده داشتند.
ایشان حرف مرا شنید و فرمود: «خیالم راحت شد. شما مسئولیت عملیات هوایی را به عهده دارید و بنده هم عملیات روی زمین را هدایت میکنم. من در خدمت شما هستم.» عرض کردم: « نه، من در خدمت شما هستم.» آن سلسله عملیات حدود پانزده روز طول کشید و کردستان تا محور سردشت آزاد شد و ... آن روزها با چمران آشنا شدیم و روزگار بسیاری را باهم گذراندیم.
ابعاد شخصیتی
در بحث شخصیتی چمران از ابتدا باید به خودشناسی ایشان بپردازیم. چمران خیلی خوب و سریع خودش را شناخته بود. عرفان چمران در خودشناسیاش، او را در حد اعلای خداشناسی قرارداده بود به گونهای که این مهم از دوران طفولیت او به وضوح دیده شده است. چمران در دوره دانشآموزی و دانشجویی آنچنان عارفی شده است که اگر من خاطراتی از این دست را که خود ایشان برای من گفتهاند بیان کنم شاید به مذاق خیلیها خوش نیاید. اما حقاَ روح بزرگ او را من در دوران دبستان دیدهام.
آن هم با توجه به خاطراتی که خودش گفته است. این مرد، روح بزرگی دارد و تا آمریکا هم که میرود این روح بزرگ متجلی میشود. اولین گامی که ایشان در بحث خودشناسی و خداشناسی بر میدارد این است که اصول دین را با تمام وجود لمس میکند، توحید را میفهمد. همه مشکلات ما در همین گام اول است که در بحث توحید محکم گام بر نمیداریم.
چمران اصول دین، فروع دین و توحید را با تمام وجود لمس میکرد و در وجودش موج میزد. پس میتوان گفت که چنین انسانی تکامل یافته است و متزلزل نیست و از هیچ چیز نمیترسد. آنچه را که فقط میبیند، خداست. هر حرکتی را در خدا میبیند. او ربالارباب را پیدا کرده بود.
مسیر چمران
مسیر ایشان ابتدا با عنایت خداست. اما بخش دیگرش که با خود انسان است را توضیح میدهم. هر نفسی در ضرر و زیان است، مگر آن که خدا به او رحم کند. ما این پیام آسمانی را داریم. این رحم کردن موقعی است که ما بفهمیم که در خسران هستیم، الا اینکه خداوند ما در سود قرار بدهد.
سود را ما باید به خودش واگذار کنیم که همان توکل است. چمران به هیچ چیزی غیر از خدا وابسته نبود. به امام(ره) عشق میورزید و تمام وجودش در مورد ایشان شعلهور بود، در بند اسماء نبود. اهل چاپلوسی و بله قربان و اینها هم نبود.
چمران گوهرشناس بود. شما وقتی گوهرشناس شدی راهت صحیح است و بیراهه نمیروی. مقصد را گم نمیکنی. خداوند در قرآن کریم میفرمایند: «خدا مراقب مومنان است و ایشان را هدایت میکند.» چمران منتظر شهادت بود و فدایی آقا امام زمان(عج)، همیشه منتظر آن واقعه عظیم بود؛یا شهادت و یا ظهور آقا امامزمان(عج). به نظر من امروزه همه جوانهای ما باید اینگونه باشند. اخلاق عملی یعنی این. چون و چرا هم ندارد.
عبادت در اخلاص
ما تا به شناخت راه خدا پینبریم امکان ندارد که راه دوستان خدا را بشناسیم. پس ما باید در گام اول توحید خودمان را مستحکم کنیم و سپس راه بندگان و عباد صالح خدا را چه در ممات و چه در حیات تشخیص داده و ادامه دهیم.
ما به عبادتهایمان نباید دل ببندیم، به اخلاصهای موجود در عباداتمان باید دل ببندیم، ما چمران را در کسوت عبادت نمیدیدیم. اما در اخلاص، در عبادت میدیدیم. اگر بتوانیم بزرگانی مثل چمران را در اینگونه بحثها به جوانان بشناسانیم کار بزرگی کردهایم. من خودم چندی پیش به تنها پسرم میگفتم که شما بیایید به همراه دوستانتان در جلساتتان، شاخه جوانان بنیاد شهید چمران را بنا بگذارید و از دانشجویان خوش ذوق بهره ببرید و آنجاست که اگر چیزهایی به دست آمد، نشر بدهید.
الگوهایی همچون طالقانی و مطهری
شما اگر بخواهی یک معامله دنیایی انجام بدهی، مثلاَ بروی یک لباس بخری، با چند نفر از افراد اهل فن و آشنا به آن متاع مشورت میکنی. بعد هم میروی با بهترین شرایط آن متاع را تهیه میکنی. پس ما در هر کاری باید با اهل خودش مشورت کنیم. این را همه جوانهای ما میدانند. شهید چمران یاد گرفته بود که باید زندگی بزرگان را مطالعه کند و الگوی خودش را مشخص کند.
او آیتالله طالقانی و استاد مطهری را الگو قرار میدهد و بعد امام موسی صدر و حضرت امام(ره) را. غیر از اینها میآید زندگی بزرگان تاریخ را مطالعه میکند، زندگی و اندیشه حضرت حمزه سیدالشهدا(س) را مطالعه میکند. جناب مالک اشتر را میفهمد. خطبه مولا به مالک اشتر را الگو قرار میدهد. زهد اباذر غفاری را میفهمد، تقوا و عشق به رسالت سلمان فارسی را درک میکند. چمران اینها را لمس میکند.
زندگی ائمه هدی در وجودش موج میزند. عشقی که او به امام حسین(ع) و صحرای کربلا نشان میدهد دیدنی است. جوانهای ما کافی است همین یک عبارت را بفهمند؛ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یعنی هر روز عاشوراست و کل عالم کون و مکان کربلا. الان کربلا در واشنگتن هم هست، ما باید عاشورا را پیدا کنیم و افراد اهلش را. صحرای کربلا در همه جا هست. او اینها را فهمیده بود.
جوانان مثل چمران
جوانهای ما باید حقایق دین را لمس کنند. مثل چمران. و در اصول محکم بشوند و در فروع تولی و تبری داشته باشند. یعنی مثل چمران عمل کنند. همه باید مثل او باشیم.هر چه را که برای خداست دوست داشته باشیم. او اگر بنده حقیر را بهعنوان یک دوست میپذیرد این عظمت روح او را میرساند. میگویند مومن باید محبت خود را ابراز کند، آن کس که گفتار و کردارش یکی است دین خدا را ادا کرده است.
این کلام مربوط به شیخ رجبعلی خیاط است. یا میفرماید: «از پیش خود هیچ مگوی و از غیر خدا هیچ مخواه.» اینها خصوصیات چمران است که عملاَ در وی میبینیم، خصوصیاتی که عارف بزرگ شیخ رجبعلی خیاط ( از عرفای نه چندان قدیمی) بیان داشته است.
قدم اول
گوهرشناسی و انسانشناسی و جامعهشناسی، یکی از آن ابعاد بزرگ عرفاست که وقتی آن نور در قلب مومن گذاشته میشود در واقع عشق و صمیمیت خداست که در قلب مومن رسوخ میکند. لذا هر کسی نمیتواند هم مومن باشد و هم عارف.
آیه ٣٢ سوره زمر میفرماید: «آیا آن کسی را که خدا برای اسلام شرح صدر یا فکر روشن عطا فرموده که او به نور الهی روشن میشود. آیا چنین کسی با مردم تاریک و کافر یکسان است؟ نیست.
همشهری جمعه