و تیم ملی فوتبال ایران با تیمهای کره جنوبی، عربستان، کره شمالی و امارات همگروه شد
بسیاری از کارشناسان داخلی، معتقد بودند گروه ایران، گروه سادهای است و تیم ملی فوتبال ایران میتواند به سادگی به جامجهانی صعود کند. در آن زمان، تنها بحث سرگروهی ایران و نحوه صعود و پیروزی در جامجهانی در برابر تیمهایی چون آرژانتین، برزیل، آلمان و ایتالیا مطرح بود! شاید همین تفکر غلط باعث شد، در حالی که تیمهای همگروه ایران با حریفهای تدارکاتی دیدارمیکردند، مسئولان فدراسیون برای انتخاب سرمربی تیم ملی مدتها در فرودگاه منتظر «خاویر کلمنته» سرمربی اسپانیایی بودند تا با مانور تبلیغاتی خود در نهایت یک مربی ایرانی را روی نیمکت بنشانند.
لغو دیدارهای تدارکاتی، همسو نبودن تعدادی از باشگاهها، برخورد غیرحرفهای برخی از بازیکنان و هزار و یک دلیل دیگر باعث شد تا تیم ایران با همه انتظاراتی که از آن میرفت، نتواند نتیجه خوبی کسب کند و سرانجام از صعود به جام جهانی ناکام بماند؛ درست مثل جام باشگاههای آسیا که چهار نماینده ایران به سادگی از آن حذف شدند.
آنچه اکنون ثابت شده این است که برای فوتبال ایران، لیگ داخلی، حاشیههای آن، دعواهای قرمز و آبی، ستارهسازی، دعواهای رسانهای، تغییرهای پیدرپی مدیریتی، داورها، زمین مسابقه و... بیش از جام باشگاههای آسیا و یا راه یافتن به جامجهانی ارزش دارد. در روزهایی که باید همه امکانات برای صعود ایران به جام جهانی فراهم میشد، همه نگاهها به لیگ و حاشیههای سنگین آن دوخته شده بود و حتی تیم ملی نیز تحتالشعاع لیگ و حاشیههای آن قرار گرفت. ساختار ضعیف فوتبال ایران نیز آنقدر قدرتمند نبود که با وجود این همه حاشیه و کاستیها بتواند راهی جامجهانی شود.
متأسفانه پرداختهای کلان به بازیکنان، از سوی حتی ضعیفترین باشگاههای ایران، هم نتوانسته بود این ساختار ضعیف را که رنگ حرفهای بدان زده بود، بهبود ببخشد؛ زیرا فوتبال حرفهای، رسانه حرفهای، باشگاه حرفهای، مدیر و ساختار حرفهای میخواهد و با چنین ساختار ناکارآمدی حتی حضور در جام جهانی نیز دردی از فوتبال ایران را دوا نمیکند. در حال حاضر صنعت فوتبال در اکثر کشورها چنان پیشرفت کرده که با اما و اگر به جایی نمیرسد؛ حذف چهار باشگاه ایرانی در جام باشگاههای آسیا، ناکامی تیم ملی در رقابتهای انتخابی جام جهانی و حتی ناکامی در رشتههای مختلف در المپیک چین نشان داد که امروز موفقیت در میدانهای ورزشی به خیلی از چیزها نیاز دارد. پیروزیها و موفقیتهای مقطعی حتی میتواند برای ورزش گمراه کننده باشد. بیشک اگر تیم ایران با کسب تنها دو پیروزی در هشت مسابقه، راهی جامجهانی میشد، آن وقت تمام کاستیهای ورزش ایران پنهان میماند و درست مانند جام جهانی 2006 انتظار شکست تیمهایی چون پرتغال، برزیل و آرژانتین در بین ایرانیها پررنگ میشد. در حالی که اگر این ناکامیها جدی گرفته شود و ساختار جدیدی برای ورزش، به خصوص فوتبال، در نظر گرفته شود، میتوان انتظار داشت در رقابتهای بینالمللی نتیجه قابل قبولی گرفت، وگرنه چهار سال دیگر به سرعت خواهد گذشت و باز هم جامجهانی دیگری در پیش خواهد بود و آن وقت ایران باید بنشیند و شاهد حضور تیمهایی چون بحرین، ازبکستان، امارات و قطر در جام جهانی باشد.