همشهری آنلاین: دولت بولیوی همواره در نظام بین الملل سیاستهای مشترک و مشابهی را با ایران دنبال کرده است و در جریان جنگ علیه غزه نیز، دولت بولیوی یکی از دولتهای حامی فلسطین و مردم غزه بوده است. در همین ارتباط، روزنامه همشهری گفتگویی را با خانم «رومیناگوادالوپه پرز راموس»، سفیر کشور بولیوی داشته است و مشروح این گفتگوی صمیمانه به شرح ذیل است:
کشور بولیوی طی چند دهه گذشته شاهد شکل گیری دولتهایی بوده است که به طور عمده با سیاستهای آمریکا در نظام بین الملل مخالف بودهاند، به طور کلی چرا نیروهای ضدآمریکایی در بولیوی موفق به کسب قدرت می شوند؟
اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم، یک حافظه تاریخی پشت این رویکرد ضدآمریکایی قرار دارد که برای سهولت آن را به چهار دوره تقسیم می کنم:
وقتی درباره هژمونی آمریکا صحبت می کنیم، بیشتر متوجه قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ به بعد هستیم. اما به طور کلی، مردم بولیوی از لحاظ تاریخی حتی سال ها قبل از مداخله و سلطه ایالات متحده و دکترین مونرو که قبل از هژمونیک شدن ایالات متحده تدوین شده بود، همواره به مبارزه علیه سلطه و مداخله خارجی پرداخته بودند. اولین چرخه مبارزات در دوران سلطه و سرکوب استعماری اسپانیا به وقوع پیوست که سه قرن به طول انجامید، مردم آنچه امروز آمریکای لاتین نامیده می شود مبارزه استقلال طلبانه را به راه انداختند که با بروز جمهوری های مستقل به پایان رسید. در سال ۱۸۲۵ جمهوری بولیوی تأسیس شد که انحصاری و ضد ملی بود زیرا مردم و ملل بومی را که اکثریت جمعیت را تشکیل میدادند طرد می کرد و مورد تبعیض قرار می داد. این وضعیت تغییر نکرد تا اینکه قیام ۹ آوریل ۱۹۵۲ رخ داد که چرخه دوم مبارزات مردم بولیوی را به راه انداخت.
دوره دوم مبارزات مردم بولیوی نتیجه بحران جنگ چاکو ۱۹۳۵-۱۹۳۲ است. در این دوره بخاطر بحران سیاسی- اقتصادی و اجتماعی که در پی جنگ به وجود آمد، مردم علیه طبقه حاکم مسلح شدند. در این دوران، گفتمان ناسیونالیسم انقلابی شکل می گیرد و مردم در برابر الیگارشی حاکم قرار می گیرند. در این دوره شهروندان خواستار ملی شدن معادن، اصلاحات ارضی و حق رای همگانی شدند. پس از قیام ۱۹۵۲ و از سال ۱۹۶۴ بولیوی شاهد دورهای از کودتاهای پی در پی در بود. این وضعیت تا دهه ۸۰ ادامه داشت که نمی توان مداخله ایالات متحده را در آن نادیده انگاشت و عملیات کندور در سراسر مخروط جنوبی به کار گرفته شد، زیرا در این دوره بود که انقلاب کوبا رخ داد و ایالات متحده نگران تفکرات مارکسیستی ای بود که در دوره جنگ سرد در منطقه رواج داشت. در این دوره چه گوارا فعالیت های چریکی را در بولیوی آغاز کرد. مشخصه این دوره مبارزات مردم بولیوی حول مرکز کارگر بولیویایی بود که فدراسیون اتحادیه کارگران معدن بولیوی پیشتاز این مبارزات بود. مردم و این فدراسیون به مقابله با دیکتاتوری ها پرداختند و با مبارزات خود به گشایش دموکراتیک دست یافتند و در قالب جبهه دمکراتیک و مردمی (UDP) پی در پی در انتخابات پیروز می شدند. با این حال، راهیابی UDP به دولت، مصادف با بحران سال ۵۲ شد که با شورش آوریل ظهور کرد.
چرخه سوم، چرخه نئولیبرال است، جایی که مداخله ایالات متحده خود را از طریق «اجماع واشنگتن» نشان می دهد. این دوره از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۵ در بولیوی به مدت ۲۰ سال به طول انجامید، زیرا مردم بولیوی بار دیگر با مبارزات خود و سازماندهی با روش های جدید از طریق جنبش های اجتماعی (احزاب چپ در بحرانی عمیق به سر می بردند) موفق شدند بر مدل نئولیبرال چیره شوند و ابزار سیاسی خود را برای بکارگیری در انتخابات سازماندهی کنند، زیرا احزاب سنتی جناح چپ نماینده آنها نبودند. بدین ترتیب دوران جنبشهای اجتماعی آغاز شد که ابزار تحرک آنها سازمانهای اجتماعی خودشان، فدراسیون دهقانان، مردم بومی و سایر اتحادیه ها و بخش های مردمی بود. «اوو مورالس» با این سازمان ها به عنوان پایگاه اجتماعی در سال ۲۰۰۵ در انتخابات پیروز شد و تا سال ۲۰۱۹ تا زمان وقوع کودتا حکومت کرد. با روی کار آمدن مورالس به عنوان رئیس جمهور، خصوصی سازی متوقف شد و صنایع مهمی مانند نفت و شرکت های استراتژیک ملی شدند و سیاست های تجویزی صندوق بین المللی پول یا بانک جهانی به حاشیه رانده شدند. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۹، از طریق مجلس مؤسسان، بولیوی احیا می شود، قانون اساسی جدیدی تصویب می شود که در آن حقوق تاریخی-فرهنگی مردم بومی و سایر تغییرات ساختاری به رسمیت شناخته می شود و سیاست های عمومی به نفع اکثریت های ملی اجرا می شود.
«مدل اقتصادی اجتماعی جامعه مولد» که ثروت را بازتوزیع میکند، اجرا شد، برنامههای ایالات متحده که از طریق سازمانهای بینالمللی تجویز شده بود، کنار گذاشته شد. سرمایه گذاری بیشتری انجام شد و کشور به سمت صنعتی شدن و از بین بردن شکاف های اجتماعی پیش رفت، اما پیش از آن سیاست های نئولیبرالی غرب باعث فقر، نابرابری و شکاف اقتصادی شده بود.
به نظر شما، به طور کلی ایالات متحده چه سیاستهایی را در بولیوی دنبال کرده است؟
از منظر اقدامات سیاسی می توان به مداخله مداوم اشاره کرد. در سال ۲۰۰۸، سفیر آمریکا به دلیل توطئه برای یک کودتای نافرجام از بولیوی اخراج شد. همچنین سازمان آمریکایی موسوم به "USAID" از بولیوی اخراج شد؛ در قالب کمک رسانی به منظور کنترل و تسلط بر کشورها در آنها مداخله می کنند. آژانس مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده (DEA) نیز اخراج شد که با فرض مقابله با قاچاق مواد مخدر تأسیس شده بود، اما از طریق این موسسات در کشور مداخله می کرد؛ بدون آنکه نتیجه مطلوبی در این مقابله (با قاچاق مواد مخدر) داشته باشد.
براین اساس آیا می توان گفت که آمریکا از قاچاق موادمخدر در آمریکای لاتین و بولیوی حمایت می کند؟
خیر، آنچه من گفتم این است که بخشی از مداخله ایالات متحده از طریق DEA برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر انجام می شود و در خدمت مبارزه با قاچاق مواد مخدر در بولیوی نبوده است. مانند این، سازمان ها و NGO هایی در بولیوی وجود دارند که از حمایت ایالات متحده برخوردار هستند و فعالیت های این سازمان ها به تقویت دموکراسی و غیره مربوط می شود.
همزمان با جنگ غزه شاهد حمایت گسترده دولت بولیوی از مردم فلسطین هستیم و دولت بولیوی در چند نوبت خواستار توقف جنگ غزه شده است. چرا مسئله فلسطین برای دولت بولیوی مهم است؟
باید تاکید کنم که کشور من همیشه بر همزیستی مسالمت آمیز بین همه کشورها و گسترش صلح جهانی تاکید داشته است. حمایت از فلسطین نه تنها این روزها دیده می شود، بلکه سال ها پیش در دولت اوو مورالس، زمانی که اسرائیل عملیات سرب گداخته و لبه محافظ را به راه انداخت، شاهد همین حمایت از فلسطین بودیم. در آنجا بود که روابط با اسرائیل قطع شد. در زمان دولت مورالس در سال ۲۰۱۰، کشور فلسطین را به رسمیت شناختیم و از آن زمان ما از تشکیل کشور مستقل فلسطین در سازمان ملل حمایت کرده ایم. ما روابط خود را با اسرائیل قطع کردیم و پس از آن، زمانی که کودتای ۲۰۱۹ در بولیوی رخ داد، دولت کودتا برخی از روابط خود را با تل آویو از سر گرفت، اما با پایان یافتن دولت کودتا و پیروزی رئیس جمهور فعلی بولیوی، لوئیس آرسه کاتاکورا از مردم فلسطین حمایت شد و پس از جنگ غزه روابط با تل آویو بار دیگر به طور کلی قطع شد.
از زمانی که اوو مورالس در سال ۲۰۰۶ ریاست جمهوری بولیوی را بر عهده گرفت، همواره مدعی حقوق مردم فلسطین بودهایم. همچنین در عرصه های مختلف پیشنهاد کردهایم که اسرائیل باید نسلکشی را متوقف کند و از انکار حقوق فلسطینیها دست بردارد. اسرائیل باید به قطعنامه های سازمان ملل پایبند باشد و خسارات وارده را جبران کند و به محاصره فلسطینی ها پایان دهد. ما همواره به صلح و تضمین حقوق فلسطینیها تاکید کرده ایم. به تازگی نیز نماینده بولیوی در لاهه در حمایت از فلسطین موضع گیری داشت و خواستار حمایت جهانی از غزه و توقف جنگ شد. ما همواره نسل کشی و آپارتاید علیه فلسطینی ها را محکوم کرده ایم. ما فراتر از آتش بس بارها از سایر کشورها خواسته ایم تا اسرائیل را مجبور کنند که به حقوق فلسطینی ها احترام بگذارد.
صرف نظر از مسائل منطقهای، تهران و لاپاز چگونه می توانند روابط خود را در حوزه سیاسی توسعه دهند؟
روابط همه کشورها در چارچوب حقوق بین الملل تعریف می شود، ما با ایران روابط خوبی داریم و در اوت سال ۲۰۲۲ کمیسیون مشترک میان دو کشور برگزار شد. مقامات عالی دو کشور همچنین در زمینه تجارت و فرهنگ و مسائل زیربنایی حدود ۹۰ توافقنامه امضا کردهاند. ما چهارمین دور رایزنیهای سیاسی میان دو کشور را هم برگزار کردیم و در فوریه ۲۰۲۳ آقای باقری، معاون وزیر خارجه ایران به بولیوی سفر کرد و توافق هایی را در آن جا به امضا رساند. ما هم به عنوان سفارت بولیوی برای توسعه این روابط تلاش کردهایم.
اگر بخواهید به فرصتهای تجاری بولیوی برای تجار ایرانی اشاره کنید، به چه حوزههایی اشاره خواهید کرد؟
قوانین سرمایه گذاری در بولیوی مشخص است و به تازگی نیز یادداشتی به وزارت خارجه ایران ارسال کردیم که در آن به نیازهای صنعت داروسازی بولیوی اشاره کرده بودیم. شرکت های ایرانی از این طریق می توانند وارد حوزه داروسازی بولیوی شوند. به عنوان سفیر بولیوی همواره تکنولوژی های برتر ایران بویژه در حوزه نانوتکنولوژی را ستوده و به مقامات بولیوی اطلاع رسانی کرده و پیگیری هایی را در راستای ارتباط گیری ها به انجام رسانده ام.
آیا در حوزه فرهنگی نیز اقداماتی جهت راه اندازی مراکز فرهنگی مشترک انجام شده است؟
همکاری های فرهنگی هم برای بولیوی و هم برای ایران بسیار دارای اهمیت است. ما هر دو کشور عضو مجمع تمدنهای کهن هستیم و صحبتهای زیادی با سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و وزارت میراث فرهنگی ایران برای به امضا رساندن توافق نامه های فرهنگی داشتیم. همچنین توافق نامه همکاری پایگاه تاریخی تخت جمشید با مراکز تاریخی و باستانی بولیوی مانند تیواناکو را دنبال کردیم. از طرف ایران هم پیشنهادی برای تاسیس بنیاد ایرانی در بولیوی جهت تدریس و ترویج زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی مطرح شده است. در نهایت، چندین پیشنهاد نوآورانه وجود دارد که مردم و دولتهای ما را از طریق فرهنگ نزدیکتر خواهد کرد.
درباره روادید هم در کمیسیون مشترک این اراده از سوی هر دو کشور وجود دارد و امیدواریم در سال ۲۰۲۴ توافق لغو دو طرفه روادید میان دو کشور به امضا برسد. همچنین اگر نامه رسمی لغو روادید را دریافت کنیم، از سوی بولیوی نیز می تواند لغو روادید برای شهروندان ایرانی تسریع شود.
بهترین خاطرات شما از حضور در ایران مربوط به چه مسائل و رویدادهایی است؟
من روابط بسیار خوبی با دولت ایران دارم و به شخصه احترام زیادی برای دولت و مردم ایران قائل هستم. در عین حال به دنبال ارتباط برقرار کردن با جامعه هستم. در رویدادهای جمعی بسیاری شرکت کرده ام. به عنوان نمونه از جشن های محلی و جشنواره ها بازدید می کنم و در مناسبت ها و مناسک مذهبی در ایران دقیق می شوم؛ از مکان های باستانی مهمی دیدن کرده ام و همچنین در مراسمهای محرم در یکی از بخشهای جنوبی تهران شرکت کردم. یادم می آید که در پخت نذری هم شرکت کردم و حتی خودم نوشیدنی برای عزاداران آماده کردم و به مردم تعارف کردم. برای من ارزشمند است که با ارزشهای دینی مردم آشنا بشوم. برای من به عنوان یک جامعه شناس درک این فرهنگ و یاد گرفتن از آن بسیار مهم است. در ماه محرم از دیدن دلباختگی زنجیرزنان به وجد می آیم و این مراسم را از نزدیک مشاهده می کنم تا با مراسم های مذهبی آشنا شوم. درک و یادگیری از این مراسم و سایر مراسم ها در حوزه فرهنگی برای من بسیار حائز اهمیت است. من شیفته دیدن خانواده هایی هستم که در فضای باز در کنار هم غذا می خورند و از این روابط خانوادگی در کنار هم لذت می برند.
به کدام شهرها و استانها در ایران سفر داشتهاید؟
من به استان ها و شهرهای زیادی در ایران سفر کرده ام، تقریباً به همه آنها... و از مکان های تاریخی و باستانی، مساجد، باغ ها و موزه ها بازدید کرده ام. همچنین از مرکز زرتشتیان دیدن کرده ام. آیین زرتشتیان ایرانی جالب بود. همچنین ما با عشایر ایران و با همکاری وزارت کشاورزی یک مراسم مشترک برگزار کردیم. رویداد دیگری که همیشه در ذهن من خواهد بود، رویدادی در دانشگاه دامغان بود که با عنوان «مجاهدین در غربت» برگزار شد. این رویداد برای من بسیار خاطره انگیز بود.
برجسته ترین خاطره شما از ایران مربوط به چه زمان و کدام رویداد است؟
مراسم تشییع سردار سلیمانی را همیشه در قلب و ذهن خود از ایران به خاطر خواهم داشت. در زمان برگزاری مراسم تتشییع سردار سلیمانی، تصمیم گرفتم که سوار مترو شوم تا در مراسم تشییع سردار سلیمانی شرکت کنم. جمعیت مردم شرکت کننده در این مراسم بسیار زیاد بود. بخاطر همین من از مترو پیاده شدم و ادامه مسیر را پیاده رفتم و در بین مردم قرار گرفتم. احساسات مردم و گریه وداع با سردار سلیمانی تکان دهنده بود. این تشییع نه فقط من، بلکه همه دنیا را تحت تاثیر قرار داد. تصاویرتشییع سردار سلیمانی در ذهن من هک شده است. من تا کمی قبل از میدان آزادی پیکر سردار سلیمانی را همراهی کردم و هرگز درد مردم در این ساعات و این تشییع را از یاد نخواهم برد.
نظر شما