به عبارت دیگر مهمترین شاخصه توسعهیافتگی اقتصاد یک کشور رشد و توسعه فناوری است که میتواند زمینهساز تحول در بسیاری از زمینههای دیگر باشد.
در جشنواره فنآفرینی شیخبهایی فرصتی دست داد تا با دکتر فرامرز ناطقیان، استاد ایرانی مقیم آمریکا گفتوگویی راجع به مسائل مبتلا به جامعه خودمان و تفاوتها و تضادهای پرداختن به توسعه فناوری در کشور و خارج از کشور داشته باشیم.
- خوب میدانید که سابقه انتقال دانش و فناوری به معنای نوین آن با ایده کارآفرینانه امیرکبیر در تاسیس مؤسسه دارالفنون مقارن بود؛ مؤسسهای که گرچه آرزوی به بار نشستن و شکوفا شدنش برای امیرکبیر میسر نشد و اگرچه این نهال نورسته به انحای مختلف دچار ناملایمات شد ولی همین مؤسسه را امروزه پایهگذار انتقال دانش و فناوری به ایران میدانند، حال میخواستیم بدانیم شما چه نقشی برای این توسعه قائل هستید و چه توصیفی از ورود دانش و فناوری از این طریق و سابقه تاریخی آن به ایران دارید؟
حرکتی را که امیرکبیر در دوران قاجار در ایران شروع کرد، حرکت طبیعی بود که در سراسر دنیا و در کشورهای مختلف و از جمله ایران برای ورود تکنولوژی و دانش مدرن شکل میگرفت. حرکت ایشان هم در همین راستا بود که میتوانست نخستین گروه فنی و مدرن آن دوران را که توسط بلژیکیها تاسیس شد، در ایران دایر کند.
آن زمان به هر حال دورانی است که ما از جهت ساختن کارخانجات صنعتی بسیار ضعیف هستیم. کشوری هستیم که اواخر فئودالیته را میگذراند و هنوز ورود به دوران سرمایهگذاری تعریف نشده و این حرکت امیرکبیر، نخستین جرقههای ورود سرمایهگذاری مدرن از نظر ورود تکنولوژی به ایران است.
- یعنی این نخستین جرقه ورود فناوری به ایران بوده است؟
البته این حرکت بعدها با تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 تعمیم پیدا کرد و حرکتهای بعدی برای ورود دانش مدرن به ایران شروع شد.
به هر حال باید بدانیم این حرکت در ایران به چه و کجا پیوست، شاید بتوان گفت خیلی از حرکات در ایران، متاثر از خرافات در مقابل مدرنیته ایستادگی کردند یا حرف برای گفتن داشتند و چون تئوری مدرنیته تا حدود زیادی براساس جایگزینی تعریف میشود، عملاً مقاومت آن هم زیاد بوده است، بنابراین حرکتها در ایران برای ورود افکار مدرن و تکنولوژیهای مدرن، از دید پراگماتیسم زیاد تعریف نشده است.
آیا این یک خواست عمومی بود؟
بله، ما ابزار مدرنیته را میخواستیم ولی حاضر نبودیم زیربنایی برای آن کار کنیم. در واقع وقتی مدرنیته را ابزاری تعریف کردیم، جامعه را مصرفکننده میسازیم؛
یعنی غرب را به خاطر ابزاری که به ما میداد یا میدهد دوست داریم ولی تفکر غربی را زیاد دوست نداشته و نداریم. در نتیجه ورود تکنولوژی به ایران تقریباً متوقف بود تا اینکه مدتی بعد افکار مدرنیته بیشتر در ایران شکل گرفت و یکسری مسائل پایهای در ایران قوت گرفت و اینکه طرحهایی که در ایران قرار است اجرا شود نیاز به مهندسی و ورود تکنولوژی دارند.
- آیا بهنظر شما این حرکت منسجم و عمومی بود یا انفرادی و منقطع؟
باید بدانیم که رشد یک حرکت همگانی است. همه مردم باید در آن درگیر باشند. دولتها یک نقش روبنایی میتوانند بازی کنند. در واقع حرکتهای سیاسی که شروع شده بود، کاملاً در همین مسیر پیش میرفت.
احزاب هم کارهای خود را دنبال میکردند، گرایشهای سوسیالیستی و کاپیتالیستی نمود این حرکتها بودند که مسائل اقتصادی در هر گرایشی جایگاه خاص خود را داشت و گرایشهای دیگر هم تفکر خود را دنبال میکردند.
هر کدام از این گرایشها به شکل ضعیف یا قوی بهدنبال ورود تکنولوژی به ایران بودند و این چالشها تا زمان قوامالسلطنه ادامه یافت و دولت قوام و در واقع قوامالسلطنه فرد خاصی در این زمینه بود.
وی کسی بود که هم میدانست که ما نمیتوانیم از انتقال و ارتباطات تنگاتنگ فناوری و تکنولوژی غافل شویم و به هر نحوی باید آنها را کسب کرده و به ایران وارد کنیم و از طرف دیگر باید تمامی ملاحظات سیاسی، مذهبی و فرهنگی را لحاظ نماییم و کشور را در این مبحث بهطور جامع ببینیم.
متأسفانه ما قوامالسلطنه را بهدرستی نمیشناسیم. در آن زمان قوامالسلطنه گروه مویسون هاتسون را که در آمریکا یک گروه مشاور بود به ایران دعوت کرد که همه استادان دانشگاه هاروارد بودند و آنها نخستین برنامه اقتصادی ما را برای توسعه ریختند.
طرح اقتصادی که در سال 1947 انجام شد بر این مبنا بود که کشور ایران به لحاظ کشاورزی، نخستین کاری که باید انجام دهد تهیه و تامین غذای مردم است، برنامه این بود که کشاورزی بهخود کفایی برسد.
در دولت قوام این طرح نتوانست بر افکاری که مسلط بود غلبه کند، در دوران مذکور طرح اقتصادی اول موجب شد که از هر بخشی در جامعه مقداری روی آن کار شود، در واقع آنها میگفتند که شما ابتدا مسائل کشاورزی خودتان را حل کنید ولی در ایران میگفتند شاه در نیاوران زندگی میکند و باید از نیاوران تا سراسر جاهایی که وی رفتوآمد میکند مدرن شود. بنابراین Plan اینگونه شد که ابتدا باید تلفن برای قشر مورد نظر شاه کشیده شود، جادهها آماده شود.
جادهها و کارخانهها آماده شود تا آن قشر مرفه ایران که هزار فامیل اول ایران بودند راحت زندگی کنند، همین ریشه اولیه غلط در رشد و توسعه ماست؛ یعنی ما نیامدیم تا بهصورت زیر بنایی رشد کنیم.
امیرعلی بینام