مجموع نظرات: ۱
چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۵
۰ نفر

تردستی یا شعبده می‌تواندبر ذهن، چشم و گوش تاثیر بگذارد. تردستی هنری است ک با حقه‌های متفاوت مردم را متحیر می‌کنند.

غيب كردن توپ، مداد، كبوتر

همشهری: بازی کردن باتوپ همیشه هیجان انگیز است اما غیب کردن توپ جلوی چشم همگان کاری نیست که از عهده همه افراد بر بیاید. با یادگیری راز این بازی ، تعجب را در چشگ تماشاگران ببینید.

توپ نامرئی

وسایل موردنیاز: توپ و دستمال

مدت زمان بازی:۵ دقیقه

شیوه اجرا:

۱. همانطور که روبه‌روی مهمان‌ها ایستاده‌اید، در کف راست دست‌تان توپی را قرار دهید و آن را با یک دستمال بپوشانید.

۲. توپ را محکم بگیرید و دست‌تان را برعکس کنید. پس از آن از حاضران بخواهید تا از وجود توپ مطمئن شوند.

۳. بعد با شمارش اعداد، دستمال را از روی دست‌تان بردارید. حاضران می‌بینند که توپی در دستان شما نیست و توپ غیب شده است.

۴. حالا دوباره روی دست‌تان را با دستمال بپوشانید و مجددا از چند نفر از آنها بخواهید که خالی‌بودن دست‌تان را تأیید کنند. بعد با شمارش اعداد دستمال را از روی دست‌تان بردارید و توپی که دوباره به کف دست‌تان برگشته را به تماشاچیان نشان دهید.

راز بازی:

در این تردستی، شما از قبل دستیارتان را در جمع نشانده‌اید و فردی جز شما از این موضوع اطلاع ندارد. در بار اولی که افراد وجود توپ را در دست‌تان تأیید می‌کنند شما به‌عنوان آخرین فرد تأییدکننده به سمت دستیاران می‌روید. در این هنگام او توپ را به سرعت از کف دستان شما برمی‌دارد و مخفی می‌کند. بار دوم نیز به‌عنوان آخرین فردی که تأیید می‌کند شما دست‌تان خالی است به سمت دستیارتان می‌روید و او دوباره توپ را کف دست شما می‌گذارد. سرعت عمل در این تردستی بسیار مهم است تا حاضران متوجه آنچه بین شما و دستیارتان می‌گذرد، نشوند.

کد خبر 846247
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار روز هفتم

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۲۱:۲۷ - ۱۴۰۳/۰۲/۱۹
    0 0
    یکبار یک شعبده بازی به حاضرین گفت چه کسانی ساعت دارند و می خواهند ساعت آنها را مخفی کنم ، قرعه به من افتاد ، من رفتم ، دقیق یادم نمی آید چه کار کرد ولی دقیقاً یادم هست ساعت را در یخه پیراهن من مخفی کرد ، یخه پشت گردنم و بعد که خواست ظاهرش کنه از اونجا ورداشت ، در حین انجام خواستم کارش رو خراب کنم ولی دو دل بودم اون هم زود جمعش کرد . الان که فکر می کنم چه اعتماد به نفسی داشت که دستیار نداشت ")