همشهری آنلاین: از چشمگیرترین دستاوردهای آخرین دهه قرن بیستم که برای سینهفیلها و تئوریسینها و مورخان سینما به یک اندازه عشق، نظریه و تأثیر فراهم کرد؛ «داستان عامهپسند»، دومین فیلم کوئنتین تارانتینو، توانست در کالبد الگوهای سرراست و رایج روایت سینمای گنگستری، رگهای پرخونی از زندگی و عضلات جانداری از روزمرگی تعبیه کند؛ عشقفیلمی که سینما را از دل قفسه کلوپهای کرایه فیلم و ردیف صندلی سینماهای ارزانقیمت یادگرفته بود، با فیلم اولش («سگهای انباری») و فیلمنامه و داستانی که برای تونیاسکات و الیور استون نوشته بود، برای هالیوود فیلمی اپیزودیک براساس درک پیچیدهای از زمان و تصادف رو کرد. نخل طلای کن و مجسمه بلای اسکار هدایای کوچکی برای اتفاق بزرگ تارانتینو در ۱۹۹۴ بودند. ۳۰ سال از ساخت «داستان عامهپسند» میگذرد؛ فیلم وارد زندگی روزمره شده و این بهترین سرنوشت برای چنین فیلمی است.
داستان از چه قرار است؟
داستانی با خطوط متقاطع که ماجراهای ۲ گنگستر به نامهای وینسنت و جولز، رئیسشان مارسِلوس والاس و همسرش میا والاس، بوکسوری به نام بوچ، ۲ سارق خردهپا به نامهای پامپکین و هانیبانی را با رفت و برگشتهای زمانی روایت میکند. برخلاف اینکه فیلم درباره دنیای گنگسترهاست، اما نوعی بیخیالی و لاقیدی در دیالوگها و روابط شخصیتها موج میزند که کیفیتی کمیک به فیلم بخشیده است.
جوایز
نخل طلای جشنواره کن در سال ۱۹۹۴.
جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی برای تارانتینو و همکار فیلمنامهنویسش، راجر آوری.
«داستان عامهپسند» به روایت اعداد
۲۹۱ کلمه بد در فیلم شنیده میشود.
۱۴ سیگار در طول فیلم کشیده میشود.
۲۵ شلیک در فیلم اتفاق میافتد که ۷ شلیک به جولز، ۴ شلیک به وینسنت، ۱۰ شلیک به بوچ و ۴ شلیک به مارسِلوس تعلق دارد.
۶ نفر در فیلم کشته میشوند که سهم جولز یک نفر، سهم جولز و وینسنت با هم یک نفر، سهم وینسنت یک نفر و سهم بوچ سه نفر است.
هزینه تولید: ۸.۵ میلیون دلار
میزان فروش: ۲۱۳.۹۲۸.۷۶۲ دلار
بازی با زمان و ذهن مخاطب
پس از «داستان عامهپسند»، برای فیلمسازان پذیرفته شد که فیلمهایشان را در حلقههای کوچک (همچون فیلم «یادآوری» کریستوفر نولان) یا در حلقههای بزرگ (مثل فیلم «برگشتناپذیر» گاسپار نوئه) ساختاربندی کنند و از بههمریختن زمان و ذهن بینندگان ابایی نداشته باشند. دیوید دنبی ـــ منتقد سینما ـــ معتقد است که گرایش مدرن به «روایتهای نامنظم» ـــ از «درخشش ابدی یک ذهن بیآلایش» گرفته تا «بابِل» ـــ برآمده از این فیلم تارانتینو است.
فیلم جزئیات بیاهمیت
برخلاف بسیاری از فیلمهای مهم، چیزی که سبب شهرت و اعتبار «داستان عامهپسند» شده مفاهیم بزرگی مثل آزادی، هویت، افتخار و... نیست بلکه چیزی که باعث میشود این فیلم خاص باشد پرداختن آن به جزئیات کوچکی مثل پایلوتهای تلویزیونی، پیامهای غذایی، سیستم اندازهگیری طول، شکمهای چاق، ساعتهای مچی، قهوههای خوشطعم و... است.
داخل کیف چه بود؟
همه دوستداران فیلم کیفی را که هرگز مشخص نمیشود داخلش چیست میشناسند. در ابتدا، قرار بود داخل کیف پر از الماس باشد، اما تارانتینو و آوری به این نتیجه رسیدند که اگر محتویات کیف را بهعهده خود تماشاگران بگذارند جذابتر است. در واقع این کیف برای تارانتینو حکم مکگافین را دارد (مکگافین سرنخ یا عاملی است که خودش اهمیت ندارد و فقط به پیشبرد داستان کمک میکند). پس هیچ وقت معلوم نشد داخل کیفی که جولز و وینسنت برای مارسلوس میبرند چه چیزی است. اما هرچه هست بهشدت میدرخشد و هر کس که چشمش به آن میافتد برای دقایقی زبانش بند میآید.
الگوی فیلمهای گنگستری
داستان عامهپسند چنان سایه بلندی بر فیلمهای گنگستری مدرن انداخته که جدا کردن فیلمهایی که تأثیر سادهای از آن گرفتهاند از فیلمهایی که بدون آن هرگز ساخته نمیشدند کاری بسیار دشوار است. برای مثال، بدون «داستان عامهپسند»، احتمالا «قاپزنی»، «در بروژ»، سریال «سوپرانوها» و... ساخته نمیشد.
وینسنت وِگا با بازی جان تراولتا:
جنایتکاری خونسرد و بیمبالات که برای مارسلوس والاس کار میکند و برادر ویک وگا (با بازی مایکل مدسن) در فیلم قبلی تارانتینو یعنی سگهای انباری است. او در نهایت جانش را سر بیمبالاتیاش از دست میدهد. در ابتدا، قرار بود خود مایکل مدسن نقش وینسنت را بازی کند اما در عوض او تصمیم گرفت در فیلم «وایات اِرپ» کوین کاستنر حاضر شود. از آن زمان به بعد، مدسن همیشه تأسف خود را بابت این تصمیم ابراز کرده است. با اینکه تراولتا برای بازی در این فیلم تخفیف قابل توجهی داد، اما این نقش، حرفه او را کاملا دگرگون کرد و برایش یک نامزدی اسکار هم به ارمغان آورد.
بوچ کولیج با بازی بروس ویلیس:
بوکسری مسن و به تهخط رسیده که طبق توافقی قبلی باید مسابقهای را ببازد اما تصمیم گرفته مسابقه را ببرد و با پول هنگفتی که به جیب میزند، از دست مارسلوس فرار کند. زمانی که ویلیس در این فیلم بازی کرد، ستارهای مشهور بود که اغلب فیلمهایش با نقدهای منفی و شکست در گیشه مواجه شده بودند. بازی در نقش بسیار کوتاه بوچ بهمعنای کاهش دستمزد و ریسک بر سراعتبارش بود. اما با موفقیت فیلم، ویلیس نهتنها بهعنوان بازیگری توانا مورد ستایش قرار گرفت بلکه چند میلیون دلار هم بهدست آورد. به اعتقاد تارانتینو، ویلیس سروشکل یک بازیگر دهه ۱۹۵۰ را داشته و او نمیتوانسته به هیچ بازیگر دیگری فکر کند که چنین ظاهری داشته باشد.
وینستون ولف با بازی هاروی کایتل:
آدم مرموز و کاربلدی است که برای جمعکردن خرابکاری جولز و وینسنت، بعد از متلاشی کردن مغز کسی که در صندلی عقب ماشین آنها نشسته، به کمکشان میآید. تارانتینو نقش وینستون ولف را مخصوص هاروی کایتل نوشته بود که در فیلم «سگهای انباری» او هم حضور داشت. تارانتینو گفته: «از وقتی ۱۶سال داشتم، کایتل بازیگر مورد علاقهام بود.» کایتل نقشی مشابه را در فیلم «نقطه بیبازگشت» تکرار کرده است.
جولز وینفیلد با بازی ساموئل ال. جکسون:
جنایتکاری که برای مارسِلوس والاس کار میکند و بعد از اینکه بهطور معجزهآسایی از یک تیراندازی جان سالم به درمیبرد، آن را مداخلهای از جانب خدا میداند که هنوز از او رو برنگردانده و تصمیم میگیرد آدمکشی را کنار بگذارد. تارانتینو از ابتدا این نقش را برای ساموئل ال. جکسون نوشته بود اما او که تست بازیگری پیش از آغاز فیلمبرداری را جدی نگرفته بود، نزدیک بود آن را از دست دهد. در نهایت، در تست دوم، جکسون توانست تارانتینو را متقاعد کند که او به درد این نقش میخورد. جکسون برای این نقش نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل را بهدست آورد.
میا والاس با بازی اوما تورمن:
همسر مارسلوس والاس عاشق بازیگری است. استودیوی سازنده فیلم برای نقش میا، هالی هانتر یا مگ رایان را درنظر داشت و حتی اسمهای دیگر هم مثل آلفری وودوارد و مِگ تالی نیز مطرح شد اما تارانتینو از همان نخستین ملاقاتش با اوما تورمن میخواست که او نقش میا را بازی کند. تورمن برای این نقش نامزد جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل شد و با اینکه نامش وارد فهرست بازیگران درجه یک شده بود، تا ۳ سال بعد از داستان «عامهپسند» در هیچ فیلم پرهزینهای ظاهر نشد.
مارسِلوس والاس با بازی وینگ رِیمز:
رئیس جنایتکاران که داستانها و افسانههای زیادی درباره خشونت و بیرحمیاش وجود دارد و همه شخصیتهای فیلم به نوعی به او مرتبطاند. وینگ رِیمز در تست بازیگری این نقش، یکی از بهترین اجراهایش را ارائه داد و بازی خوب او در نقش مارسلوس باعث شد که پس از این فیلم در فیلمهای پرخرجی مثل «مأموریت غیرممکن» حاضر شود.
نظر شما