این نویسنده از بین 17 هزار و 920 اثر رسیده به دبیرخانه جشنواره بینالمللی نویسندگان و خبرنگاران مطبوعاتی دفاع مقدس این جایزه را گرفت. با او در حالی که به دشتهای گرگان برای تفریح رفته بود گفتوگو کردیم و با ترجیعبندی که در گفتوگوی چند دقیقهای ما مرتب تکرار شد: وای چه خوشگله اینجا! جای شما سبز.
بهناز ضرابیزاده، زاده و ساکن همدان است و تا به حال 4 کتاب داستانی در حیطه بزرگسال ... و کودک و نوجوان با عنوانهای: «سیب آرزو»، «آن روز سهشنبه بود»، «گنجشک سبز و آبی» و«آدم برفی» نوشته است.
او در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکند و سردبیر نشریه تخصصی دفاع مقدس «جاودانه» هم هست. عمده آثار او در حوزه دفاع مقدس است و علت علاقهاش به این ژانر که کمتر زنان داستاننویس را به خود مشغول کرده به گفته خودش بیشتر دلایل شخصی دارد: «برای من که دوران کودکی و نوجوانیم در جنگ گذشته و همسرم نیز رزمنده بوده و تاوانی در جنگ پرداخت کرده است جنگ معنای دیگری دارد.
ما سالهای اولیه ازدواج بیشتر صحبتهایمان درباره جنگ بود، احساس میکردم به همسایهها، هم بازیهای نوجوانیم و فامیلهایم که شهید یا جانبازشدند مدیون هستم. وقتی تازه شروع به نوشتن کردم فهمیدم حالا من هم باید با نوشتن دینم را ادا کنم. الویت اولم چه در حیطه کودک و چه بزرگسال دفاع مقدس است و دغدغهام این است که ایران آن زمانها را یک جور جاودانه کنم.»
- از خاطرهای که بابتش جایزه گرفتید بگوید؟
سال 85 با همسر و بچههایم برای بازدید از مناطق جنگی به جنوب رفته بودیم، همسرم میخواست زمان تحویل سال در شلمچه باشد. در آن دیدارها اتفاقاتی افتاد که قصهاش شد همین خاطره.
- نوشتن در حیطه دفاع مقدس برای دیگر داستاننویسان همدانی بهخصوص زنان چگونه است ؟
3 سال پیش من و 3 زن دیگر انجمن ادبی دفاع مقدس همدان را تشکیل دادیم و حالا حدود 25 نفر هستیم که اکثرا نیز زن هستند. هر پنجشنبه دور هم جمع میشویم، داستان میخوانیم و نقد میکنیم و از آنجا که معتقد هستیم نباید از تخیل صرفمان استفاده کنیم گاهی رزمندگان و جانبازان را هم دعوت میکنیم تا خاطراتشان را از جنگ برایمان بگویند و ما مواد خام برای نوشتنهای تازه پیدا میکنیم.
فکر میکنم وضعیت داستاننویسی دفاع مقدس در همدان اگرچه اصلا ایده آل نیست اما همدان نسبت به خیلی از استانهای دیگر به طور جدیتری نوشتن در حوزه دفاع مقدس را دنبال میکند و حداقل اینکه شروع خوبیست.
- چطور شد که اصلا خواستید به طور جدی داستاننویسی را دنبال کنید ؟
از نوجوانی با مرکز آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری میکردم و مینوشتم اما با رفتن به دانشگاه، ازدواج و مادرشدن، وقفههای طولانی در این زمینه افتاد، وقفههایی که معمولا بر زندگی زنان بیشتر از مردان حاکم میشوند و آنها را از هدفهای دلخواهشان دور میکند به هرحال از 6 سال پیش دوباره نوشتن را به طور جدی دنبال کردم و دیگر نمیخواهم چیزی باعث وقفه در کارم شود.
- کتابفروشیهای همدان تا چه حد کتابهای بهروز دارد؟ تا چه حد شما به تازههای نشر دسترسی دارید؟
اتفاقا مشکل بزرگ ما در شهرستانها همین است. کتابفروشیها اصلا دنبال کتابهای به روز نیستند مگر خودمان پیگیری کنیم. مثلا من توسط دوستانم در تهران یا از طریق اینترنت در جریان کتابهای تازه قرار میگیرم، خودمان اگر به کتابفروشیها در خواست کتاب بدهیم برایمان میآورند البته اگر به صرفشان هم باشد وگرنه باید از راههای دیگر کتابهایمان را تهیه کنیم.
- چقدر با نویسندگان استانتان در ارتباط هستید؟
ما نویسندههای صاحبنظر و مطرح نداریم. 3 انجمن فعال داستاننویسی در همدان وجود دارد اما آنها هم ارتباط چندانی با اساتید مجرب جاهای دیگر ندارند، جلساتشان بیشتر درونگروهی است و ما تازه کارهایی هستیم که در گوشه و کنار خودمان کار میکنیم و امیدواریم به فرداها.
بهناز ضرابیزاده، به دلیل مشغلههایش فقط صبحهای زود مینویسد، بعدازظهرها کتاب میخواند و بقیه روز با کار و خانوادهاش مشغول است و این روزها بجز تفریح در گرگان، کتاب «بیوطن» رضا امیر خانی را هم میخواند.
همشهری استانها