به گزارش همشهری آنلاین دست شاگردانش را میگیرد و راهی کوچهها میشود تا راه و رسم مراوادات اجتماعی، خرید کردن، آداب مشتریمداری، احترام به محیط زیست و هر مفهوم دیگری را که در کتاب میخوانند، تجربه کنند. برای درس جغرافیا هم راهی کوه و چشمه و غارهای اطراف شهر میشوند و خط به خط کتاب را از طبیعت میآموزند. ولدبیگی که دکترای جامعهشناسی سیاسی دارد، معتقد است جامعه ما شهروندان مفید میخواهد، نه شهروند مهم و لازم است شهروندان مفید سواد زندگی را بدانند و نه فقط سواد مدرسهای را. ولدبیگی سابقه ۲۵ ساله تدریس دارد و ۱۵ سالی میشود که شیوه تدریسش باعث شده تا دانشآموزان برای حضور در کلاسش روزشماری کنند.
ساعتهای درس مطالعات اجتماعی (مدنی، جغرافیا، تاریخ) اغلب برای بچهها کسلکننده است، اما دانشآموزان پاوه دوست دارند شما معلمشان باشید. آوازه روش تدریستان هم بین خانوادهها حسابی گل کردهاست. ساعت مطالعات اجتماعی در کلاس شما چطور میگذرد؟
از ۱۵ سال پیش پروژه آموزشی با عنوان «از سواد مدرسهای تا سواد زندگی» را شروع کردم. در این طرح سعی کردم هر درس و موضوع کتاب را که تدریس میکنم، بخش عملی و نمود اجتماعی را با بچهها تجربه کنم تا آنان با مفاهیم مورد نیاز برای یک زندگی عملی در خانه و جامعه آشنا شوند. به عنوان مثال هفته گذشته بچههای روستای نوریاب در شهرستان پاوه استان کرمانشاه درسی درباره بازار، خرید، مصرف، تولید و توزیع داشتند. برای توضیح این درس یک ساعت در روستا گشت زدیم. به نانوایی سر زدیم و درباره اهمیت قرار دادن نان در کیسه پارچهای از نانوای قدیمی روستا نکاتی را یاد گرفتند. بعد از آن به مغازه «کاک خدارحم» سر زدیم و درباره آداب خرید صحبت کردیم. دقایقی هم با دستفروش دورهگرد گذراندیم و درباره احترام به مشاغل نکاتی را گفتم و دست آخر هم به کتابخانه روستا سر زدیم و راه و روش به امانت گرفتن کتاب را مرور کردیم. قصدم از بیان این مثال این است که بگویم دانشآموزان نیازی جدی به فراگیری اصول اولیه در چگونگی برقراری یک ارتباط صحیح با فروشندگان، نحوه یک خرید سالمتر برای خانوادههایشان و برقراری ارتباطی صحیح با دیگر شهروندان دارند. در طول سال بچهها با ۲۵ فعالیت آموزشی آشنا میشوند.
این روش تدریس در روستا راحتتر است یا در شهر؟
هر یک مزایای خود را دارد. در روستا که تعداد کلاسها و شاگردها کمتر است، کلاس راحتتر اداره میشود. برای درس جغرافیا آسانتر به کوهها و چشمهها و غارهای اطراف میرسیم، اما در شهر هم موقعیتهای دیگری برای کلاس عملی درسهای اجتماعی داریم. دانشآموزان را به نهادهایی مثل هلالاحمر، شهرداری و ثبت احوال میبرم تا مثلا برای درس شناسنامه به خوبی بدانند در ثبت احوال چه میگذرد.
هزینه این رفت و آمدها چگونه است؟
در این سالها تا به حال یک ریال نه از دانشآموزان و نه آموزش و پروش گرفتم. من و بچههای کلاس همه میسرها را با پای پیاده میرویم. دانشآموزان از نشستن چند ساعته بر روی نیمکتهای سرد گریزانند. تدریس باید با روش خلاقانه باشد. دانشآموزان هم پژوهشگران کوچک هستند.
اینطور که پیداست حسابی برای کلاس شما آمادگی دارند.
بچهها با خودشان یک لقمه نان و پنیر و یک قمقمه آب دارند و کفش مناسب میپوشند. کلاس عملی ما حدود ۳ ساعت طول میکشد. تا به حال هم هیح حادثهای رخ نداده، چون بچهها این روش تدریس را دوست دارند.
در برف و سرمای استخوانسوز کرمانشاه که امکان گردش علمی وجود ندارد، تدریس چطور پیش میرود؟
با توجه به موضوع درس از افرادی دعوت میکنم به کلاس بیایند. مثلا یک فرد خیر به کلاس آمد و درباره اهمیت نیکوکاری تجربه خودش را با بچهها سهیم شد. برای جذابیت درس تاریخ، آن را از خانواده بچهها شروع میکنم و بعد به ایران و جهان میرسیم. مثلا بچهها شجرهنامه خودشان را تا ۷ جد مادری و پدری از خانواده میپرسند و درخت زندگی درست میکنند. در طول سال بچهها با ۲۵ فعالیت آموزشی آشنا میشوند.
ماجرای موزه مردمشناسی که از سوی دانشآموزان برپا شد را برایمان بگویید.
در درس تاریخ کلاس هفتم موضوعی درباره موزه و میراث فرهنگی داریم. از قبل به بچهها گفته بودم از خانواده و فامیل و آشنا اشیای قدیمی، پوشاک، ابزار کشاورزی، دوربینهای قدیمی و هر وسیلهای که عمر بیش از ۵۰ سال دارد را به امانت برای برپایی موزه به مدرسه بیاورند و خودشان یک موزه مردمشناسی دایر کنند. حدود ۸۰۰ قطعه جمعآوری شد و اسفند سال پیش موزهای در مدرسه شهدای ۲۰ خرداد به مدت ۲ هفته برپا کردیم. حدود ۱۲۰۰ دانشآموز از مدارس پاوه و باینگان، فرهنگیان بازنشسته و اولیای دانشآموزان هم از این موزه بازدید کردند. بعضی وسایل قدمتی بیش از ۳ قرن داشت. قرار است با همکاری رئیس آموزش و پرورش پاوه این موزه به شکل دائمی در یک مکان فرهنگی به نام موزه مردمشناسی پاوه دایر شود. فعلا وسائل موزه هم که امانت بود به دست دانشآموزان بازگشتهاست.
با توجه به تحصیلاتتان چرا معلمی را به تدریس در دانشگاه ترجیح دادید؟
ساخت جامعه بهتر در دست همین دانشآموزان است. شهروندانی که بتوانند سالم و متعهد زندگی کنند. برای من مهم نیست کدام شاگردم دکتر یا مهندس شده، دوست دارم شاگردانم را در هر موقعیتی به عنوان یک شهروند مفید در جامعه ببینم.
خاطرات آقای معلم
- جمال، سال اول تدریسم در شهرستان جوانرود شاگردم بود؛ ۲۵ سال پیش. چند سال پیش با من تماس گرفت که میخواهم شما را ببینم. حالا هر هفته از جوانرود به پاوه میآید و سر کلاسم مینشیند و میگوید هنوز هم یاد میگیرم. من به او میگویم: «جمال وفادار».
- یکی از برنامههای کلاس جغرافیا این است که بچههای روستا یا شهر حتما اول باید تمام کوهها، رودها، غارها، چشمهها و پوشش گیاهی محل زندگیشان را بشناسند و راجع به این موضوع تحقیق کنند. چندی پیش یکی از شاگردان قدیمی به من گفت: این جغرافیای تو جان ما را نجات داد! قضیه از این قرار بود که برای چیدن گیاهان کوهی رفتهبودند و در هوای بهاری گرفتار باران و تگرگ شدند. تجربه کلاس به کمکشان آمد که در نزدیکی این کوه غاری هست. پناه گرفتند و از خطر صاعقه و رگبار در امان ماندند.
بیشتر بخوانید:
دانشآموزان این استان چگونه به ادامه تحصیل جذب میشوند؟
نظر شما