همشهری آنلاین: از دوران کودکی، یکی از پرسشهای مهمی که اغلب افراد با آن مواجه هستند این است که در آینده میخواهند چه کاره شوند. انتخاب شغل مسئلهای است که میتواند تمام زندگی انسان را متأثر کند و بر انتخابهای فردی مختلف ـــ از انتخاب همسر گرفته تا سبک زندگی ـــ سایه بیندازد. برخیها به واسطه موقعیت خانوادگی و برخورداری از امکانات مالی، از بدو تولد، برای شغلی خاص تربیت میشوند و این اقبال را دارند که با کمترین مخاطره در مسیر موفقیت حرفهای گام بردارند. از سوی دیگر، برخیها حتی تا آخر عمر نمیدانند میخواهند چه کنند و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرند. کار یکی از مضامین اصلی سریال «بر» است. ما برای موفق شدن در کارمان چه بهایی می دهیم؟ این سوال اصلی این سریال است. و بعد سوال های دیگری هم درباره کار در سریال هست مثل اینکه کار ما چقدر روی زندگی شخصیمان اثر دارد یا آیا کار ما شخصیت ما را می سازد؟ نحوه مواجهه هر یک از شخصیتهای این سریال با کارشان به نوعی رابطه آنها با اطرافیانشان را نیز متأثر کرده است. آشنایی با شخصیتهای سریال «بر» در واقع نوعی خودشناسی برای تماشاگر محسوب میشود. این شخصیتها که هستند و چه ویژگیهایی دارند؟
جرمی آلن لایت در نقش کارمن (کارمی)
آشپزی با استعدادی شگرف و آدمی حساس که از یکی از بهترین رستوارنهای نیویورک به شیکاگو آمده تا مدیریت ساندویچفروشی آشوبزده برادرش را که پس از مرگش به او ارث رسیده، بر عهده بگیرد. کارمی عاشق کارش است، اما کارش مفرح نیست. رابطه او و آشپزی رابطه عشق و نفرت است. درست مثل رابطهاش با برادرش، مایک و مادرش، دانا. بِرزاتوها خیلی همدیگر را دوست دارند، آنقدر احساساتشان به هم قوی است که اگر همدیگر را در آغوش بگیرند، بعید نیست که در اثر خفگی کشته شوند.
آیو ادبیری در نقش سیدنی
سید را کارمی استخدام میکند و با مهارت و جسارت و فکرهای بکری که دارد به دست راست کارمی تبدیل میشود. همین خودش مشکل است چون ریچی از این وضع اصلا خوشش نمیآید. اما سید به رغم جوانی، رنگ پوست و جنسیتش آماده مبارزه است. خودش را از قبل بازنده نمیداند. می داند اگر دست به هر کاری بزند موفق میشود. همین بلندپروازی هم مشکل اصلی اوست. چیزی به عنوان مانع نمیشناسد. میخواهد درجا به اوج برسد بدون اینکه ببیند آیا بقیه هم میتوانند همپایش بروند یا نه.
جان برنتال در نقش مایکل
مالک اصلی ساندویچفروشی که خودکشی کرده است. مایکل به کارمی اجازه نداده که با او در ساندویچی کار کند. رسما کارمی را از آنجا بیرون کرده. اما وقتی که خودش را خلاص میکند، مغازه را برای کارمی ارث میگذارد. مایکل شخصیتی کاریزماتیک بوده که در هر جمع و محفلی نوک جمع را میچیده. ریچی بیش از همه تحت تاثیر مایکل است و کمی هم از اینکه آشپزخانه به او نرسیده دلخور است. مایکل را در فلاشبکهایی میبینیم.
ایبون ماس باچرخ در نقش ریچی
فکر می کند مایکل بهترین دوستش است. خودش در جایی از سریال می گوید مایکل از چنان صلابت و مغناطیسی برخوردار بوده که همه فکر میکردند مایکل بهترین دوستشان است. زندگی ریچی ماکت کاملی از شکست و تحقیر و تنزل است. هیچ کس او را جدی نمیگیرد. حتی دخترش هم که با مادرش زندگی می کند، خیلی به او نزدیک نیست. می خواهد مثل مایکل جذاب و تودلبرو باشد، اما پسزننده و اعصابخردکن و گندهگو است. البته در فصل اول یکی دو چشمه از او می بینیم که میفهمیم گاهی این گندهگویی و منممنم کردنهایش به کار میآید. بیش از همه خودش میداند چه جور آدمی است و همین هم روحش را میخورد.
لایونل بویس در نقش مارکوس
مارکوس در دیوانخانه بیف از سیاره دیگری آمده. سر صبر کارش را میکند. آنقدر سر صبر که گاهی از رتیم تند کار جا میماند و حتی کارمی ملاحظهگر هم از دستش به ستوه میآید. مارکوس مادری در بستر مرگ دارد و جز کارش به مادرش هم فکر میکند. در واقع کارش تسکین و مادر رو به موتش نگرانی و دغدغه اوست. مارکوس با ورود سید کم کم به او نزدیک میشود. هم میشود و هم نمیشود گفت چیزی بینشان هست. انگار کار کردن در آشپزخانه با ایجاد یک رابطه عاطفی محکم جور درنمیآید.
لیزا کولون زایاس در نقش تینا
آشپزی لاتینتبار که در ابتدا از آمدن سید به غذاخوری دل پری دارد. با او سرشاخ میشود و در کارش میگذارد. توی چشم سید نگاه میکند و علنا به او میگوید حق ندارد به او بگوید چه کار کند و نکند. حتی آن اوایل از کارمی هم حرفشنوی ندارد. بسیار مایکل را دوست داشته و پذیرش تغییر برایش سخت است. او به نظم قدیم تعلق دارد. با سیستم جدید سخت سازگار میشود. اما جایی میرسد که میفهمد اگر مقاومت کند خرد میشود. پس قدر فرصتی را که برای پیشرفت گیرش میآید می داند و رشد میکند.
ابی الیوت در نقش ناتالی (نت)
خواهر کارمن و مایکل که بسیار مراقب اعضای خانوادهاش است تا حدی که این مراقبت شبیه به مزاحمت میشود. برخلاف دو برادرش که هر دو آشپزان ماهری هستند، چیزی از آشپزی او در سریال نمیبینیم، اما باز برخلاف برادرانش مدیر درجهیکی است. می داند یک رستوران را چطور میشود سر پا نگه داشت. دیگران از او حرفشنوی دارند و حتی ریچی که مدام در حال خودنمایی است، در برابر او خودش را جمع و جور میکند. در فصل دوم نقشش پررنگ تر میشود.
ادوین لی گیبسون در نقش ایبرا
آشپزی نسبتا مسن و مهاجر از سومالی که برای هماهنگی با تغییرات بیشتر از همه به سختی میافتد.
متی متهسون در نقش نیل فک
کارگر فنی که تقریبا هیچ وقت عصبانی نمیشود و تنها خواستهاش این است که در این جمع پذیرفته شود.
نظر شما