مردی که توانسته است پس از پیامبر خدا(ص) بر جایگاهی بینظیر تکیه زند و همگان را مجبور کند تا در برابر خوبیها و فضیلتهای بیانتهایش سر تسلیم و تواضع فرود آورند.
بدیهی است که سخن درباره مقام معنوی و جایگاه قدسی علی(ع) در صلاحیت و توان این قلم نیست و به گفته ملای رومی «خود ثنا گفتن ز من ترک ثناست». اما برای اشارهای به آن عظمت بیانتها بازخوانی جملاتی از مرد بزرگ دوران ما خالی از لطف نیست.
امام خمینی(ره) بهمناسبت بحثی درباره ناتوانی بشر از درک مقامات معنوی ائمه اطهار(ع) چنین نوشتهاند (و آنان که با نوشتههای این پیر فرزانه و نکتهسنج آشنا هستند، میدانند که چه نوشتهاند!):«به خودشان قسم (و انه لقسم لو تعلمون عظیم) که اگر پشت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک لا اله الا الله امیرالمؤمنین را بگویند، نمیتوانند.
خاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت علی علیهالسلام! به مقام علی بن ابیطالب قسم که اگر ملائکه مقربین و انبیای مرسلین – غیر از رسول خاتم که مولای علی و غیر اوست – بخواهند یک تکبیر او را بگویند، نتوانند.»
البته چنین دیدگاهی درباره ایمان و مقام معنوی آن حضرت بههیچوجه اختصاص به شیعیان و حتی مسلمانان ندارد. علی(ع) محبوب و مراد همه جانهای شیفته حقیقت و عدالت است و آنچه از حدیث این دلبر دنیا و آخرت بر زبان دیگران جاری شده است، بسیار خوش و شنیدنی است.
اما چرا؟ چرا دوست و دشمن در عمق وجود خود شیدای اویند و نمیتوانند از فاش کردن راز مهری که در دل نسبت به او دارند، خودداری کنند؟
بیتردید علم، عبادت، جهاد، شجاعت، صداقت، عطوفت و صدها صفت برجسته دیگر دلایل خوبی برای عشق بشریت به آن حضرت است، اما چنانکه پیداست هیچیک از آنها را نمیتوان وجه مشترک میان فرزندان آدم دانست. پس کدام خصلت علی(ع) است که توانسته او را محور اشتراک و وحدت نظر همگانی کند؟
بهنظر میرسد آن وجه مشترک همانا عدالت ورزی است که با وجود آن بزرگوار یکی شده است. ایشان خود فرمودهاند که همگان تشنه عدالتند و آنچه میتواند تمام سلایق و عقاید را گرد هم آورد دادورزی است؛ آن هم با دوست و دشمن! چنین است که عدالت منشأ محبت است و با آن میتوان مالک دلهای مردم شد؛ چه رسد به امور مردم (اعدل تملک).
او میگفت عدالت اساس آفرینش است و آن کس که با آن مخالفت ورزد، با اساس هستی به دشمنی برخاسته و طبعا محکوم به فناست. او معتقد بود عدالت قوام رعیت و جمال صاحبان قدرت است.
با عدالت است که امور سامان مییابد، برکات مضاعف میشود و شهرها آباد میگردد. سخنان امیر مؤمنان درمورد عدالت چندان زیاد و نکتهآموز است که باید او را مفسر عدالت در سراسر تاریخ نامید؛
خصوصا آنچه از ایشان در اینباره در نهجالبلاغه گردآوری شده است. این گفته استاد محمدرضا حکیمی را بیدرنگ باید تصدیق کرد که «اگر عدالت نهجالبلاغه را نمیداشت مظلومترین مظلومان روزگار بود و اگر نهجالبلاغه عدالت را معنی نکرده بود، آیات قسط و عدل قرآنی تا ابد بیتفسیر میماند.
اما مهمتر از آن سیره و عمل آن حضرت است که بسی گویاتر و شیواتر از گفتارهای نغز و بلاغتآموز اوست؛ بهگونهای که باید گفت علی(ع) وجود عینی عدالت است و عدالت وجود کتبی و لفظی او. بر او سلام میفرستیم و با تبریک این روز خجسته چشم امید به سوی کرامتهای او میدوزیم.