مک نامارا از طراحان اصلی راهبرد اتمی دولت آمریکا در سالهای جنگ سرد و بهویژه از نظریهپردازان جنگ ویتنام محسوب میشد.
شکست در جنگ ویتنام وی را که در رسانهها لقب معمار جنگ ویتنام گرفته بود، به منفورترین چهره برای آمریکاییها تبدیل کرد. جنگ ویتنام بیش از هر جنگ دیگری در قرن بیستم طول کشید.
آمریکا سالانه 500هزار تن بمب به این سرزمین ریخت، جنگلها را با بمب ناپالم سوزاند و انسانها را زنده زنده بریان کرد. اما سرانجام پس از 10هزار روز با 45هزار کشته، 300هزار زخمی و صرف 150میلیارد دلار هزینه راهی جز فرار ندید.
سالها مطبوعات و رسانههای آمریکا بیرحمانه به نقد آنچه در ویتنام بر سر آمریکا آمد پرداختند و به طراح این جنگ که از نگاه آنان کسی جز مک نامارا نبود، حمله میبردند.
تاریخ قاضی بیرحمی است. شاید از همین رو هم بود که روبرت مک نامارا به دفاع از خود پرداخت. کتابها نوشت و در صدها گفتوگو و یادداشت در روزنامه و حتی فیلم به دفاع از خود پرداخت.
وی در مستند غبار جنگ، ساخته ارول موریس در پاسخ به این سؤال که چقدر خود را مسئول جنگ ویتنام میدانید سکوت کرده و اشک میریزد.
مک نامارا کتاب خاطراتی هم نوشت که در حقیقت آن هم برای دفاع از خویش بود. وی در آن کتاب تاکید میکند که عقل و منطق سیاستمداران مانع جنگ نمیشود. عجیب است که سرنوشت مک نامارا و جنگ ویتنام شباهت بسیاری پیدا کرده است با سرنوشتی که دیر یا زود گریبان آغازگران جنگ عراق و افغانستان را پیدا میکند.
جملاتی که مک نامارا در چرایی رها نکردن جنگ ویتنام با آغاز شواهد شکست آمریکا در آن جنگ بیان میکند، شباهت بسیاری به عملکرد رهبران دیروز و امروز کاخ سفید دارد، آنگاه که میگوید: بیرون آمدن از یک کشور مورد تهاجم قرار گرفته سختترین بخش یک جنگ است؛ بهخصوص وقتی که این دروغ را مطرح کردهای که این حمله به خاطر نجات آن کشور بوده است.
عراق و ویتنام شباهت فراوانی با هم دارند. اگر مک نامارا برای توجیه ویتنام میگوید: برای رسیدن به خیر ممکن است ناگزیر باشی دست به کاری شریرانه بزنی.... جورج بوش هم همین جملات را شاید با کمی تغییر در کلمات به زبان آورد.
ویتنام همانقدر هیبت و اعتبار آمریکا را برای سالها از میان برد که عراق. خروج از عراق همانقدر سخت و نفس گیر شده است که خروج از ویتنام بود. فشار افکار عمومی بر سیاستمداران در هر دو جنگ به میزان بسیار زیادی بوده است. مک نامارا همان قدر منفور افکار عمومی بود که دونالد رامسفلد و....
عجیب است که سیاستمداران آنگاه که در قدرتاند کاری جز کار خود را درست نمیدانند و آنگاه که دیگر قدرتی ندارند به اشتباهات خود در دوران حاکمیت اعتراف میکنند. مک نامارا و آغاز گران جنگ عراق هم از این قاعده مستثنی نیستند.
تاریخ قاضی بیرحمی است. شاید از همینروست که سیاستمداران ترجیح میدهند در دوران حیات خود، پاسخگوی انتقادات و اعتراف به اشتباهات باشند تا شاید نام نیکی از آنان بماند و تاریخ قضاوت بهتری داشته باشد.