چگونه زنی، در برابر شاهی، مردانه ایستاد و حکم لغو امتیاز توتون و تنباکو را به قدر وسعش از او گرفت؟

قلیان

به گزارش همشهری آنلاین ، انیس‌الدوله تصمیمش را گرفته بود؛ قلیانِ مخصوص شب‌نشینی‌هایش با ناصرالدین شاه را شکست و سرش را با غرور بالا گرفت: «چرا دست دست می‌کنید؟ قلیان‌ها رو جمع کنید و بشکنید! مگه فتوای میرزا رو نشنیدید؟!»

ماجرای لغو امتیاز توتون و تنباکو توسط سوگولی ناصرالدین شاه!

انیس‌الدوله در اندرونی ایستاد. با خودش یک به دو بود. رفت و دوباره برگشت و به انعکاس چشم‌های مشکیِ وحشت‌زده‌اش در آیینه‌کاری‌های براق راهروی پهن‌ و بلند قصر خیره شد. سوگولی ناصرالدین شاه بود و برای خودش برو و بیایی داشت اما حالا، آن‌قدر ترسیده بود که هر چند لحظه یک‌بار، کف دست‌های گوشتی عرق‌کرده‌اش را به دامن چین‌دارش می‌کشید و زیرلب «لا حول و لا قوة إلا بالله» می‌گفت.

زن‌های حرم‌سرا و ندیمه‌ها که نگرانی‌اش را دیدند، آرام آرام بیرون آمدند و دورش حلقه بستند: «طوری شده که این‌قدر نگرانید علیاحضرت؟» انیس‌الدوله دستش را به نشانه سکوت روی دهنش گذاشت و منتظر ماند. اندرونی پر از صدای نفس‌های لرزان زنانه شده بود که ندیمه‌ای با چادر مشکی و روبندی سفید اما خاکی، در را باز کرد و خودش را به پای انیس‌الدوله انداخت: «قیامت شده علیاحضرت! به تیر بستن!»

ماجرای لغو امتیاز توتون و تنباکو توسط سوگولی ناصرالدین شاه!

انیس‌الدوله زیر شانه‌ ندیمه‌اش را گرفت و از زمین بلندش کرد. ندیمه دستپاچه آب دهنش را قورت داد و موهای بیرون‌زده‌اش را مرتب کرد: «روم‌سیاه علیاحضرت! نمی‌تونم بگم چی چیا می‌گفتن! معاف کنید!»

انیس‌الدوله چشم‌غره‌ی تندی رفت و ندیمه به اجبار دهن باز کرد: «همه بیرون بودن، کل مغازه‌های توتون و تنباکو رو تخته کردن. ضعیفه‌ها با چارقد و روبند جلو افتاده بودن و ابزار توتون رو می‌شکستن و می‌خوندن: «ای شاه‌باجی، شاه‌باجیِ سیبیلو، ای لامذهب، ما تو رو نمی‌خوایم. ای خدا می‌خوان دین ما رو ببرن، علمای ما رو بیرون کنن و عقدمون رو فرنگی‌ها ببندن، اموات ما رو فرنگی‌ها دفن کنن و بر جنازه‌ ما فرنگی‌ها نماز بخونن!» زبونم لال شه علیاحضرت اما این‌طور می‌خوندن!»

ماجرای لغو امتیاز توتون و تنباکو توسط سوگولی ناصرالدین شاه!

زن‌های حرم‌سرا انگشت گزیدند و چشم‌هایشان پر از اشک شد. دل‌شان نمی‌آمد کسی بدِ ناصرالدین‌شاه‌شان را بگوید، خصوصا رعیت‌ها. اما انیس‌الدوله توی فکر بود و گر گرفته بود. هنوز یادش نرفته بود که وقتی ناصرالدین شاه، برای سومین بار و به بهانه کشف روش‌های توسعه و پیشرفت، از راه روسیه به انگلستان رفت با چه ننگی برگشت. آن‌قدر ول‌خرجی و عیاشی کرده بود که در ممالک فرنگ، پول‌هایش ته کشید و مجبور شد جلوی انگلیس‌ها سر خم کند تا پول قرض بدهند. ولی این جماعت که به کسی پول مفت نسیه نمی‌داد و ناصرالدین شاه، امتیاز کشت، توزیع و فروش تنباکو را به مدت ۵۰ سال به نماینده انگلیس‌ها یعنی «تالبوت» داد و ۲۵ هزار لیره برای ادامه‌ی عیش و نوش‌اش در فرنگ گرفت و سرخورده به ایران برگشت.

ماجرای لغو امتیاز توتون و تنباکو توسط سوگولی ناصرالدین شاه!

انیس‌الدوله دهقان‌زده بود و خوب می‌دانست یک پنجم مردم وطنش تنها از راه کشت و فروش همین تنباکوست که زندگی می‌کنند. تالبوت و دختران و پسران انگلیسیِ همراهش، شهرها را به فساد کشیده بودند. دختران رقاصه و شراب‌خواری و قمارخانه‌ها و فرهنگ فرنگی‌ها به کوچه‌ها کشیده بود و انیس‌الدوله رونوشت دست‌خط «آیت‌الله میرزای شیرازی» را توی مشت‌اش فشار می‌داد: «بسم‌ الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال توتون و تنباکو، بأی نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است.»

روزی که عیاشی‌ های ناصرالدین شاه کار دستش داد | زنان قلیان ها را در حرم‌سرای شاه شکستند

زن‌های اندرونی با تردید به انیس‌الدوله خیره شدند و زیرزبانی شروع به پچ‌پچ کردند: «یعنی می‌خواد چی کار کنه؟» «والله سرمون رو به باد نده، من سه شبونه‌روز قربونی می‌دم!» «چشماش خیلی عجیب شده؛ انگار دیگه خوفی از حضرت شاه توشون نیست!» انیس‌الدوله با سرفه‌ کوتاهی صدایش را صاف کرد و سر تکان داد: «اول از خدا باید بترسیم بعد از شاه! قرار نیست حالا که سوگولیِ اندرونی و پشت هزار دیوار و پرده‌ام سکوت کنم! قلیان‌ها رو جمع کنید! اون‌ها رو می‌شکونیم!»

ماجرای لغو امتیاز توتون و تنباکو توسط سوگولی ناصرالدین شاه!

چشم‌های همه‌ ندیمه‌ها و زن‌های حرم‌سرا گرد شد و چند قدمی عقب رفتند. رنگ از صورت‌هایشان پریده بود. در دو قدمی تخت شاه با شاه در می‌افتادند؟ هیچ‌وقت حتی تصورش را نمی‌کردند چه برسد به اینکه جرأتِ انجامش را داشته باشند اما انیس‌الدوله تصمیمش را گرفته بود و با «لبیک یا حسین» قلیانِ مخصوص شب‌نشینی‌هایش با ناصرالدین شاه را شکست و سرش را با غرور بالا گرفت: «چرا دست دست می‌کنید؟ قلیان‌ها رو جمع کنید و بشکنید! مگه فتوای میرزا رو نشنیدید؟!»

همه‌ قلیان‌های قصر ناصرالدین شاه خرد و خاک‌شیر شد و انیس‌الدوله با فتوای میرزا که بر سینه‌اش فشرده بود بر شیشه‌های شکسته راه رفت. زن‌های اندرونی پشت سرش بودند و او، یک تنه، جلو افتاده بود در حالی که سرش را بر دار ناصرالدین شاه می‌دید. اما چگونه می‌توانست بپذیرد که اجنبی‌ها برای خاک و ثروت و مردم وطن‌اش خط و نشان بکشند و او، فقط یک «سوگولی» باشد؟ یک زنِ ساده و بزک شده با دامن‌های چین‌دار انگلیسی.

ماجرای لغو امتیاز توتون و تنباکو توسط سوگولی ناصرالدین شاه!

ناصرالدین شاه که صدای هروله‌ی زنان اندرونی را شنید با ابروهای در هم رفته بیرون آمد: «چطور جرأت کردی قلیان‌ها رو بشکنی و در قصر من، به امر میرزای شیرازی عمل کنی؟» انیس‌الدوله با آرامش و متانت چشم در چشم ناصرالدین شاه شد: «چون حرام شده، قلیان‌ها رو شکستیم!» شاه سیبیل‌هایش را جوید و تشر زد: «چه کسی حرام کرده؟ هان؟» لب‌های انیس‌الدوله به لبخند شیرینی باز شد: «همون کسی که ما رو بر تو حلال کرده!»

ناصرالدین شاه چه جوابی داشت تا به هوشیاری و درایت انیس‌الدوله بدهد؟ او، حالا، در برابرش زنی را می‌دید که با بیش‌ترین حد قدرت ایستاده بود تا به سهم خودش از وطن‌اش دفاع کند. تا به او بفهماند که اگر وطن را به اجنبی‌ها بفروشد نه تنها از بیرون که از اندرونی هم در برابرش خواهند ایستاد. که زنِ ایرانی ضعیف نیست حتی اگر چون پرنده‌ای زخمی، اسیر چنگال‌های ناصرالدین شاه باشد. ناصرالدین شاه چاره‌ای نداشت و چند روز بعد، در برابر ملت و علمای ایران و سوگولی‌اش انیس‌الدوله، تسلیم شد تا بر تارک تاریخ به یادگار بماند که چگونه زنی، در برابر شاهی، مردانه ایستاد و حکم لغو امتیاز توتون و تنباکو را به قدر وسع‌اش از او گرفت.

کد خبر 851373
منبع: فارس

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • دبیر تاریخ IR ۲۰:۰۸ - ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
    0 1
    اگر الان دولت قرارداد خارجی ببندد اعتراض ملت پذیرفته می شود? این قرارداد موجب سود دولت و برای اداره کشور لازم بود. مورخان دوره پهلوی کلیه این قراردادها را عمدا زیر سوال برده اند. شما این کار را نکنید.