فارغ از اینکه از یک سو خط لوله نابوکو و از سوی دیگر قرارداد آنکارا از چه اهمیتی برای اقتصاد و سیاست جهانی و منطقهای و حتی کشورهای دخیل در آن برخوردار است، نفس غیبت ایران سؤالهای زیادی را در ذهن کارشناسان و محافل سیاسی و اقتصادی ایجاد کرده است.
به راستی چرا ایران در این مراسم که ممکن است حتی جنبه نمادین هم داشته باشد و با قرارداد اجرایی فاصله، باید غایب باشد؟ این در حالی است که کشورهایی چون عراق، سوریه و کشور روسیه که خود هدف مقابل این طرح است، در آن مشارکت داشتند. آیا برای این غیبت بزرگ دلیل قانعکنندهای وجود دارد یا باید متوسل به توجیهات تکراری و کلیشهای، تحلیلها و آرزوهای غیرواقعی و انتظار گذشت زمان شد؟
چرا باید شرایط بهگونهای باشد که رئیس کشوری که فقط در مسیر انتقال گاز قرار دارد، در نقش محور پروژه قرار گیرد، مدیریتکننده و میزبان امضای قرارداد باشد و از همه مهمتر برای دومین دارنده ذخایر گازی جهان یعنی ایران دلسوزی کرده و از رایزنی برای پذیرفتن ایران خبر دهد.
البته این حرکت و اقدام، خود نماد دیپلماسی اقتصادی است. یعنی اینکه کشوری مثل ترکیه با کمترین منابع اقتصادی امروزه مثل بسیاری دیگر از کشورها بیشترین بهرهبرداری اقتصادی را دارد. پاسخ این سؤالات را باید در یک واقعیت جستوجو کرد و آن بنبست در دیپلماسی اقتصادی است.
بهنظر میرسد در شرایط کنونی دیپلماسی اقتصادی عملا به فراموشی سپردهشده و کورسویی هم از آن دیده نمیشود. داشتن دیپلماسی اقتصادی فعال و کارآمد صرفا در حد حرف و در ذهن محدود نمیشود. این دیپلماسی در حضور و مشارکت فعال و تعیینکننده در نشستهایی از اینگونه و داشتن ابتکار عمل، عینیت پیدا میکند؛ مشارکت و ابتکار عملی که دربردارنده منافع اقتصادی ملی باشد.
کشوری چون ایران با داشتن ظرفیتهای غنی و منحصربهفرد اقتصادی سالهاست فرصتهای بزرگ اقتصادی که البته منافع آن محدود به اقتصاد نیست و چه بسا منافع سیاسی و امنیتی آن بالاتر است را از دست داده است.
طولانیشدن خط لوله گاز به جنوب آسیا و جداشدن هند از آن، احداث خط لوله نفتی باکو – جیحان، لغو قرارداد توسعه میدان نفتی آزادگان با محوریت شرکتهای ژاپنی، روی کاغذ ماندن تفاهمنامههای صدور انرژی به شرق آسیا، حضور کمرنگ شرکتهای بزرگ و نامی در حوزه انرژی در صنعت نفت و گاز کشور و محدود شدن تعامل به شرکتهای دستچندم چینی و هندی تنها نمونهای از این شرایط است.
البته این به معنای از دست رفتن فرصت حضور ایران در این طرح بزرگ بینالمللی نیست؛ چه اینکه وسعت و بزرگی طرح به اندازهای است که از یک سو امکان شروع عملیات اجرایی آن به سادگی و در کوتاهمدت آسان نیست و از سوی دیگر این بزرگی انعطاف بالایی را در زمینه جذب عوامل دیگر ایجاد کرده است.
بنابراین ایران باید دیپلماسی فعالی را در زمینه بازکردن فضای حضور آغاز کند و به مانند طرح بزرگ خط لوله نفتی باکو - جیحان با این تصور و به عبارتی توجیه که کشورهای مجری سرانجام به دلایل اقتصادی، امنیتی و مسافتی ناچار به پذیرش مسیر ایران هستند، فرصت ملی کشور را از دست ندهند تا نسلهای آینده بهدلیل چنین فرصتسوزی بزرگ در حسرت و تنگنا باشند؛ فرصتی که تجدید آن بسیار پرهزینه و زمانبر خواهد بود.