این واقعه هنوز هم تحلیل میآفریند و از رازهای ناگفتهای پرده بر میدارد. این موضوع بهانه هفته همشهری جمعه شد تا در پروندهای ویژه، به بازخوانی مجدد این حادثه، حرف و حدیثهای نو در این باره که گهگاه مطرح میشود و به تاثیرات آن در جامعه بپردازد.
خودکامه عرب آن شب را در غروری نعشهوار به کشیدن نقشهای گذرانده بود که به ناگاه نامش را دوباره بر سر زبانها میانداخت و عقدههای دوران گذشتهاش را سیراب میکرد. آن شب، هزار و دومین شب بغداد بود و آن مرد در غروری آتشین افسانه بعث را میسرود و سندباد را در میان دو همانندی دو سرزمین به بند میکشید؛ غافل از این که نهایت این افسانه، تراژدی غیرقابل باور برای او خواهد شد.[آشنایی با قطعنامه 598]
شب هنگام ١٧ سپتامبر ١٩٨٠ بود. صدام نمایندگان مجلس ملی عراق را برای تشکیل جلسه فوقالعاده فراخواند و پس از تشکیل جلسه، در حالی که لباس فرمانده کل قوا را بر تن داشت در مورد علت لغو قرارداد ١٩٧٥ ادعایی مضحک را بر زبان آورد: «چون زمامداران ایران از همان آغاز به دست گرفتن قدرت با مداخله آشکار و تعمدی در امور داخلی و با پشتیبانی و تسلیح دار و دسته شورشیان که مورد حمایت صهیونیستها! و آمریکا! هستند، دقیقا همان کاری را کردند که شاه کرد! و با خودداری از استرداد اراضی عراق! که ما ناگزیر شدیم آنها را به زور آزاد کنیم، قرارداد را به دلایل فوق نقض کردهاند....»
بهانه، چیز دیگری بود. اما غرور دیکتاتورمآبانه اجازه آن را نمیداد تا حقیقت را بگوید. قرارداد الجزایر مستمسکی بود برای قدرتنمایی پوشالی خودکامهای که فکر میکرد میتواند یک انقلاب نوپا و حکومت تازه شکل گرفته را از پای بیندازد.
در تاریخ ٢٦شهریور٥٩ پنج روز پیش از تجاوز رژیم صدام به خاک جمهوری اسلامی ایران ، صدام حسین در جلسه فوقالعاده مجلس ملی عراق گفت: {من} در برابر شما اعلام میکنم که ما قرارداد ششم مارس ١٩٧٥ الجزایر را کاملاً ملغی میدانیم و شورای فرماندهی انقلاب تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ خواهد کرد.»
قراردادهاى بینالمللى در قطعى کردن مرزها نقش موثر دارد و هر چه که دقیقتر و فنىتر نوشته شود، امکان مخاصمه کاهش پیدا مىکند. اما قرارداد ۱۹۷۵ بسیار روشن بود و مورد تایید سازمانهاى بینالمللى قرار گرفت و اتفاقاً تا مدتها مورد تایید صدام حسین نیز بود. اما در هر حال او آمده بود و به دنبال بهانهای میگشت.
آنچه میرفت تا افسانه آخرین شب بغداد را به یک تراژدی بزرگ تبدیل کند، در حال رخ دادن بود. پس از حمله نیروهای عراقی به خاک جمهوری اسلامی ایران، صدام قرارداد مذکور را در برابر دیدگان تماشاچیان تلویزیون پاره کرد و اعلام داشت: این قرارداد مربوط به زمانی است که ما ضعیف بودیم، در حال حاضر ما قوی هستیم و به این قرارداد نیازی نداریم.
آغاز تجاوز
عراق در 31 شهریور 1359 رسما تجاوز آشکار و گستردهای را علیه ایران آغاز کرد و همان روز دبیرکل سازمان ملل متحد، پیشنهاد کرد که جامعه جهانی مساعی خود را در جهت کمک به حل مسالمتآمیز برخورد میان دو کشور به کار بندد. روز بعد دبیر کل براساس ماده 99 منشور سازمان ملل از شورای امنیت خواست که با توجه به خطر محتمل افزایش مخاصمه برای صلح و امنیت جهانی فوراً تشکیل جلسه دهد.
همان روز، شورای امنیت تشکیل جلسه داد و اولین موضعگیری خود را در قبال جنگ تحمیلی اعلام کرد. نتیجه جلسه شورای امنیت، بیانیه رئیس شورا بود، این برخورد با توجه به ماهیت تجاوز علنی عراق از سوی شورای امنیت، یک برخوردبسیار ضعیف و نمایشی بود.
این بیانیه هیچ خاصیتی نداشت و علت اصلی این بود که عراق سرگرم کار تجاوز خویش بود و جمهوری اسلامی ایران ضمن درگیری با مسائل داخلی بویژه ضد انقلاب، مترصد فراهم آوردن ابتداییترین امکانات برای دفاع از کشور و انقلاب نوپای اسلامی خود بود.
جنگ به ایران تحمیل شد و پس از آن اتفاقات متعددی در روابط دو کشور به وقوع پیوست.علیرغم ضعف اولیه در تشکیلات نظامی کشور، مردم با حضور گسترده و روحیه قوی و انقلابی خود، ماشین جنگی عراق را مجبور کردند تا پیشروی خود را متوقف کند و در همان اوایل جنگ، زمینگیر شود و حتی از بعضی مناطق هم عقبنشینی نماید.
امروز درباره آن روزها
یکی از مسائلی که این روزها در بررسی ابعاد جنگ تحمیلی به آن پرداخته میشود موضوع لزوم پایان جنگ در دوره پس از آزادی شهرهای مهم ایران از بند نیروهای عراقی است. طرفداران این بحث برآنند که بعد از آزادسازی شهرهای کشور، لزومی برای ادامه جنگ وجود نداشت. اما مخالفان روی بحث دیگری دست میگذارند و این مسئله همان استراتژی؛ راه قدس از کربلا میگذرد، است.
نیروی تعیین کننده در مقطع اول جنگ، نیروهای مردمی بسیج و سپاه بودند. در ادامه نزدیکی ارتش و سپاه و توجه بیشتر مسئولان نظام، جنگ ابعاد وسیعتری یافت که در آغاز، لبیک به پیام رهبر کبیر انقلاب، در عملیات «ثامنالائمه» متجلی گشت. عملیات ثامنالائمه (در تاریخ 5مهر ماه60) که با شکستن حصر آبادان همراه بود، آغازی بود برای وسعت بخشیدن به جنگ، در راستای بیرون راندن متجاوزین از خاک جمهوری اسلامی.
پیروزی رزمندگان در عملیات ثامنالائمه، از یک طرف موجب تقویت روحیه نیروهای خودی بود و از طرفی مانند شوکی بود برای آنها که تا آن زمان، انتظار چنین برخوردهایی را از مردم تازه انقلاب کرده نداشتند. تا جایی که ابهام پیرامون آینده جنگ، برخی از آنان را به تقاضای صلح و پایان جنگ ترغیب کرد.
اما مسئولان نظام جمهوری اسلامی، با موضعی قاطع در برابر هیاتهای صلح، اعلام کردند که ما سرنوشت جنگ را در میدان جنگ تعیین میکنیم. بر این اساس، طراحیهایی انجام شد و بر مبنای آنها عملیاتهای وسیع و موفقی چون «طریقالقدس» (در تاریخ 10/2/61) انجام شد و در چندماه، علیرغم وسعت عملیاتها، رزمندگان اسلام موفق شدند مناطق وسیعی از سرزمینهای اشغالی، از جمله «بستان» و «خرمشهر» را باز پس گرفته و تلفات زیادی را بر ارتش عراق وارد سازند.
این همان دورهای است که امروزه عدهای معتقدند که جنگ باید در همان زمان به پایان میرسید. البته حرف و حدیثها در اینباره بسیار است و کارشناسان نظرات متعددی را در این زمینه مطرح میکنند.
مظلومنمایی به جای رجزخوانی
پس از پایان عملیات بیتالمقدس و انهدام وسیع نیروهای عراق، رژیم صدام در یک هماهنگی و همفکری نزدیک با آمریکا، طرح جدیدی را در دستور کار قرار داد و آن، مظلومنمایی بود. عقبنشینی از برخی مناطق غرب و استقرار در خطوط پدافندی نزدیک مرز خویش، از جمله اقدامهای صدام برای جلوگیری از تلفات بیشتر بود.
براساس نظر دولتمردان ایران از این پس ادامه جنگ، مستلزم ورود به خاک دشمن بود. گذشتن از مرزهای بینالمللی و ورود به خاک دشمن، پس از دفع تجاوز، امری بود که از نظر اعتقادی برای رزمندگان اسلام، ابهامی در بر نداشت. تبیین استراتژی «راه قدس از کربلا میگذرد» توسط حضرت امام خمینی(ره)، بر ادامه مبارزه توسط ایران تاکید میورزید و پس از آن بود که با نیروی مضاعف عملیاتهای جدیدی آغاز شد که عملیات رمضان در شرق بصره آغازگر آن بود. عملیات رمضان تجارب جدیدی را برای رزمندگان اسلام در پی داشت.
از این پس به دلیل لزوم گسترش توان رزمی و کسب آمادگیهای لازم به منظور ادامه جنگ تا کسب نتایج قطعی از سوی جمهوری اسلامی، زمان مناسب و فرصت کافی مورد نیاز بود.
عملیاتها ادامه داشت. عملیاتهای فتح 1 ، والفجر مقدماتی و کربلای 5 از جمله عملیاتهایی بودند که تا اندازه زیادی انتظارات مردم را برآورده کرد. عراق میدید که در مهمترین جبهه، شکستهایی را متحمل شده و رزمندگان اسلام به بصره نزدیکتر میشوند، به جنگ شهرها و حملههای هوایی خود به مراکز اقتصادی در دریا شدت بخشید و از یک طرف کشورهای منطقه و همینطور ابرقدرتهای شرق و غرب، درصدد برآمدند مقدمات آتشبس را به منظور جلوگیری از ادامه پیشروی نیروهای جمهوری اسلامی آماده کنند و از طرف دیگر، اقدام به حضور گستردهتر نیروها در خلیجفارس و درگیریهایی به بهانه حمایت از نفتکشها کردند.
با انجام عملیات والفجر 10 از طرف جمهوری اسلامی و اشتغال یگانهای اصلی ما در آن منطقه، ارتش عراق به جای صرف نیروی خود در حلبچه، مهیای انجام تعرضی در فاو شد که در نهایت به دلایل زیادی، از جمله کمکهای خارجی و به کارگیری وسیع سلاح شیمیایی، منجر به باز پسگیری فاو شد (28/1/67). ارتش عراق با این حرکت به عملیاتهای خود ادامه داد که از آن جمله در محور شلمچه دست به پیشروی زد و در فواصل کوتاهی، به منطقه ماووت و مهران تعرضاتی کرد.
نیروهای خودی، به دلیل بروز مشکلات متعدد، بهناچار عقبنشینی از ماووت و حلبچه را در دستور کار خود قرار دادند، تا از تعرضات دشمن و تصرف مجدد خاک جمهوری اسلامی جلوگیری شود. ارتش عراق نیز به تعرضات خود ادامه داد.
روحیه جدید
ایجاد روحیهای تازه در بین مردم، بار دیگر سیل مردم را به جبهه در پی داشت. وضعیت بازهم تغییر پیدا کرد و بار دیگر حضور گسترده مردم و مقاومت آنان، نه تنها مانع از ادامه پیشروی دشمن شد؛ که آنان را وادار به عقبنشینی نیز نمود. در عین حال موضوع بمبارانهای وسیع شیمیایی جبهه توسط دشمن بعثی استمرار داشت.
آمریکا در خلیجفارس با ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران و شهادت 290 انسان بیگناه ابعاد وحشتناکی به موضوع و شرایط داد. در کنار آن، اخبار دیگری که جسته و گریخته به دست مسئولان نظام میرسید، ضرورت بازنگری اساسی نسبت به استراتژی ادامه نبرد نظامی را مطرح ساخت.
بر همین اساس بود که سرانجام به دنبال جمعبندی نظرات مسئولان جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام(ره) پذیرش قطعنامه 598 را مبنی بر آغاز آتشبس بین ایران و عراق اعلام کرد. البته تا آن زمان قطعنامههای متعددی صادر شده بود. اما شرایط به نحوی پیش رفت که سرانجام قطعنامه اخیر پذیرفته شد.
توطئه هماهنگ عراق و ابرقدرتها در ادامه جنگ، علیرغم پذیرش قطعنامه 598 ادامه یافت و اینبار با حرکتهای نظامی منافقان در محور قصر شیرین و اسلامآباد متجلی شد، که در نهایت برخورد قاطع نیروهای اسلام، سبب شد تا ضمن انهدام امکانات وسیعی از منافقان، نه تنها این توطئه بشدت سرکوب شد؛ بلکه به نیروهای دشمن تفهیم گردید که هرگونه ماجراجویی تازه، گرداب جدیدی همانند سالهای آغاز جنگ برای آنان ایجاد خواهد کرد
همشهری جمعه