نخست، روشی که در سال 75 بهعنوان الگوی کارآمد و موثر تبلیغاتسیاسی و پروپانگاند مطرحکردم و دیگر، توضیحی در باره اصطلاح تبلیغاتپوپولیستی.
در مورد موضوعاول، باید عرضکنم که سالها کارکرد و سازوکار شبکهعصبی در انتقال جریانهای الکتریکی پیام از اعضا به مغز، نخاع و بالعکس، بهشدت مرا جذب کردهبود.
درکنارآن، شیوه عملگروههای غیررسمی در اجتماعات و سازمانهایمختلف که منجر بهتولید و انتشار شایعاتمختلف میشد، ذهن مرا بهخود مشغول کردهبود.
شاید اگر بخواهم خلاصهای از نتایجمطالعات و تحقیقات خود را در اینزمینه ذکرکنم، باید بگویم جریانعصبی، الهامبخش ایجاد سیستمهای رسمی اطلاعرسانی و رسانهها و شیوهسرایت بیماریها، الگوساز اشاعهدهندگان شایعات و ادارهکنندگان جنگهای روانی بودهاست.
پس از آشنایی با نظریه سیستمهایارتباطی «اتهیل دوسولاپول»، به اینفکر افتادم که درقالب یک شبکهارتباطی بهتوصیف مدلی فراگرد ارتباط در سیستمهایاجتماعی، دستبزنم. در اینمیان، آنچه از محصول کار برای ارتباطاتسیاسی کسبمیشد، همان مدلتلفیقی «انتشار و ابتلا» و یا بهاصطلاح «مدل سرایت» بود. دوسولاپول، شش عامل را در تعیین میزانکارایی سیستمهایارتباطی مطرحکردهاست که عبارتاند از:
- ظرفیت حلقهها یا ظرفیتپیوند (Link Capacity)
- ظرفیتپیام (Message Capacity)
- حجم جریانپیام (Network Capacity)
- ساخت شبکه (Type Of Message)
- سازوکار شلیک (Triggering)
مثلا در مورد ظرفیتحلقه، تعداد اعضای سیستم براساس رابطه، ظرفیت را تعیینمیکند و هر سیستم اگر در یکسیستم بزرگتر (ابرسیستم) قرارداشت، خود بهمنزله یکعضو در سامانهکلان ظاهرمیشود.
در مورد ظرفیتپیام، تعداد واحدهایاطلاعاتی تشکیلدهندهپیام، عاملموثر را تعیینمیکند و در مورد حجم جریانپیام، نسبت میان مقدار اطلاعات و ظرفیتکانال یا رسانهها مهم هستند و در زمینه ساخت شبکه، عواملی چون ساخت جهتی (Directionality Structre)، حلقههایمجاز یا ممکن و احتمال استفاده از کانالها، موثر واقع میشود و در باب نوع پیام، مساله شناخته یا ناشناختهبودن پیام و تفکیک پیامهای مورد شناسایی براساس و جوه و ابعاد فرمی و محتوایی مطرحاست و در مورد سازوکار شلیکپیام، بحث بر سر ماهیت خروجی سیستم است که خود میتواند سبب پایداری و توازن سیستم و یا انحراف از تعادل درآن شود که در نتیجه ثبات و یا تحول سیستم را در پیخواهندداشت و جهت آن را نیز تعیین میکنند و بدیهی است که اطلاعات بیشتر در اینزمینه را باید در کارگاهی تخصصی جستجو کرد.
اما در مورد تبلیغات پوپولیستی تنها به درونمایههای آن که در شش مضمون اصلی خلاصه میشوند، اشاره میکنم:
- مقابله با نظامهایسیاسی مبتنی بر نمایندگی
- همذاتپنداری این تبلیغات یا کانونی آرمانی (Heart Land) در درون جامعهای مطلوب پنداشتهمیشود.
- بیبهرگی از ارزشهای بنیادین
- واکنش تند نسبتبه احساس وقوع بحران یا بحرانهایی خاص
- محدود شدن عامل تبلیغ در تنگناهای بنیادین که از رویکردهای همان تبلیغ حاصل میشود.
- تاثیرپذیری و هم رنگی شدید و افراطی تبلیغات با محیطخود