همشهری آنلاین_ فاطمه عسگری نیا: صفحه دکتر عمادی حاوی تصاویری از درمان بیماران مناطق محروم در اقصی نقاط دنیاست آن هم داوطلبانه و بدون ریالی دریافت پول! او برنده مدال فلورانس نایتینگل است آن هم به خاطر فعالیت های داوطلبانه اش در کشورهای افریقایی.
چرا پزشک شد؟
می گوید شاید شرایط سخت زندگی اش در دوران کودکی انگیزه او برای پزشک شدن بود: «دوران کودکی ما در یک روستای کوهستانی از توابع قائم شهر گذشت روستایی که هیچ امکاناتی نداشت و دسترسی به پزشک در وقت حاجت آرزوی محال مردمش بود برادر بزرگترم را هم به خاطر همین از دست دادیم در میانه راه برای رسیدن به پزشک. وقتی در دل سرد کوهستان به خاک سپردیمش به او قول دادم برای درمان نیازمندان پزشک شوم»
پزشک رزمنده و جانباز
دکتر عمادی با همین اندیشه پاک کودکانه درس خواند و قد کشید تا سال ۶۶ در رشته پزشکی پذیرفته شد: «ترم ما از بهمن شروع می شد و این فرصتی بود برای این که به جبهه بروم. یک روز در محور حاج عمران ۴ نفر از دوستان من مجروح شیمیایی شدند به سختی آن ها را با خودروی لاندور به بیمارستان نقده رساندم، دست و صورت همه تاولزده بود ترس عجیبی از وضعیت دوستانم وجودم را گرفته بود وقتی به بیمارستان رسیدیم یکی از بچه ها شهید شد شدیداً اشک میریختم و تصورم این بود که کاری برای آنها انجام ندادهام. یک هفته پس از این حادثه اتفاق مشابهی برای من و دوستان دیگر افتاد. ما را با اتوبوسی پر از مجروح به بیمارستان امام خمینی نقده انتقال دادندهمین اتفاق باعث شد تا تصمیم جدی بگیرم وقتی وارد حیطه پزشکی شدم تخصص پوست را انتخاب کنم تا بتوانم از این طریق به بیماران کمک کنم.»
بم؛ آغاز خدمت
او ۸۳ بورد تخصصی پوست را می گیرد و ماموریت جدیدش آغاز می شود: «تخصص گرفتن من همزمان شد با زلزله بم. خوب می دانستم که مردم این منطقه بیش از هر زمان دیگری نیاز به کمک دارند. از آنجا که هم جانباز بودم هم بورد تخصصی گرفته بودم این امتیاز را داشتم خودم محل خدمتم را برای گذراندم دوره طرح انتخاب کنم. وقتی از من سوال شد دوست دارم در چه منطقه ای خدمت کنم گفتم هرجا محروم تر و دور افتاده تر و مردمش نیازمندتر به یاری من هستند همانجا می روم! جوابی که موجب حیرت همه شد و تاکید کردند ممکن است جایی اعزام شوی که هیج امکاناتی نداشته باشد و د رپاسخ گفتم مهم نیست وقتی اصرار و پافشاری مرا در تصمیم دیدند مناطق زلزله زده بم را پیشنهاد دادند ...»
دکتر عمادی راهی بم می شود و به محض رسیدن به این شهر ویران شده و استقرار در یک کانکس زهوار در رفته ای که هیچ امکاناتی نداشت بی معطلی شروع به بررسی منطقه و شناسایی بیماران پوستی می کند: «در یک بررسی اولیه متوجه شدم اغلب مردم به خصوص کودکان و نوجوانان بعد از زلزله دچار بیماری سالک شده اند. بیماری که به خاطر نا آگاهی آنها، به یک معضل در بم تبدیل شده بود. بیماری سالک یک بیماری پوستی است که بر اثر نیش یک نوع پشه و ایجاد جوشهای ریز پدید می آید و بعد این جوش تبدیل به زخم های بزرگی در صورت و بدن می شود از انجا که مبتلایان بمی اغلب کودکان و نوجوانان و جوانان بودند و به خاطر از دست دادن خانواده هایشان حال و حوصله درمان نداشتند این بیماری به صورت گسترده در بین همه پراکنده شده بود. تمام هم و غمم شد درمان سالک. کاری که بعد از مدتی متوجه شدم با دارو و درمان به تنهایی پیش نمی رود و نیازمند آموزش مردم است. با این که حکم مأموریتم سه ماهه بود وقتی با بالغ بر ۲۰ هزار بیمار مبتلا به سالک روبرو شدم تصمیم گرفتم بیشتر بمانم. داوطلبانه در مدارس و بین مردم هر محله حاضر می شدم و درباره سالک و نحوه ابتلایش حرف می زدم کم کم مردم آگاه شدند و در نتیجه بعد از یک و سال و نیم تلاش شبانه روزی و ویزیت روزانه ۵۰ بیمار موفق به ریشه کنی این بیماری در بم شدم.»
ماموریت جدید، خدمت داوطلبانه
از بم که بر می گردد فکر میکند دیگر وقت تاسیس مطب شخصی اش است غافل از این که خدا ماموریت دیگری برای او تعریف کرده است : «همین که به این موضوع فکر می کردم تلفنم زنگ خورد و برای یک ماموریت برون مرزی آن هم به صورت داوطلبانه دعوت شدم و این اغاز فعالیت های برون مرزی من به عنوان یک پزشک دوطلب بود.»
جانش را کف دستش گرفت و راهی دورترین مناطق محروم دنیا شد انجا که مردمش با بیماریهای سختی مانند اچ آی وی دست و پنجه نرم می کردند و سرو تنشان پر از زخم های عفونتی بود. از غنا به گینه از گینه به کنیا و از کنیا به بروئنی.
کودکی که در آفریقا عمادی نام گرفت
دکتر ناصر عمادی که سابقه طبابت داوطلبانه اش در ایران، عراق، کنیا، تانزانیا، سومالی، غنا، نیجریه، آفریقای جنوبی، زیمبابوه و افغانستان زبانزد عام و خاص است حالا توانسته در نقش یک پزشک مبلغ ایران، اسلام و تشیع هم موفق عمل کند تا جایی که امروز شاهد فعالیت بیمارستان هایی با پرچم ایران و مزین به نام امام حسین در کشورهای افریقایی هستیم : «مردم افریقا مردمی قدردان و مهربانی هستند در یکی از ماموریتهای بروم مرزی ام به بیماری مالاریا مبتلا شدم. اصلا حال جسمی خوبی نداشتم در همین شرایط ما را برای ویزیت بیماران به یکی از روستاهای غنا بردند در میان بیماران دختر جوان افریقایی بود که مبتلا به زخم پای شدید بود و چند روز درمان او طول کشید. چند سال بعد در حالی که مشغول طبابت در یکی از درمانگاه ها بودم تیمی بسراغم امدند و گفتند برای درمان یک بیمار بدحال باید به یکی از روستاهای افریقایی برویم من هم بی خبر از همه جا همراه انها شدم وقتی رسیدیم وارد خانه ای شدیم که زنی جوان همراه همسر و فرزند تازه متولد شده اش انتظار ما را می کشیدند وقتی موضوع را جویا شدم دیدم ناغافل در میان یک برنامه تلویزیونی قرار دارم و آن زن همان دختر جوانی بود که من سالها قبل با حال بدی که داشتم پای زخمش را درمانش کرده بودم. دختر گفت من آن روز متوجه حال جسمی بد شما شدم و وقتی خوب شدم با خودم قول و قرار گذاشتم اگر روزی ازدواج کردم و صاحب فرزند پسری شدم نامش را عمادی بگذارم همین هم شد و حالا شناسنامه فرزندمان را عمادی گرفته ایم.»
در رکاب سید رضی و حاج قاسم
دکتر ناصر عمادی این روزها عزادار است او که برادر خانم سید رضی شهید است می گوید: «تا روزی که زنده بود ما اجازه نداشتیم پرده از خویشاوندی با او برداریم. سید رضی تنها یک مستشار نظامی نبود او خودش یک داوطلب همیشه در صحنه بود که با سختی زیاد کار هماهنگی با پزشکان بدون مرز کشور را دنبال می کرد تا زمینه خدمت آنها به مردم جنگ زده سوریه، عراق، افغانستان و... را فراهم کند.»
به گفته او سید رضی برای تمام پزشکان که خواستار حضور داوطلبانه برای درمان مجروحین جنگی در این مناطق بودند شرط و شروطی هم داشت: «کاملا داوطلبانه و بدون دریافت ریالی دستمزد در این مناطق حاضر می شوید و به این مردم خدمت می کنید باید نام ایرانی و پزشک ایرانی را هرگز فراموش نکنند ما هم هرچه در توان داشتیم به کار می گرفتیم تا با حداقل امکاناتی که در اختیار داشتیم بزرگترین معجزه های پزشکی را رقم بزنیم ...»
او خاطرات زیادی هم از حاج قاسم دارد: در یکی از سفرهای حاج قاسم وقتی ایشان دیدند به واسطه فعالیت های مستمر من در افریقا مراکز درمانی به نام امام حسین مزین شده و پرچم ایران به احتزاز درامده خیلی خوشحال شد و گفت آقای دکتر دستت را به من بده، انگشتری به من هدیه داد و گفتند از تو میخواهم همیشه طبیب باقی بمانی، خودت را درگیر سیاست نکن بعد هم مرا در آغوش گرفت و گفت دوست دارم کتاب خاطرات زندگیات را خودم بنویسم. صحبتهای حاج قاسم برای من بسیار دلگرمکننده بود، حاج قاسم از این که ما توانسته بودیم پرچم امام حسین (ع) و پرچم ایران را نصب کنیم بسیار خوشحال بود.»
یک ماه از سال را به نفع نیازمندان خدمت می کنم
دکتر عمادی با این که سالهای سال است که به عنوان پزشک متخصص پوست بدون مرز شهرت دارد و سالهای زیادی را با هزینه شخصی بدون دریافت ریالی از سوی کشورهای افریقایی برای درمان بیماران محروم این کشورها سفر می کند در ایران هم سالی یک ماه را به صورت رایگان در مناطق محروم خدمت می کند و از حضور در این مناطق ترسی ندارد.
نظر شما