انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی معروف به فاجعه هفتم تیر، یکی از بزرگ‌ترین و بی‌سابقه‌ترین اقدامات تروریستی بعد از انقلاب اسلامی ایران است که ۶روز پس از عزل بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت و یک روز پس از ترور نافرجام آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای،در مسجد ابوذر تهران رخ داد.

حزب جمهوری

به گزارش همشهری آنلاین، موضوع جلسه حزب، «تورم و انتخابات آینده ریاست جمهوری» بود. بنی صدر تازه برکنار شده بود و نمی‌شد کشور را بدون رئیس جمهور اداره کرد و از طرفی تورم خودش را به سفره مردم انقلابی رسانده بود. اکثریت اعضا در دفتر مرکزی حزب در خیابان سرچشمه حضور داشتند تا برای این دو مسئله چاره اندیشی کنند، جلسه تازه شروع شده بود که ناگهان سقف به زمین می‌چسبد و دیگر چیزی نمی‌فهمند. بزرگترین اقدام تروریستی بعد از انقلاب اسلامی ایران رقم می‌خورد و آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از یارانشان فقط دو سال بعد از انقلاب به شهادت رسیدند. واقعه‌ای که ۳۴ مجروح هم داشت، کسانی که راویان آن شب سیاه بودند.

حاضران دهه ۶۰ این حادثه تلخ را با جزییات به یاد دارند اما نسل‌های بعدی با روایت‌های مختلفی که در کتاب‌های درسی و تاریخ خواندند و شنیدند و فیلم «ترور سرچشمه» محمدحسین مهدویان، از آن پی بردند. انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی معروف به فاجعه هفتم تیر، به عنوان یکی از بزرگترین و بی‌سابقه‌ترین اقدامات تروریستی بعد از انقلاب اسلامی ایران که شش روز پس از عزل بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت و یک روز پس از ترور نافرجام آیت الله سید علی خامنه‌ای، امام جمعه تهران و یکی از ارکان اصلی حزب جمهوری در مسجد ابوذر تهران رخ داد.

آن شب گرم تابستانی هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۰، برگ تازه‌ای از تاریخ انقلاب اسلامی ایران ورق خورد که امام خمینی خطاب به تروریستان گفت: «ننگتان باد ای تفاله های شیطان، و عارتان باد ای خودفروختگان به جنایتکاران‌ ‌بین المللی که در سوراخها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابرقدرتها برخاسته است، به‌ ‌خرابکاریهای جاهلانه پرداخته اید. شما تا توانسته اید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و ‌کابینه با حربۀ ناسزا و تهمتهای ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید، و ‌اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوایی همه تان بر سر بازارها زده شد، در ‌سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهیدپرور و ‌فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید، و نمی دانید که در قاموس شهادت واژۀ وحشت‌ ‌نیست.»

در زیر خرده روایت‌هایی را از یک روزنامه رسمی، یک تن از جانبازان حادثه، دو تن از شاهدان عینی و عضو پیشین سازمان منفور مجاهدین خلق که عامل این ترور وحشیانه بودند را می‌خوانید:

۵ خرده‌روایت درباره انفجار حزب جمهوری | رهبر انقلاب چگونه خبر شهادت آیت الله بهشتی را شنید؟

یک ساعت جستجو و ۲۴ ساعت جسد

روزنامه اطلاعات: گزارش خبرنگاران از محل انفجار به نقل از شاهدان عینی حاکی است که احتمالا دو بمب بسیار قوی منفجر شده که صدای انفجار آن تا شعاع حداقل یک کیلومتر به وضوح شنیده شده است. این انفجار به هنگامی روی داده است که جلسه هفتگی حزب با حضور اعضای حزب، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و احتمالا چند تن از وزیران در این محل تشکیل شده بود. گزارش خبرنگاران در ساعت ۲۳ دیشب از مقابل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران حاکی بوده است که در زمان مخابره خبر، ۲۰ مجروح به وسیله آمبولانس به بیمارستان‌های مختلف تهران از جمله بیمارستان طرفه و سینا انتقال یافتند و از بیمارستان طرفه خبر رسید که تا آن ساعت ۸ شهید که پیکر آن‌ها به کلی متلاشی شده را به این بیمارستان آورده‌اند. یکی از این شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس بود اما هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. خبرنگاران در گزارش خود اضافه کرده‌اند که در فاصله ساعت‌های ۲۳ تا ۲۴ دیشب ۲۴ جسد را از زیر آوار خارج کرده‌اند.»

۵ خرده‌روایت درباره انفجار حزب جمهوری | رهبر انقلاب چگونه خبر شهادت آیت الله بهشتی را شنید؟

این سالنی که بود، دیگر نیست

علی اکبر ولایتی: حدود ۹ و چند دقیقه بود که ناگهان دیدیم صدای انفجاری آمد. ما فکر می کردیم که بمب در اتاق ما منفجر شده زیرا تمام شیشه‌های اتاق ما خرد شدند و برق هم رفت. از پائین صدای فریاد می آمد. از آنجا بیرون آمدیم. در راهروها همه جا تاریک بود و ما روی قشر ضخیمی از شیشه خرده راه می رفتیم. به حیاط رفتیم، ولی تا چند دقیقه هنوز متوجه قضیه نبودیم چون هوا تاریک بود، یک وقت کسی از بین ما گفت: «این سالنی که بود، دیگر نیست.» سقف سالن به زمین متصل و با خاک یکسان شده بود. تازه همه فهمیدند چه اتفاقی افتاده. بیل و کلنگ آوردند، ولی سقف یکپارچه و بتونی، به شکلی کامل فرود آمده بود. جرثقیلی را از سرچشمه آوردند که این طاق را بلند کند، ولی جرثقیل زورش نرسید، به جای اینکه بتون بلند شود، ته جرثقیل بلند شد. بعضی‌ها را در این کند و کاوها در آوردند علت اینکه عده‌ای زنده ماندند این بود که صندلی‌های آنجا صندلی‌های آهنی ارج بود. سقف روی آنها فرود آمده و عده ای به واسطه این صندلی ها زنده مانده بودند و اگر روی زمین نشسته بودند همه رفته بودند. خبرگزاری فارس

۵ خرده‌روایت درباره انفجار حزب جمهوری | رهبر انقلاب چگونه خبر شهادت آیت الله بهشتی را شنید؟

بمب زیر تریبون سخنرانی آیت الله بهشتی

سعید شاهسوندی عضو پیشین سازمان مجاهدین که در سال‌های اخیر به منتقد جدی این سازمان تبدیل شده، نقش این سازمان را در این انفجار چنین روایت می‌کند: «شامگاه ۷ تیر، اولین و بزرگ‌ترین عمل مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی رقم خورد: انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی. شب عملیات، علی زرکش، علیرضا معدنچی، احمد شادبختی و همسرش، محمدعلی جابرزاده‌انصاری، من و همسرم در خانه‌ای مخفی در اول اتوبان عباس‌آباد حضور داشتیم. زرکش خبر عملیات را به تعدادی از ما داد و گفت: «امشب منتظر یک خبر هستیم. امشب بشین پشت دستگاه صامت و منتظر یک خبر باش.» ما از طریق دستگاه شنود بی‌سیم پاسداران و کمیته‌ها به گوش بودیم. وقتی ما خبر را شنیدیم، از انفجارات و شنودهایی که می‌آمد، فهمیدیم که داستان چیست. شاخص پیروزی عملیات کشته ‌شدن آیت‌الله بهشتی بود. بمب در زیر تریبون سخنرانی ایشان کار گذاشته شده بود. ساعت ۹ شب انفجار صورت گرفت. شدت موج انفجار و کهنه بودن ساختمان باعث فرو ریختن سقف و ریزش آوار شد. بیشترین تلفات نیز ناشی از ریزش آوار بود.»

۵ خرده‌روایت درباره انفجار حزب جمهوری | رهبر انقلاب چگونه خبر شهادت آیت الله بهشتی را شنید؟

حیف است امشب در جلسه حزب نباشید

حسین شمسایی، معاون واحد تبلیغات حزب جمهوری اسلامی: «من هر یکشنبه در جلسات حضور داشتم و مسئولیت ضبط سخنرانی‌ها با واحد تحت نظر من بود. یکی از کارمندان واحد من شهید محمود بالاگر مسئول ضبط صدا بود که او نیز در همان فاجعه به خیل شهدا پیوست. آن روز هم طبق همیشه حضور داشتم. ساعت ۷ عصر بود. در این حین مرحوم آقای اکبرزاده از یاران قدیمی و مشهدی آیت‌الله خامنه‌ای که یکی از دوستان قدیمی من هم بود به دیدنم آمد. گفت موضوع سوء‌قصد به آقا را متوجه شده و سراسیمه از مشهد آمده برای عیادت. اما در بیمارستان او را راه نداده بودند و گفته بودند یکی دو روز دیگر می تواند برای ملاقات آقای خامنه‌ای به بیمارستان برود. دیدم خسته است؛ گفتم امشب مهمان من باشید. سوار ماشین شدیم که به‌سوی منزل برویم. کلاهی من را دید گفت شمسایی کجا می‌روی؟ گفتم مهمان دارم. می‌روم خانه. گفت امشب عناصر غیرحزبی هم دعوت شده‌اند حیف است نباشید. دوست‌ات را هم بیاور. گفتم نمی‌شود. می‌روم. ما رفتیم و ساعت ۹ گذشته بود که خبردار شدیم دفتر حزب منفجر شده است. گویا کلاهی با گذاشتن بسته‌های حاوی بمب به بهانه خرید اقلام پذیرایی از دفتر حزب بیرون آمده و ضامن بمب را فعال می‌کند.»

چهار ساعت زیر آوار بودم

مرحوم دکتر مرتضی محمدخان، مسئول کمیته اجرایی حزب جمهوری اسلامی و از جانبازان آن حادثه: عصر روز هفتم تیر قرار بود جلسه شورای مرکزی حزب برگزار شود. شهید آیت‌ا... بهشتی، فوق‌العاده دقیق بودند و به‌خصوص در رعایت وقت، نظم عجیبی داشتند. آن روز ایشان نیم‌ساعت دیر آمدند که سابقه نداشت و بنابراین ما، بسیار نگران شدیم! وقتی آمدند، گفتند: بنا به توصیه تیم حفاظت، این کار را کرده‌اند! اذان مغرب که شد، به امامت شهید بهشتی نماز خواندیم. سپس همه به سالن جلسه رفتیم. ابتدا شهید صادق اسلامی، قرآن تلاوت کرد. قرار بود درباره تورم، گرانی و آثار سوء آن بر زندگی مردم صحبت شود و آقای حسین کاظم‌پور اردبیلی، وزیر بازرگانی در این مورد توضیح بدهد. عده‌ای از نمایندگان پیشنهاد کردند: با توجه به عزل بنی‌صدر از قدرت، موضوع جلسه به انتخابات ریاست‌جمهوری آینده تغییر کند. رأی‌گیری شد و این پیشنهاد رأی آورد. شهید محمد منتظری ردیف جلوی من و شهید قندی در کنار من نشسته بودند. بعد از تلاوت قرآن و اعلام دستورجلسه، شهید بهشتی پشت تریبون قرار گرفتند، ولی هنوز ۵ دقیقه نگذشته بود که ناگهان نور زرد و سفیدی، سالن را پر کرد و من دیگر چیزی نفهمیدم! حدود چهار ساعت زیر آوار بودم که سه ساعت آن را در بی‌هوشی به‌سر بردم و حتی وقتی به‌هوش آمدم، صدای ناله و دعا و نیایش افرادی را که زیر آوار زنده مانده بودند می‌شنیدم. امدادگران سعی کردند آوارها را از روی ما بردارند که زنجیر جرثقیل پاره شد و آوار فرو ریخت و عده‌ای از کسانی که هنوز زنده بودند، شهید شدند. سرانجام در این میان، مرا هم دیدند و بیرون کشیدند. / اندیشکده تاریخ معاصر ایران

کد خبر 863047
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha