«ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.
تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند، انتخاب شوند». 7روز پیشتر (31خرداد ماه) نمایندگان مجلس شورای اسلامی رأی به عدمکفایت سیاسی بنیصدر داده و این حکم را به حضرت امام ارسال داشتند. فردای آن روز در اول تیرماه، حضرت امامخمینی(ره)، طی پیامی بنیصدر را از ریاستجمهوری عزل کرده بودند.
بحث آن روز حزب، درباره تورم بود اما اعضای حزب از دکتربهشتی خواسته بودند تا درباره انتخابات ریاستجمهوری نیز صحبت شود.یک روز پیش از این حادثه، گروهک تروریستی فرقان در ترور رهبر معظم انقلاب ناکام مانده بود اما آن روز منافقین برنامه خود را برای به شهادت رساندن 72تن از اعضای حزب جمهوری اسلامی به انجام رساندند. عامل بمبگذاری، منافقی نفوذی به نام «محمّدرضا کلاهی» بود که خود جزو نیروهای خدماتی حزب به حساب میآمد و پس از انفجار به فرانسه فرار کرد. جالب آنکه بنی صدر نیز یک ماه پس از این حادثه (7 مرداد) به فرانسه گریخت.
مؤسسان حزب جمهوری اسلامی آیتالله سیدعلیخامنهای، آیتالله سیدمحمدحسینی بهشتی، آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی، آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و حجتالاسلام محمد جواد باهنر بودند. این حزب 29بهمن سال57 یعنی یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد.
دکتر بهشتی درباره زمینه تشکیل این حزب میگوید: «خود من از سالها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم؛ بهخصوص پس از سال32 و کودتای 28مرداد 1332و تجربهای که از نهضت ملی ایران در سالهای29تا 32 به دست آوردم.
سخت به این معنا معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی اسلامی فعال در بیایند و اخباری که از تشکیلات سیاسی اسلامی، در جامعههای دیگر میشنیدم برایم جالب بود و من خبرها را با علاقه دنبال میکردم...در همان سالها بود که من به فکر یک مجموعۀ فعال برای شناخت ایدئولوژی اسلام در تشکل یک مکتب تمام عیار افتادم و یک گروه تحقیقاتی برای بحث در پیرامون حکومت در اسلام بهوجود آمد که زیر ضربات رژیم متلاشی شد.
بعد به خارج که رفتم در 5 سالی که درآلمان بودم، باز آنجا برای متشکلکردن دانشجویان مسلمان بر پایه اسلام با همکاری برادران و خواهرانی که در آنجا بودند، اتحادیه دانشجویان مسلمان، گروه پاسداران اسلام بهوجود آمد. در اواخر کار به چند تا از دوستان پیشنهاد شد که بیایند و یک هستۀ سیاسی تشکیلاتی را بهوجود بیاورند که بتوانند آن افراد از دانشجویانی که آمادگی بیشتری دارند، جذب کنند.
درست همان سال اولی که آنجا بودم، این قرار را گذاشتم، بعد آمدم، ولی عملی نشد... . تابستان سال56 بود که با چند تا از دوستانمان به فکر ایجاد یک هستۀ متشکل براساس تأکید روی تقوی و ایمان، مبارز بودن و بینش مترقی اسلامی داشتن و درعین حال خلاق اندیشیدن و اسلامی عمل کردن و مبرا از هرگونه گرایش غیراسلامی و تفکر التقاطی افتادیم و در نظر داشتیم که این هستۀ روحانی مبارز و متعهد، شاخۀ سیاسی و اجتماعی بهوجود بیاورد و آن شاخه بتواند یک حزب و تشکیلات نیرومند سیاسی در خلأ اجتماعی ما پایهگذاری کند. در اوایل سال57 بود که پایۀ این کار محکم شد.
با بعضی از دوستان جلساتی برای تهیه مرامنامه و اساسنامه تشکیل دادیم که عدهای از برادران شرکت داشتند و با دوستان گوناگون هم از قشرهای مختلف اجتماعی صحبت کرده بودیم و مصمم بودیم که موجودیت این حزب را بهصورت مخفی و نیمه مخفی و یا اگر ممکن باشد علنی اعلام کنیم و با مطالعاتی که کردیم که کدام اولی هستند، طبیعی است که در آن زمان هنوز فشار رژیم زیاد بود و اعلام کامل آن خطراتی داشت و باید برای آن کوشش میشد. فکر میکردیم و فکر کرده بودیم که آن کوشش را در فعالیتهای عادی روحانیت قرار بدهیم که واقعاً یک حزب باشد اما ظاهرش تشکیلاتی باشد که در کنار روحانیت است؛ بنابراین در عین اینکه علنی بود اما بهصورت یک حزب نبود. حزب بودنش را مخفی نگه داشته بود. مشغول تدارکات این بودیم که فعالیتهای گسترده برای انقلاب هم شتاب پیدا کرده بود که خب تمام وقت ما را گرفت و از این کار تا موقع پیروزی بازماندیم.»
هاشمی رفسنجانی، رئیس کنونی مجلس خبرگان و از دیگر مؤسسان حزب جمهوری اسلامی نیز دربارۀ زمینههای تشکیل حزب میگوید: «ریشه واقعی حزب در پیش از انقلاب است. ما در دوران گذشته همیشه احساس میکردیم که تشکیلاتی لازم داریم. از آن روزی که فضای سیاسی یک کمی به جهت فشار مردم به دستگاه باز شد و امکان تماس علنی بین نیروها یک قدری بیشترشد، این خواسته قویتر گردید و عطش نیروهای مبارز برای تشکیلات زیادتر شد...»
در اوایل سال1356، امام خمینی از نجف اشرف به شهید مطهری پیغام فرستادند که برادران دورهم جمع شوند و مبارزه را جدیتر گسترش دهند. به همین علت آیتاللهمطهری و آیتاللهبهشتی، تماسهایی را جهت ایجاد تشکلی متشکل از اعضای مبارز و متعهد روحانی، بازاری، کسبه، تحصیل کرده و... گرفتند.
با ورود امام و پیروزی انقلاب ضرورت تشکیل حزب بیشتر احساس میشود و این ضرورت در سخنان امام نیز مشاهده میشود.
دکتر باهنر یکی دیگر از مؤسسان حزب جمهوری اسلامی، در این باره میگوید: «در بعضی از ملاقاتهایی که با امام صورت گرفته بود، ایشان بازخواستند که چرا حزب اعلام نمیشود و معلوم بود که ضرورت تشکیل حزب بعد از پیروزی را ایشان بسیار احساس کرده بود در حالی که قبل از پیروزی به این اندازه اعلام حزب ضرورت نداشت به خاطر اینکه بسیج عمومی مردم در برابر رژیم یک نوع همبستگی و انسجام و یک نوع شبکه وسیع ارتباطی پدید آورده بود.
تصمیمگیریها بهطور گسترده و وسیع در سراسر کشور به اطلاع میرسید و مردم با آن حالت پرخاش که نسبت به شاه و جنایاتش داشتند، میتوانستند سریع اقدام بکنند و تصمیم بگیرند و در واقع یک نوع شبکه نامرئی حزبی در سراسر کشور بین گردانندگان مبارز وجود داشت و مطمئناً این حالت بعد از پیروزی و به آن صورت نمیماند و باقی نمیبود، برای اینکه محیط بازشده بود و دیگر آن حالت بسیج و پرخاش بر یک نقطه خاص از بین رفته بود...جلوگیری از پراکندگی نیروهای بسیج شده، ایجاب میکرد که در این شرایط به سرعت یک حزب اسلامی در خط انقلاب اسلامی به رهبری امام اعلام موجودیت بکند که بتواند بیشترین نیروهای مبارز را در بر بگیرد و از پراکندگی و از هم گسیختگی این نیروی بسیج شده جلوگیری کند و یا از اینکه به دام این و آن گروه چپ و راست بیفتد. بر این اساس امام مؤاخذه میکردند و میگفتند که چرا حزب را اعلام نمیکنید...»
پس حزب جمهوری اسلامی، رسماً موجودیت خود را اعلام کرد. دکترباهنر درباره هیات مؤسس حزب میگوید: «افراد زیادی شناسایی شده بودند، منتهی این تردید وجود داشت که آیا اعلام این افراد مواجه با چه نوع قضاوتی و موضعگیری از طرف قشرهای مختلف میشود چون ممکن است احیاناً فردی یا افرادی مورد توافق و پسند بعضی شود و مجال این نبود. از اینرو قرار شد که همان 5 نفر روحانی، هیأت مؤسس حزب را اعلام کنند تا این فرصت از دست نرود.» آن 5روحانی همانگونه که ذکر شد آیتالله بهشتی، آیتاللهخامنهای، آیتاللههاشمیرفسنجانی، آیتاللهموسویاردبیلی و حجتالاسلام باهنربودند.
پس از حادثه انفجاری که در سال60 در دفتر حزب جمهوری اسلامی رخ داد، حزب نزدیک به
6 سال فعالیت کرد. در سال1366، آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی، در نامهای به امام خمینی (ره) پیشنهاد میکنند که فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی را درصورت موافقت معظمله تعطیل کنند. امام به این پیشنهاد پاسخ مثبت میدهند. پیام امام به این شرح بود: «لازم است، تذکر دهم که حضرات آقایان مؤسسین محترم حزب، مورد علاقه اینجانب هستند. امیدوارم همگی در این موقع حساس با اتفاق و اتحاد در پیشبرد مقاصد عالیه اسلام و جمهوری اسلامی کوشا باشید. ضمناً تذکر میدهم که اهانت به هر مسلمانی چه عضو حزب باشد یا نه، برخلاف اسلام، تفرقه اندازی در این موقع از بزرگترین گناهان است.»
شهیدان مجلس
در هفتم تیرماه سال1360، علاوه بر آیتالله دکتر بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، 4وزیر، 12معاون وزیر و 27نماینده مجلس به شهادت رسیدند. نخستین جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، پس از این حادثه، 3روز بعد (دهمتیرماه) برگزار شد. در آن روز، به یادبود 27 عضو پارلمانی حزب جمهوری اسلامی که در حادثه هفتم تیر ماه به شهادت رسیدند، 27دسته گل، روی 27 صندلی مجلس قرار داده بودند. جمعی از نمایندگانی هم که در این حادثه مجروح شده بودند در آن روز از بیمارستان به مجلس آمدند تا مجلس شورای اسلامی در شرایطی که منافقین دنبال ضربه زدن به نهادهای نظام بودند، از نصاب نیفتد و جلسه رسمیت یابد.
سیدمحمدکاظم دانش، عباسحیدری، محمدحسین صادقی، غلامرضا دانش، محمدحسن طیبی، محمد منتظری، سیدفخرالدین رحیمی، دکتر شمسالدین حسینی، رحمان استکی، سیدنورالدین طباطبایینژاد، عبدالمجید دیالمه، عمادالدینکریم بیژنینژاد، سیدمحمد تقیحسینیطباطبایی، محمدعلی حیدری، علیاکبردهقان، علیهاشمیسنجانی، سیدمحمدباقر لواسانی، میربهزاد شهریاری، محمدنصیریلاری، قاسمصادقی، عبدالوهاب قاسمی، سیفالله عبدالکریمی، سیدرضا پاک نژاد، غلامحسین حقانی، محمدجواد شرافت، عباسعلی ناطق نوری و علیرضا چراغزاده دزفولی نمایندگان دوره اول مجلس بودند که در حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
شهدای دولت
حسن عباسپور وزیر نیرو، محمدعلی فیاض بخش وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی کشور، محمود قندی وزیر پست و تلگراف و تلفن و موسی کلانتری وزیر راه و ترابری 4 وزیری بودند که در حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
جواد اسداللهزاده معاون بازرگانی خارجی وزارت بازرگانی، عباس ارشاد معاون دفتر آموزش سازمان بهزیستی، مهدی امینزاده بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی، محمد صادق اسلامی معاون پارلمانی و هماهنگی وزارت بازرگانی، مهندس محمود تفویضی زواره معاون وزارت راه و ترابری، هاشم جعفری معبری معاون امور مالی وزارت بهداری، ایرج شهواری معاون وزارت آموزش و پرورش، عباس شاهوی معاون وزارت بازرگانی، حسن عضدی معاون وزارت فرهنگ و آموزش عالی، علی اکبر فلاح شورشانی معاون اداری و مالی وزارت آموزش و پرورش، حبیبالله مهمانچی معاون امور پارلمانی و هماهنگ وزارت کار، غلامعلی معتمدی معاون رفاه تعاون وزارت کار و سید کاظم موسوی معاون وزارت آموزش و پرورش، 12معاون وزیر و از اعضای دولت بودند که در این حادثه به شهادت رسیدند.
حسن اجاره دار (حسنی)، عباس ابراهیمیان، حجتالاسلامعلی اکبراژهای، علیاصغر آقازمانی، محمودبالاگر، حسنبخشایش، محمدپورولی، رضاترابی، مهندس مهدی حاجیانمقدم، محمدخوشزبان، علیدرخشان، جوادسرافراز، حجتالاسلامحسینسعادتی، حبیبالله مهدیزاده طالعی، سید محمد موسویفر، محسنمولائی، جواد مالکی، عبدالحسین اکبری مازندرانیساوی، مهندس حسین اکبری، مهندس هادی امینی، سیدمحمد پاکنژاد، محمدرواقی، مهندستوحیدرزمجومین، علیاکبرسلیمیجهرمی، جوادسرحدی، محمدحسنمحمدعینی، حبیبمالکی و مهندسمحمدعلیمجیدی دیگر اعضای شهید حزب جمهوری اسلامی هستند.
2روز بعد از آن حادثه، مردم برای تشییع شهدا، در میدان حسن آباد جمع شدند و به سوی
بهشت زهرا به حرکت درآمدند.
تا عصر آن روز 28تن از شهیدان دفن شدند و تشییع بقیه، از جمله شهید مظلوم دکتر بهشتی، به وقت دیگری موکول شد. بامداد روز بعد با اینکه دفن شهدا اعلام نشده بود، اما سیل مردم به سوی بهشت زهرا سرازیر شد.