صبح 26 بهمن 77 چوپان جوانی وحشتزده به ماموران انتظامی نظرآباد هشتگرد مراجعه کرد و مدعی شد زمانی که در حال چرای گوسفندانش بوده، با جسد سوخته مردی در بیابانهای اطراف روبهرو شده است.
ماموران با راهنمایی مرد چوپان به محل مورد نظر رفتند و بعد از یافتن جسد سوخته مرد ناشناس، آن را برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل کردند.
با شروع تحقیقات درخصوص کشف راز جسد سوخته، ماموران به بررسی محل پیدا شدن جسد پرداختند و چند کیلومتر آن طرفتر با یک تاکسی روبهرو شدند که واژگون شده بود. در حالی که احتمال میرفت جسد سوخته متعلق به راننده این تاکسی باشد، ردیابی مالک تاکسی در دستور کار قرار گرفت تا اینکه روز بعد مردی نزد ماموران پلیس رفت و مدعی شد پسرش از 2 روز قبل به طرز مرموزی ناپدید شده است.
وقتی این مرد به ماموران گفت پسرش راننده تاکسی بوده است، ماموران او را به پزشکی قانونی بردند و به این ترتیب مشخص شد جسد سوختهای که در بیابان پیدا شده بود متعلق به پسر گمشده این مرد است.
جسدی درارتفاعات حلقه دره
در حالی که ردیابیها برای شناسایی عاملان این جنایت ادامه داشت 22 فروردین 78 ماموران پلیس در جریان پیدا شدن جسد مردی در ارتفاعات حلقه دره قرار گرفتند.
آنها بعد از حضور در محل با جسد دست و پا بسته مردی مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. بررسیها نشان میداد که این جسد متعلق به مردی به نام علی است که او هم یک راننده تاکسی بوده و یک شب پیش بعد از اینکه 2 مسافر از تهران به مقصد هشتگرد سوار خودرواش کرده بود، ناپدید شده بود.
از آنجا که احتمال میرفت قتل این دو راننده تاکسی با هم مرتبط باشد و آنها توسط یک نفر به قتل رسیده باشند، تحقیقات روی این پرونده وارد مرحلهای تازه شد و کارآگاهان جستوجو برای کشف راز این جنایات را ادامه دادند.
آب به جای بنزین
در حالی که هنوز سرنخی در این پرونده به دست نیامده بود، کارآگاهان متوجه شدند که یک راننده تاکسی توانسته از چنگ چند مرد مسلح که قصد کشتن او را داشتند جان سالم به در ببرد.
این مرد به سرعت تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد: یک زن و مرد در میدان راه آهن تهران از من خواستند تا آنها را بهصورت دربستی به هشتگرد ببرم. من هم قبول کردم اما در بین راه ناگهان مرد جوان چاقویش را روی پهلویم گذاشت و با تهدید از من خواست هر چه پول دارم به او بدهم و خودرو را رها کنم.
من هم از ترس از خودرو پیاده شدم اما در همان لحظه مرد و زن جوان اقدام به بستن دست وپای من کردند و در حالی که با چاقو مرا زخمی کرده بودند در بیابان رهایم کردند. سپس یکی از آنها در تاریکی شب گالنی از صندوق عقب خودروام درآورد و به تصور اینکه بنزین است روی من ریخت. او بعد از اینکه کبریت روشن را روی من انداخت سوار ماشین شد و با همدستش پا به فرار گذاشتند.
مرد نجات یافته ادامه داد: در گالنی که در صندوق عقب ماشینم بود، به جای بنزین کمی آب وجود داشت و به همین دلیل بود که من از مرگ حتمی نجات پیدا کردم. بعد از آن دست و پایم را باز کردم اما در همین هنگام ماشینم در گل گیر کرد و سارقان وقتی قصد داشتند آن را از داخل گل بیرون بکشند متوجه زنده ماندن من شدند.
برای همین بهدنبالم دویدند ولی قبل از اینکه بتوانند مرا به دام بیندازند، خودم را به یک منطقه مسکونی رساندم و با داد و فریاد از مردم کمک خواستم. در یک چشم به هم زدن مردم زوج جوان را محاصره کردند و آنها را به دام انداختند.
بعد از انتقال زوج جوان به اداره پلیس مشخص شد که آنها همان قاتلان تحت تعقیبی هستند که پیش از این 2 راننده تاکسی را بعد از شکنجه به قتل رسانده بودند.
حکم مرگ برای 2 جنایتکار
مرد جوان که محمود نام دارد در بازجوییها گفت: 7 ماه قبل وقتی برای تهیه موادمخدر به میدان کرج رفته بودم با نرگس آشنا شدم. او نیز به خاطر مشکلات خانوادگی از خانه فرار کرده و به کرج آمده بود.
از همان زمان بود که ما بهصورت موقت به عقد هم درآمدیم و در این مدت هم دست به قتل 2راننده تاکسی و 3 سرقت مسلحانه زدیم. بعد از اعترافات این زوج، محاکمه آنها در شعبه 3 دادگاه انقلاب کرج شروع شد و هر دو متهم با توجه به اعتراف صریح به قتل و سرقت، محارب و مفسدفیالارض شناخته شده و به اعدام محکوم شدند.
این حکم از سوی شعبه 37 دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفت و در حالی که این زوج در انتظار اجرای حکم بودند محمود سال قبل در زندان اقدام بهخودکشی کرد.
محسن علی اشرف- معاون دادستان شهرستان کرج- با اعلام این خبر به همشهری گفت: صبح دیروز نرگس، دیگر متهم این پرونده در زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته شد تا این پرونده برای همیشه مختومه شود.