به گزارش همشهری آنلاین، پژواک ایمانی اظهار داشت: من در تهران به دنیا آمدم و از سال ۶۹ به کانادا رفتم و رشته تحصیلیام هیچ ربطی به سینما نداشت، اما به هنر علاقهمند بودم. قدرت تخیل بالایی دارم و نقاشی و عکاسی میکردم. به صورت حرفهای نقاشی میکشیدم و عکاسی هم میکردم. بیشتر سعی میکنم تصویرهای ذهنی که دارم را نقاشی کنم یا عکاسی.
فقط پدربزرگم حامی من بود
ایمانی گفت: در زمان عکاسی همیشه خودم را در مقابل قاب دوربین سینما تصور میکردم و تنها کسی که من را حمایت میکرد، پدربزرگم بود. اولین انشایی هم که با موضوع در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ نوشتم این بود که میخواهم بازیگر شوم. انشایم را قاب کردم و به دیوار زدهام. تمام تجربیاتی که داشتم چه شیرین و چه تلخ را زندگی میکنم. پدربزرگم را خیلی بیشتر از پدر و مادرم دوست داشتم و وقتی فوت کرد خودم او را غسل دادم. خاطره و محیط را در ذهنم ثبت میکردم و میگفتم این غم را گوشه دلت نگاه بدار و یادت بماند.
برای این که حال گذشته را عوض کنم یک راه داشتم؛ در ذهنم هر روز کاراکترهای جدید میساختم و کافی است که کاراکترها را بسازم
ایمانی میگوید که در گذشته زندگی خیلی سختی داشته و تصریح میکند: برای این که حال گذشته را عوض کنم یک راه داشتم؛ در ذهنم هر روز کاراکترهای جدید میساختم و کافی است که کاراکترها را بسازم.
این بازیگر سینما و تلویزیون که بازیگری را از سال ۱۳۹۳ با چند سکانس بازی در سریال تلویزیونی «نفس شیرین» سیامک خواجهوند آغاز کرده گفت: قبل از این که وارد حرفه بازیگری شوم، لیستی در ذهنم داشتم. اولین باری که برای بازیگری سر کار رفتم، یادم هست که با خودم عهد بستم این راه زندگیام است و قرار است آن را ادامه دهم.
ایمانی گفت: مهم، رسیدن نیست مانند سفری که مهم نیست بلکه از جاده لذت میبرم. در مسیر بازیگری هم از قشنگیهای مسیر لذت میبرم. کار ما ذوقی دارد و از ساعتی که سر کار هستم تا آخر آفیش، پرانرژی هستم.
شاهین، از شخصیتهای ذهنی من بود
بازیگر رهایم کن از کاراکتر شاهین در این مجموعه به عنوان یکی از کاراکترهای ذهنی خود نام میبرد که قبل از ورود به بازیگری، پرونده آن را در ذهن ترسیم کرده بود و میگوید: در زندگی حقیقی خودم، از دوران نوجوانی دختری را دوست داشتم و ساعتها منتظر میایستادم تا لحظهای در حین عبور از مسیر، او را ببینم و پروندهای برای آن در ذهنم ساخته بودم تا این که آن را در رهایم کن بازی کردم. این مجموعه سکانسی دارد که وقتی شاهین گردنبند را به افسانه (با بازی مونا احمدی) میداد، فقط نگاه میکرد.
او این را هم گفت که در زخم کاری حمید فرنهاد انتقام پدرش را میگیرد، من هم از دوران کودکی دوست داشتم انتقام بچگی سختم را بگیرم.
ایمانی درباره نحوه ورود خود به سومین فضل زخم کاری هم خاطرنشان کرد: بعد از رهایم کن، یکسری پیشنهادهای بازی داشتم که در آن موقع نسبت به هدفی که دورتر برای خودم طراحی کرده بودم مناسب نبود تا انتخاب کنم. هشت ماه پس از آن، نقشی به دلم نبود تا اینکه سیامک مردانه برای زخم کاری تماس گرفت که این کار شروع و مقداری از آن هم تا آن زمان ضبط شده بود.
بازی در زخم کاری و کار کردن با این کارگردان خیلی تجربه خوبی برای من بود؛ کار کردن با فردی که اینقدر روی کار تسلط و سواد کاری را دارد بسیار هیجانانگیز است
وی ادامه داد: با محمدحسین مهدویان صحبت کردم و بازی در زخم کاری و کار کردن با این کارگردان خیلی تجربه خوبی برای من بود؛ کار کردن با فردی که تا این اندازه، روی کار تسلط و سواد کاری دارد، بسیار هیجانانگیز است. مهدویان قبل از فیلمبرداری، آن را تدوین و موسیقیاش را گذاشته و در ذهنش حتی رنگ و نور را هم درست میکرد. گفتوگوهایی قبل از بازی با کارگردان داشتم و به همین جهت میتوان گفت که مهدویان یکی از کارگردانهایی است که با خیال جمع مقابل دوربینش میتوان رفت.
او درباره تجربه بازیگری با جواد عزتی هم گفت: آقای عزتی بسیار آدم همپایی است که در تکتک سکانسها و پلانها کمک و ایده بازیگر و خودش را تلفیق میکند. او قبل از سکانسها وقت میگذارد و تکتک پلانها برای او مهم است. قبل از بازی، با هم گپ و گفت میکردیم؛ کار کردن با آقای عزتی بسیار لذتبخش است.
بازیگر «ورود و خروج ممنوع» اظهار داشت که از قبل، آقای عزتی را سر چند پروژه دیده بود و برخلاف برخی بازیگران که تنها خودشان برایشان مهم هستند، عنوان و سمت را پشت در میگذارد. قبل از کار با تو چیزی را از صفر شروع و با تو همکاری می کند تا شما حس معذبی و غریبی نداشته باشید. ایشان جزو بازیگرانی است که نقش روبرو خیلی برایش اهمیت دارد و به او کمک میکند تا نقش مقابلش بیشتر دیده شود.
ایمانی همچنین درباره افق نگاه خود در بازیگری میگوید: اصلا به جای کوتاهی فکر نمیکنم. اگر به من پیشنهاد دهند که قرار است فیلمی چون جوکر ساخته شود و فقط داوران جایزه اسکار آن را میبینند، در آن دست و پایم هم قطع شود و هیچ جایی هم اکران نشود، بیشک در آن بازی میکنم.
نظر شما