و با نگاهی به تحولات اخیر بینالمللی و تاریخ گذشته جهان میتوان متوجه شد که تمامی کشورهای جهان نگران تحولات در خلیجفارس هستند.
پس از کشف نفت در خلیجفارس در سالهای بسیار دور و بعد از جنگ جهانی اول، شرکتهای نفتی غربی به این منطقه هجوم آوردند، ولی در خلیجفارس همواره مسایل سیاسی و استراتژیک پابهپای مسایل اقتصادی نقش کلیدی داشتهاند.
خلیج فارس، طول دو قرن گذشته تحت سلطه بریتانیا بوده است و پس از آن نیز هند و کشورهای آسیایی مستقیما این منطقه را کنترل و سعی کردند در مقابل حضور امپراطوری روسیه در این منطقه ایستادگی کنند. از سوی دیگر امپراطوری چین که اکنون نقش مهم و بیچون و چرایی را در جهان ایفا میکند، در برخی از مسائل خلیج فارس ایفاگر نقش اصلی است.
روسیه در این میان مناسبات اقتصادی و سیاسی بیشماری دارد و اکنون با کشورهای منطقه نظیر امارات روابط بسیار مناسبی را برقرار کرده است و بهدلیل همین مناسبات، چین و روسیه به رقیب یکدیگر تبدیل شدهاند؛ ولی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه برای حفظ منافع خود در جهان با دولتهای غربی وارد صحنه نبرد جدیدی شد.
نفت؛ کلید واژه اختلافات در خلیج فارس
اگر بخواهیم مناسبات اقتصادی در این منطقه بررسی کنیم، نفت کلید واژه اختلافات درخلیج فارس محسوب میشود. عربستانسعودی به تنهایی تولیدی در حدود 262 میلیون بشکه دارد و عراق، امارات متحده عربی و ایرانی نیز بلافاصله پس از عربستان از تولیدکنندگان اصلی نفت هستند.
هر یک از کشورهای منطقه با در پیش گرفتن استراتژیهای متفاوت، منافع بیشماری را از خلیج فارس کسب میکنند، ولی بهرغم تمامی این تفاوتها، چالشهای اقتصادی همچنان ادامه دارد و از سوی دیگر نمیتوان نقش کلیدی مسایل فرهنگی و اجتماعی را در روابط بینالمللی و مسایل استراتژیک خلیج فارس نادیده گرفت.
عربستان سعودی اکنون بهعنوان کشور مهم و یکی از پیشرفتترین و مدرنترین کشورهای خلیج فارس مطرح است. سیاستهای این کشور نه تنها از اتحاد خلیج فارس چه از نظر مسایل اقتصادی وسیاسی حمایت میکند، بلکه اجازه نمیدهد که روسیه به راحتی به منابع آبی خلیج فارس دست پیدا کند و مستقیما از نفوذ هند بهعنوان یکی از مستعمرههای سابق انگلیس جلوگیری میکند.
البته تمامی 19 کشور خلیج فارس چه از روی میل و چه به صورت اجباری از این دیدگاه حمایت و قرارداد امنیتی را در خلیج فارس به امضا رساندهاند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، سران دول غربی از حکومت شاه در ایران حمایت میکردند و این حمایت، نخستین نشانه از ناآرامیهای اجتماعی را در خلیج فارس بهوجود آورد، ولی در همین حال میتوان از سیاست کشورهای خلیج فارس در دهه 60 میلادی بهعنوان سیاست ویژه یاد کرد.
حفظ اتحاد و یکپارچگی در منطقه، نخستین موضوعی بود که در این سیاست مورد بررسی قرار گرفت، ولی این هدف پس از نخستین جنگ خلیج فارس بسیار کمرنگ شد و بهرغم تمامی تلاشها برای حفظ یکپارچگی در خلیج فارس مسایل به دو قسمت سیاسی و اقتصادی تقسیم شد. بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان و امارات به یکدیگر پیوستند و با آغاز دهه 80 میلادی شواری همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند.
ولی با این حال، نباید نفوذ روسیه و چین را در پیشرفتهای سیاسی و اقتصادی نادیده گرفت. البته باید به این نکته توجه کرد که روابط بین کشورهای تولیدکننده نفت و همتایان غربی آنان پس از نخستین بحران نفت در جهان دستخوش تغییرات فراوانی شد. در آن دوران کشورهای صنعتی مانند روسیه و چین سعی کردند برای کاهش گسترش نفوذ دول خلیجفارس، به منابع نفتی آنان دست پیدا کنند.
در آن زمان، آنان با حمایتهای ارتشی و ورود ماشینآلات صنعتی برای استخراج نفت بهترین استفاده را از موقعیت بهوجود آمده، بردند و در نتیجه این اقدامات، بین کشورهای خاور دور شکاف ایجاد شد و سران غربی مجددا به صحنه رقابت بازگشتند.
چین و روابط استراتژیک در خلیج فارس
افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی چین در جهان و تلاش این کشور برای تبدیل شدن به یکی از همکاران شورای همکاری خلیجفارس باعث شد که چین مدرن امروزی تاثیر مهمی را در منطقه ایفا کند. سفر عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود پادشاه عربستان به پکن که پس از مشکلات دولتهای غربی با کشورهای خاورمیانه بهوقوع پیوست، باعث شد چین به سرعت به دومین بازار بزرگ نفت جهان تبدیل شود.
با عبور میزان روابط تجاری دوجانبه ریاض و پکن از مرز 14 میلیون دلار، عربستان در بخش تصفیه نفت این کشور سرمایهگذاری و خریدار اصلی موشکهای چین شد و در عوض شرکتهای چین اجازه یافتند در بازار نفت عربستان سرمایهگذاری کنند. از سوی دیگر چین در دسامبر سال 2005 میلادی، قرار داد 5 میلیارد دلاری با سران کویت برای ساخت پالایشگاه نفتی امضا کرد و در همین زمان مقامات پکن قرار داد تجاری را با ایران امضا کردند.
گسترش روابط چین با عربستان سعودی و ایران، این کشور را بهطور مستقیم در مقابل آمریکا و اتحادیه اروپا قراردارد. این اتفاقات در حالی رقم خورد که پرونده هستهای ایران به مهمترین موضوع در شورای امنیت سازمان ملل متحد تبدیل شده بود و پکن بدون توجه به نگرانی اروپا و آمریکا، خواهان صبر وگفتوگو برای حل بحران هستهای تهران شد.
پکن اکنون منافع اقتصادی غیر قابل چشمپوشی درخلیج فارس دارد؛ داشتن حق وتو و حضورش در بین 5 عضو اصلی شواری امنیت به این کشور اجازه داده است تا بهراحتی در این منطقه حضور یابد؛ ولی وجود روسیه در مقابل چین که مانند این کشور از نفوذ کاملی برخوردار است، باعث نگرانی سران پکن شده است.
روسیه و روابط استراتژیک در خلیج فارس
مسکو که خود یکی از تولیدکنندگان مهم نفت و گاز در جهان است در این میان نگران مساله تامین انرژی جهانی است. ولادیمیر پوتین نخستوزیر کنونی و رئیسجمهوری سابق روسیه، سیاستهای کرملین را به گونهای رقم زده است که این کشور نیز به بازیگر مهمی را در جهان امروزی تیدیل شده است و اکنون این روند تا جایی گسترش پیدا کرده است که کشورهای شرقی و سران خاورمیانه نگران این نفوذ هستند.
نفوذ و تاثیر روسیه در جهان در مشکلات کنونی خاورمیانه نظیر درگیری بین اسرائیل ـ فلسطین، اسرائیل ـ لبنان و پرونده هستهای ایران بهخوبی نمایان شده است.
در این میان مسکو که یکی از اعضای کمیته چهار جانبه نیز است، تلاشهای خود را بر برقراری صلح متمرکز کرده است. این مساله به مسکو اجازه داده است تا مانند واشنگتن داعیه اجرای دموکراسی در خاورمیانه را پیش بگیرد.
در این میان رفتارهای سیاسی روسیه، مانند دعوت از جنبش حماس به مسکو، وعده ارسال کمکهای مالی به فلسطین، برقراری روابط سیاسی و امنیتی با سوریه، مدرنسازی تجهیزات ارتشی دفاعی این کشور، بهدلیل اصلی نگرانی سران غربی تبدیل شده است.
بیتوجهی کرملین به انتقاد آمریکا و اسرائیل و انعقاد قرارداد برای تامین احتیاجات دفاعی ایران، روسیه را نیز مانند چین به یکی اهرمهای خلیج فارس تبدیل کرده است.
کرملین که در جهان نقش دو جانبه ایفا میکند، از سوی دیگر نگران حفظ روابط با سران غرب بهویژه اروپایها است. بهرغم اینکه مقامات بلندپایه سیاسی روسیه پس از ابراز نگرانی سران آمریکا و اسرائیل، اعلام کردند که این کشور دیگر با تهران قرارداد جدیدی را امضا نکردهاند، ولی هنوز سران غربی نگران هستند که محمود احمدی نژاد رئیسجمهوری ایران از وجود روسیه برای تجهیز نظامی خود را برای رویاروی با اروپا و آمریکا استفاده ببرد.
روسیه سعی کرد با ارایه پیشنهاد به تهران مبنی بر غنیسازی در خاک روسیه و جلوگیری از دستیابی تهران به تکنولوژی تولید بمب اتم، این نگرانیها را کاهش دهد، ولی این کشور همچنان نقش مهمی را در تکمیل نیروگاههای تهران ایفا میکند که این مساله خود قسمتی از نفوذ این کشور در خلیج فارس است. [مفاهیم: انرژی هستهای چیست؟]
در انتها میتوان گفت که هر دو کشور روسیه و چین سعی کردند با استفاده از پتانسیلهای کشورشان نفوذ خود را در خلیج فارس و خاورمیانه افزایش دهند. روسیه با آموزش جوانان این منطقه در زمینههای مختلف تخصصی و تجهیز کشورهای منطقه به تجهیزات نظامی و تولید ماهوارههای جاسوسی نقش خود را پررنگتر کرده است و از سوی دیگر، چین با افزایش صادرات کالاهای خود به کشورهای منطقه و انعقاد قراردادهای مهم تجاری سعی کرده است به یک اهرم در منطقه تبدیل شود.
پس میتوان گفت که چین و روسیه در عین حال که در این منطقه رقیب یکدیگر محسوب میشوند، ولی در خطوط موازی در حال حرکت هستند و طی سالهای متمادی آینده در تقاطع مناسبات خاورمیانه به یکدیگر برخورد نخواهد کرد.
منبع: ایلنا