شعر به وقت دلتنگی
دلم به همین خوش است
که وقت دلتنگی
شعری مینویسم
دلم خوش است
که هر چهقدر هم
از پروانه و
گل و
ستاره
دور باشد،
دل پُر مرا
خالی میکند!
سدرا محمدی از بوکان
تصویرگری: سپیده توکلی
ماندنی
میروند
ابرها
میرود
خورشید
میروند
ستارهها
میرود
ماه...
میماند آسمان
که جایی ندارد برود!
فرشته شریعتی از تهران
کاش آن پرنده میپرید
بازهم صدای تیر
یک پرنده
بیصدا زمین نشست
خاک
رنگ خون گرفت
چندلحظه بعد
کیسۀ سیاه و خاکیات
خانۀ پرنده شد
رفتی، از
جای پای سرد تو
قطرههای گرم خون چکید
آی قاتل پرندهها!
کاشکی پرندۀ درون سینهات
لحظهای به یاد عشق میپرید!
عارفه حسینی از تهران
عکس: عباس کریمی
منطقی
خطخطیهای نامفهوم
همه برای خودم
سهم تو
نگاه خالی از شعر
لبخند مصنوعی
زیر قیمت
کتاب احتمالات
تهی از احتمال عشق
تنها من و واژههای خیالبافم
حرف هم را خوب میفهمیم
تو
با منطق منجمدت
کتابهای فلسفه انبار کن!
پرستو علیعسگرنجاد از اراک
در گذر روزها
زیر پلههای خانه را نگاه میکند
یادی از همان اتاقک سیاه میکند
یاد خالهبازی و دعا و اشک و آرزو
یاد شبنوشتهها کنار ماه میکند
شادی و شلوغبازی و صدای بچهها
یاد آن گذشتهها -به درد و آه- میکند
روزها گذشتهاند و مرگ تلخ لحظهها
بخت را به کام زندگی سیاه میکند
عاطفه گودرزی از تهران
عکس: مرجان سیدی
بگذار
سرت را آرام
بر شانه صندلی بگذار
بگذار
از گریۀ تو سبز شود!
الهه علیرضایی از رباط کریم