اما مشخص نیست بر چه اساسی همچنان سدسازی یکی از نمادهای توسعه در کشور محسوب میشود. با آنکه مدتهاست در کشورهای توسعهیافته طومار سدسازی در هم پیچیده شده اما مشخص نیست کدام عامل سبب شده است تا این تجربه مبتنی بر یافتههای علمی و فنی نتواند نزد حامیان سدسازی کشور جایی برای خود پیدا کند و در نتیجه در همچنان بر پاشنه سدسازی بچرخد.
اکنون قرار است سد کارون 4 آبگیری شود؛ سدی که با آبگیری آن 2200 هکتار از عرصههای جنگلی زاگرس با 260 هزار درخت بلوط چندهزار ساله زیر آب مدفون خواهد شد ؛ این نخستین پیامد ناگوار زیستمحیطی سدکارون 4 است.
دکتر پیمان یوسفی، مدیرکل دفتر جنگلهای خارج از شمال، دراین باره به همشهری گفت: دفتر جنگلهای خارج از شمال بهشدت با آبگیری سد کارون 4 مخالف است و از آنجایی که در هیچیک از مراحل ساخت این سازه با سازمان جنگلها و مراتع کشور هماهنگی صورت نگرفته، آبگیری این سد از نظر اکولوژیکی و فنی زیر سؤال و مغایر با ملاحظات زیستمحیطی است.
وی که سال گذشته در گفتوگوی اختصاصی با همشهری نسبت به پیامدهای فاجعهبار این سد هشدار داده بود، افزود: سازمان جنگلها و مراتع کشور هیچگونه مجوزی برای آبگیری یا احداث این سد صادر نکرده و با آن مخالف است؛ کما اینکه پیش از این هم درخصوص تبعات فاجعه بار آن هشدار داده است.
یوسفی با اشاره به اینکه شواهد حاکی از آن است که این سد در آینده نزدیک آبگیری میشود به نکته تأملبرانگیزی اشاره کرد و یادآور شد: با آبگیری کارون 4 حدود 2200 هکتار از عرصههای جنگلی زاگرس نابود میشود که تاج و پوشش آن بالای 10 درصد است. این به معنای آن است که حتی با استانداردهای سختگیرانه فائو هم این عرصهها جنگل محسوب میشود و در جنگل بودن آن هیچشکی نیست.
به گفته وی، با آبگیری کارون4، بیش از 260 هزار درخت بلوط چند هزارساله به کلی نابود میشود؛ درختانی که خود از بزرگترین منابع تامینکننده آب کشور محسوب میشوند.
سازههایی زیانبار برای کشور
مهندس فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب نیز در این باره به همشهری گفت: مطالعه و ساخت دهها سد روی رودخانه کارون از جمله کارون 4 در بالادست کارون 3، اثرات بسیار ناسازگاری با شرایط زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی این رودخانه داشته و دارد.
این سد نیز مانند سدهای دیگر، جریان رودخانه در بالادست را تغییر میدهد؛ باعث تغییر در ریخت شناسی بالادست تا مخزن میشود. افزون براین، تغییر کیفیت آب رودخانه و دمای آن نیز تغییر در زیستگاهها و تنوع گونهای را در پی میآورد.
به گفته وی، این سد در پاییندست هم تغییرات زیادی را رقم میزند. از جمله میزان جریان آب تا حد خشکی و خاموشی رودخانه کاهش مییابد، ضمن آنکه الگوی جریان بسیارمتفاوت میشود و در نتیجه ریخت شناسی رودخانه تغییر مییابد؛ کاهش تنوع زیستی و گونهای از دیگر پیامدهای حتمی آن است.
بزرگترین آسیبپذیران سدسازی
اما مهمترین نکتهای که ظفرنژاد به آن اشاره کرد، آسیب دیدن جوامع بومی و محلی است. وی در این باره خاطرنشان ساخت: با ساخت و آبگیری سدهایی از این دست، جوامع بومی ساکن مخزن و کنارههای رودخانه از سرچشمه تا چاه آن بهشدت از تغییرات ناشی از ساخت سد متضرر میشوند تا آنجا که جبران این آسیبها ناممکن است.
زیرا سدها معیشت جوامع بومی وابسته به رودخانه را مختل و ناممکن میسازند. از بین رفتن امکان ماهیگیری گونههای آبی و کنار آبی، خشکی اراضی و حذف حقابههای کشاورزی نیز از دست دادن خانه و اراضی موروثی و پناه بردن ساکنان بومی به حاشیه شهرها از دیگر پیامدهای نامطلوب سدهاست که در همه سدهای کشور قابل رؤیت است.
ظفرنژاد ضمن انتقاد از بیتوجهی به زیانهای ناشی از سدسازی گفت: بیشترین زیان سدسازی متوجه کشاورزان و عشایر است. اما این به معنای آن نیست که دیگران از این آسیبها در امانند. غبار مسمومی که سلامت شهروندان را در اغلب شهرها تهدید میکند ناشی از همین شیوه سدسازی و دخالت غیرمسئولانه در طبیعت است.
وی در پایان تاکید کرد: ما در حالی بر ساخت سدهای برقابی در کشور اصرار میکنیم که تامین برق بدون تخریب طبیعت از طریق انرژیهای پاک از جمله نیروگاههای گازی و خورشیدی امکانپذیر است. ساخت سدهای برقابی کاری است بیهوده و مغایر با اصول 50 و 48 و 44 قانون اساسی که جز صرف میلیاردها تومان هزینه و زیانهای زیستمحیطی، فایده دیگری ندارد.