سر صحبتش که باز میشود، میفهمم که رفته وام بگیرد، براساس خبری که یکی دو روز پیش چاپ شده که وام میدهند. توضیح میدهم که خبر از سوی سازمان مربوط به روزنامه فکس شده و ما هم عین خبر را چاپ کردهایم.
قانع نمیشود؛ حق دارد؛ چند ساعت وقت گذاشته رفته تا رئیس یک اداره را ببیند. آقای رئیس توضیح داده که از هزاران آدمی که هستند هر شعبه تنها به 50نفر وام میدهد.
خسته و افسرده برگشته. قرار بوده برای مادر پیرش وام بگیرد. میگوید: خوب شد که مادرم نرفت و من به جایش رفتم. فکر نمیکنید یک پیرزن ضعیف و ناتوان راه میافتد توی خیابانهای شهر، وقتی بفهمد که فقط به 50 نفر وام میدهند چه حالی میشود؟ احتمالا پیرزن هر حالی بشود، نخستین کاری که میکند توی دلش به روزنامه بد و بیراه میگوید.
خب حق هم دارد. توضیح نویسنده که «واللهبالله باور کنید ما عین خبری را که برایمان فکس کردهاند منتشر کردیم.» به چه درد پیرزنی میخورد که به امید گرفتن یک وام 500 هزار تومانی چند ساعت توی این شهر شلوغ آواره بوده؟ فکر میکنم خوب شد مادر این آقا نرفته بود دنبال وام.
روز بعد
مردی جاافتاده آن سوی خط میپرسد: واقعا قرار بوده به بیکاران مقرریبگیر سهام عدالت بدهند؟ خیلی طول نمیکشد که از شکایتی که در صدایش هست پیداست که روی شکایتش با روزنامه است.
میگوید: من رفتم اداره... . پرسوجو لازم نبود. پشت شیشه کاغذی چسبانده بودند که رویش نوشته بود، فعلا از سهام عدالت خبری نیست.همان توضیح قبلی را دادم برایش. گوش میدهد. صدایش میلرزد. میگوید: ما روزنامه را میشناسیم. وقتی چیزی توی روزنامه چاپ میشود مردم اعتماد میکنند، دنبال میکنند؛ به ما ربطی ندارد که شما این خبر را از کجا آوردهاید!
حرفی برای گفتن نمیماند. عذرخواهی هم چارهساز نیست. توضیح میدهم که در خبرهای بعدی آمده که از تاریخی مشخص باید مراجعه کنید. پوزخندی میزند که «اعتماد مردم را از دست میدهید.»
یک روز دیگر
دیروز خبرگزاری مهر، خبری منتشر کرده از شکایت زنان سرپرست خانواری که برای دریافت سهام عدالت سرگردان شدهاند.
خبرنگار این خبرگزاری پای درددل زنانی نشسته که براساس اخبار منتشرشده از سوی دولت میتوانند سهام عدالت دریافت کنند. این زنان کرجی به خبرنگار گفتهاند که با مراجعه به یک اداره دولتی، آدرسی در اختیارشان گذاشتهاند تا به محل دیگری بروند اما وقتی به محل مورد نظر رسیدهاند، با این توضیح که «زود آمدهاید و باید در روزهای آینده مراجعه کنید» روبهرو شدهاند.
سؤال زنان این است که چرا اطلاعات درست و دقیق در اختیار ما نگذاشتید؟ خبرنگار همین پرسش را از مسئولان دارد؛ کسی پاسخ میدهد؟
مشکلات حرفهای
مشکلات حرفهای ما مسلما به خودمان مربوط است و نه به زنی که زبان روزه ساعتها از این خیابان به آن خیابان میرود و با ناامیدی دست خالی برمیگردد. مشکل او با این جمله که «ما خبر را عینا چاپ کردهایم» حل نمیشود.
مشکل ما این نیست که خبرها را منتشر میکنیم، مشکل ما این است که خبردهنده هنوز چاه را نکنده منار را برده است و فکر میکند که بعدا فکری به حال چاه خواهد کرد. از دست ما کاری ساخته نیست جز اینکه از مسئولان بخواهیم که خبرها را کامل و درست و دقیق در اختیارمان بگذارند؛
مگر نه اینکه مخاطب دیگر به روزنامه اعتماد نمیکند؟ لابد ما هم به خبردهنده اعتماد نخواهیم کرد، مخاطب روزنامه را نمیخرد و نمیخواند. ما هم ناچاریم که خبرهای این گروه از خبردهندهها را منتشر نکنیم.