تاریخ لای آجرهای بهمنی و اخرایی که نمای غالب ساختمانهای این محله است گیر افتاده و انگار همه محله را به یک موزه بزرگ تبدیل کرده است. در این محله، چهارراه حسابی را همه میشناسند. هنوز دکانهایی به سبک مغازههای روستایی، همان هزار پیشههای معروف که از شیرمرغ تا جان آدمیزاد دارند.
از میدان تجریش که راه میافتیم و همراه صدای آب سرازیر میشویم یکییکی آدرس را میپرسیم و صدای گرم پیرمردها راهنماییمان میکنند. از سرچهارراه حسابی که به طرف غرب نگاه میکنیم خانه دونبش با آجرهای بهمنی و اخرایی رخ مینماید. دیوار مدور روبرو، در کوچک سبزرنگ و امتداد دیوار به طرف باغ موزه هنر ایرانی ناگهان آدم را به یاد آن چند صفحهای از کتاب ادبیات فارسی دوران راهنمایی میاندازد که پروفسور محمود حسابی جلو همین در ایستاده است آرنجها کشیده و دستها در هم گره خورده به نشانه ادب، تصویری که در آن خانهای به این بزرگی در برابر عظمت صاحبخانه هرچند کوتاه قد و متین و گوشهگیر مینماید، حقیر است.
بالای در سبز روی کاشیهای آبی به خط نستعلیق، که انگار تنها با پیچ و تابهای عشوهگر این خط است که میتوان شعر نوشت، نوشته است: «به جان زندهدلان سعدیا که ملک وجود/ نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری» حالا باید سر خودت را خم کنی تا بتوانی از این در عبور کنی.
نه اینکه در خیلی کوتاه باشد اما ادب حکم میکند که به این خانه با سر کوتاه آمد بنای خانه متعلق به سال 1310 هجری شمسی است و 30 سالی از دکتر حسابی که در سال 1281 متولد شده است کوچکتر است. خانهای در 3 طبقه که راه پلهای باریک به سبک خانههای قدیمی تهران، وقتی مردم اینقدر دربند اثاثالبیت بزرگ و جاگیر نبودند، طبقات آن را به هم مرتبط میکند.
اگرچه از در و دیوار خانه پیداست که دائماً مرمت میشود اما بازسازی در آن صورت نگرفته یا لااقل طی سالهای اخیر صورت نگرفته تا خانه شکل و صورت اصیل خودش را حفظ کند. مهندس ایرج حسابی درباره این خانه توضیح میدهد و گاهی که خودش نباشد دستیاران او و همکارانش در بنیاد علمی ـ پژوهشی پرفسور حسابی این کار را برعهده میگیرند.
قبل از اینکه به توضیح آنچه از یک عمر تلاش علمی در این خانه 80 ساله بجا مانده است بپردازم. آنچه یک میراث بزرگ فرهنگی است و میتواند تماشاخانهای برای آیندگان باشد تا تصویر گذشته را در آینه آن بتابانند. بد نیست سری به حواشی این خانه بزنیم. وجود باغ موزه هنر ایرانی در نزدیکی خانه دکتر حسابی نشان میدهد که موقعیت این محله از گذشته موقعیتی تاریخی است و ارزشهای تاریخی بسیاری دارد.
ایرج حسابی از بازدیدی که از موزه دکتر حسابی داشتیم به نقل شایعهای میپردازد که سالها سال پیش بین مردم این محله دهان به دهان چرخیده بود. وقتی در زمان شاه هنوز نظام ارباب رعیتی حاکم بود یکی از ساکنان این محله که ارباب روستایی بود کارگرانی را استخدام کرده بود تا لاله بریده گوش رعیت ارباب را از گوشوارههایی که نایب ارباب فرستاده بود جدا کنند.
حالا این قصه چقدر واقعیت دارد خدا میداند و اینکه آیا میتوان قساوتی را در این حد تصور کرد جای تردید دارد مرادم از گفتن این قصه آن بود که تغییر فضای حاکم بر این محله را یادآوری کنم و اینکه حالا به جای شایعات در این محله قصه افتخارات مردی ثبت شده است که عمرش را در راه کسب و انتقال دانش وقف کرده است و این ظرفیت چقدر میتوان به یک محله، به یک جمعیتی از مردم احساس غرور و فتخار را منتقل کند.
پرسه در باغ با کفشهای فیزیک وقتی وارد خانه دکتر حسابی میشوی اولین چیزی که نظرت را جلب میکند باغچه سرسبزی است که به زیبایی تزیین شده است و نشان میدهد که سالها برای پرداخت آن زحمت کشیده شده است. این باغچه هم یکی از یادگارهایی است که از دکتر حسابی به جای مانده است.
میخواهم بر این نکته تأکید کنم که یادگارهای دکتر حسابی تنها کتابها، وسایل شخصی و مدالهای او نیست. بخش تأثیرگذاری از آن میتواند همین باغچه باشد که حرفهای زیادی در لابهلای برگها و گلهای خود دارد. مثلاً وقتی این خاطره را میشنوی که یکی از مدیران موزه برایت تعریف میکند انگار درس خوبی گرفتهای. میگویند دکتر حسابی همیشه یک جفت کفش مخصوص باغبانی داشت.
او کفشهای نیمدارش را خودش وصله میکرد و به عنوان کفش باغبانی نگه میداشت و هر روز زمانی را به رسیدگی به این باغچه اختصاص میداد. گلهای فصل را میکاشت. گلها را قلمه میزد و نحوه چیدن گلدانها را تغییر میداد تا به آن زیباییهای دست پیدا کند که پیش از آن در موسیقی، شعر و فیزیک و نجوم آموخته بود.
یک صندلی برای نشستن کنار تو وقتی دکتر حسابی در 12 شهریور 1371 در بیمارستان دانشگاه ژنو و به هنگام معالجه در گذشت کمکم فکر تأسیس موزه و بنیاد علمی و پژوهشی دکتر حسابی شکل گرفت و در اسفند ماه همین سال این موزه در مساحتی 400 متری در طبقه سوم خانه دکتر حسابی شکل گرفت.
در این موزه 2 بخش اساسی دایر شد. نخست بخش فرهنگی که وظیفه چاپ، جمعآوری، تدوین، تجدید چاپ و ترجمه آثار دکتر حسابی را برعهده دارد. بخش دیگری بخش تحقیقات علمی است که درباره زندگی و آثار دکتر حسابی فعالیت میکند. با این حال همان طور که پیش از این نیز اشاره کردم موزه دکتر حسابی تنها به محوطه 400 متری محدود نمیشود.
محوطه خانه، باغچه و فضای حاکم بر آن نیز به نوعی در شکل دادن به کلیت این موزه مؤثر است. یکی از دیدنیترین قسمتهای موزه اتاق نشیمن و پذیرایی موزه است. جایی که دور تا دور صندلی و مبل چیدهاند. بیشتر مبلها به رنگ سبز است. دیوارهای اتاق هم با رنگ سبز ملایمتری هارمونی خوبی ایجاد کرده است که نشان از سلیقه صاحب خانه و توجه او به آرامشی است که ترکیب رنگ سبز ایجاد میکند.
یکی از صندلیها که درست در بالای اتاق و نقطهای مشرف بر جهات دیگر قرار دارد قدری هم از بقیه صندلیها بلندتر است. مهندس ایرج حسابی از من میپرسد: «میدانید چرا این صندلی از بقیه صندلیها بلندتر است؟» حدسهایی میزنم اما گمان نمیکنم درست باشد. فرزند پروفسور حسابی در اینباره توضیح میدهد:
«در این اتاق دید و بازدیدهای نوروزی، جلسات شعرخوانی با استادان ادبیات و دانش و هنر و جلسات گفتوگوهای جدی درباره دین و الهیات و معارف اسلامی برگزار میشد که جمع زیادی از بزرگان این حوزه در این جلسات شرکت داشتند آن صندلی که از بقیه صندلیها بلندتر است جایگاهی است که پروفسور حسابی اختصاصاً برای مرحوم شهید آیتالله مطهری تدارک دیده بودند. پدرم به ایشان ارادت ویژهای داشت و معتقد بود ایشان باید جایگاهی متناسب با شأن خود داشته باشند.
یادم هست در این جلسات گاهی بحثهای داغی مطرح میشد، سؤالاتی عنوان میشد که نیازمند ارجاع به قرآن داشت. پروفسور حسابی به این کتاب آسمانی احاطه کامل داشت اما وقتی سؤالی از او میکردند یا نوبت پاسخ به او میرسید از جمع اجازه میخواست تا به طبقه پایین و به اتاق مادرم برود و با او در پاسخ به این سؤال مشورت کند.
مادرم هم نیز به لحاظ آشنایی به علوم مذهبی بسیار متبحر بود با این حال قصد پروفسور حسابی این بود که جایگاه زن و نقش همسر را در یک خانواده و تأثیر او را بر خود برای دیگران روشن کند. بنابراین با او مشورت میکرد. نشانهای پرطمطراق فرانسوی بر سینه دکتر از اتاق نشیمن بیرون میآییم.
کنار در اتاق و در 2 طرف 2 میز کوچک قرار دارد و روی آن دستهای کاغذ و قلم قرار دارد اینجا جایی است که در ایام نوروز، مهمانان نوروزی هنگام خروج نام خود را ثبت میکردند و پیام خود را مینویسند. این پیامها و نام نویسندگان آنها نیز میتواند یک موضوع جالب توجه برای بازدیدکنندگان باشد. پروفسورحسابی نشانهای علمی زیادی را به دست آورده است.
نشان دومینیه دولالژیون دونور و نشان کومونلور دولالژیون دونور بزرگترین نشانهای فرانسه به پروفسور حسابی اهدا شده است. بخشی از موزه نیز به همین نشانها و مدالها اختصاص پیدا کرده است. در این بخش وسایل شخصی پروفسور حسابی شامل پوشاک، مسواک، عینک، شانه، خودکار و دفتر یادداشت، وسایل دستساز او، لوح تقدیر و مدارک علمی و تحصیلی و عکسهای خانوادگی، اسباببازیهای نوههای دکتر حسابی که نشان میدهد به چه نوع بازیهایی برای کودکان فکر کرده است و چه ابراز بازیای را تعبیه کرده است و هدایای خانوادگی قرار دارد.
در بخش دیگر از این موزه آثار و اشیا تقدیمی به دکتر حسابی از جمله تابلوهای نقاشی، تابلوهای خوشنویسی، فرش و صنایع دستی و آثار تألیفی و ترجمهای او قرار دارد. این موزه روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت 8 الی 16:30 برای بازدید عموم فعال است. بازدید از این موزه رایگان است و اگر قرار است بصورت دستهجمعی از این موزه دیدار کنید با هماهنگی قبلی میتوانید در گروههای 25 نفری به تماشای یک عمر جهاد علمی بنشینید.
موزه حسابی به تاریخ خواهد پیوست؟ این گزارش بازدیدی از موزه دکتر حسابی بود اما نکته دیگری که باقی میماند این است که این روزها موزه با یک تهدید جدی مواجه است و آن تأکید یک بانک برای حراج ساختمان موزه و بازپرداخت بدهی یک وام است که مرور زمان آن را به حدود 2 میلیارد تومان رسانده است.
تحلیل این ماجرا را در بخشهای دیگر این پرونده خواندهاید. آنچه لازم است در اینجا به آن اشاره شود برخورد سازمان میراث فرهنگی با موضوع حراج ساختمان موزهای است که به نام دکتر حسابی مزین است. این موزه که تاکنون به همت خانواده دکتر حسابی اداره شده است میتواند کانون علمی و پژوهشیای باشد که سهم تمامی مردم ایران است.
وقتی پرفسور حسابی به عنوان بزرگترین دانشمند معاصر ایرانی وجههای ملی پیدا میکند و ارادت خالصانه میلیونها ایرانی به پاس خدمات ارزنده او در عرصه دانش و نهادینهسازی سازمانهای بزرگ و معتبر علمی کشور به او ابراز میشود باعث میشود تا موزه دکتر حسابی نیز به نوعی یک موزه علمی قلمداد شود.
در این شرایط است که انتظار میرود در شرایط بحرانی ایجاد شده برای این موزه نهادهای مسئول بویژه سازمان میراث فرهنگی به عنوان متولی موزهها وارد عمل شود و به تمام قوای خود را برای حفظ این مرکز علمی و فرهنگی به کارگیرد.
از سوی دیگر توجه شهروندان به این موضوع میتوانند مسئولان را بیشتر نسبت به موزه دکتر حسابی و پیامدهایی که حراج ساختمان آن و نابودی آن در پی از دست رفتن محل موزه حساس کند. وجود این موزه برای منطقه یک یک افتخار محلی نیز هست و اهالی منطقه انتظار دارند که این موزه همچنان به عنوان یک سند افتخار در این پهنه سبز برقرار باشد.
همشهری محله-1