همچنین، طبق گفته کارشناسان گردشگری، در سال 87 حدود 7درصد جمعیت ایران، کشور را به قصد گردش و تفریح ترک کردهاند و به این ترتیب ایران به نسبت جمعیت، رتبه اول تور خروجی جهان را دارد (درحالیکه رتبه آخر جهانی را در تورهای ورودی داریم)(2). میتوان حدس زد که با چنین آمار سفرهای خارجی، سفرهای داخلی ما هم رتبه نخست جهان را داشته باشد.
بهنظر نمیرسد که هیچ کجای جهان پدیدهای مانند سفرهای نوروزی ایران که در آن بیش از نیمی از جمعیت کشور بهمدت 2هفته جابهجا میشوند، وجود داشته باشد؛ سفرهای تابستانی به استانهای کوچک حاشیه دریای خزر که در 3ماه پذیرای حدود 20میلیون نفر هستند. این حجم بالای سفر، چون بدون رعایت اخلاقیات زیستمحیطی انجام میشود، فشار سنگینی را بر طبیعت کشور وارد میسازد.
توجه به همه چیز جز طبیعت
رادیو و تلویزیون و دیگر رسانهها با سخنسراییهای مفصل در باب فواید سفر، مقامهای دولتی با دادن مرخصی و برقرار کردن روزهای تعطیل پیوسته، مربیان آموزشی با پرسش از دانشآموزان و دادن موضوع انشای «تعطیلات را چگونه گذراندید؟»، پلیس با یکطرفه کردن جادهها و مستقر ساختن نیروهای کمکی در جادهها، هلال احمر با دادن راهنماهای سفر در چادرگاههای بین جادهای و دیگر اشخاص تاثیرگذار، مستقیم و غیرمستقیم و با روشهای متفاوت، سفر کردن را تشویق و تسهیل میکنند؛ در مورد بسیاری از موضوعات ریز و درشت مربوط به سفر مانند چگونگی تجهیز خودرو، یافتن نقاط دیدنی، محلهای اقامت، حفاظت خانهای که ترک میکنید و... اطلاعات بسیاری میدهند، اما تقریبا هیچ گاه از آداب گردشگری مسئولیت پذیر نمیگویند. به بیان دیگر، سفر در ایران ولنگارانه انجام میشود و مدیران و همگان این را پذیرفتهاند.
ضرورت اخذ عوارض
یک اصل کلی در حفاظت محیطزیست میگوید که آلودهکنندگان باید هزینه کار خود را بپردازند. کار فرهنگی و آموزشی که بسیار هم لازم و جزو وظیفههای دولت (و کارهای داوطلبانه سازمانهای غیردولتی) است، اگر همراه با اجبار قانونی و جریمه نباشد، تاثیر ناچیزی خواهد داشت. همچنین، اگر مصرف مواد آلودهکننده محیطزیست هزینهبر نباشد، انگیزه کافی برای مصرف کمتر آن وجود نخواهد داشت.
پیشنهاد میشود دولت و شهرداریها، عوارضی وضع کنند تا مسافران ورودی به مناطق توریستی هزینه جمعآوری زبالههای تجزیه ناشدنی خودشان را بپردازند. میدانیم که عمده هزینه بازیافت، مربوط به جمعآوری زبالهها و انتقال آنها به مراکز بازیافت است (هزینه حملونقل). بخش مهم دیگری از هزینه بازیافت هم مربوط به تفکیک زبالههاست؛ مخلوط کردنتر و خشکو رها کردن ظرفهای پلاستیکی با ته مانده موادغذایی و جز آن، کار بازیافت را هزینهبر و دشوار و کثیف میسازد.
چند راه برای تشویقِ همراه با اجبار قانونی وجود دارد که با آنها میتوان به مردم یاد داد در مورد مصرف بطریها و دیگر ظرفهای دورانداختنی، مسئولانه رفتار کنند. در عینحال، با این روشها میتوان هزینه حمل و تفکیک ظرف را از هزینه مواد مصرفی آن جدا کرد:
* ظرفهای دور انداختنی، گرویی داشته باشند تا خریدار انگیزهای برای پس دادن آن به فروشنده داشته باشد.
* تولیدکنندگان نوشابه و دیگر موادی که در ظرفهای یک بار مصرف عرضه میشوند، موظف به ارائه طرح جمعآوری ظرفهای خود شوند.
* دادن یارانه به تولیدکنندگان ظرفهای یک بار مصرف قطع و یارانه و تسهیلات دیگر به بازیافتکنندگان داده شود.
* مالیات بر تولید و فروش کیسههای نایلونی و ظرفهای دورانداختنی افزایش یابد.
* دادن کیسه نایلونی نازک و مجانی در فروشگاهها و استفاده از رومیزی یک بار مصرف در رستورانها ممنوع شود.
* شهرداریها از تحویل گرفتن زبالههای درهم رستورانها و فروشگاهها و هیاتهای مذهبی خودداری کنند و آنها را مکلف به تحویل دادن جداگانه ظرفهای یک بار مصرف کنند.
* در شهرهای توریستی، شهرداریها در هتلها و مهمانپذیرها و مجتمعهای ویلایی و نقاطی مانند ساحل و پارک، از مسافران «عوارض محیطزیست» بگیرند. روشی که بر گرفتن عوارض نقدی ترجیح دارد، این است که کسانی که پسماند خشک به مراکز جمعآوری تحویل دهند، براساس وزن پسماند تحویلی، «بن محیطزیست» بگیرند و آن را به جای عوارض محیطزیست بدهند. مبلغ عوارض نباید آنقدر کم باشد که انگیزهای برای گرفتن بن محیطزیست نباشد. سامانه بن محیطزیست (که نام آن میتواند بوم بن باشد)، کار بازیافت و جمعآوری پسماند را اقتصادیتر میکند.
* از سازندگان ویلا در استانهای شمالی، عوارضی برای کمک به احداث مراکز جمعآوری و بازیافت پسماند گرفته شود.
* در آزادراهها، مبلغی بهعنوان عوارض محیطزیست، بهمنظور پاکسازی اطراف جادهها گرفته شود. در این نقاط هم «بن محیطزیست» به جای پول نقد پذیرفته شود.
* به بازیافتکنندگان اجازه داده شود که متناسب با حجم کار خود، بن محیطزیست بفروشند. این فروش میتواند یکی از عوامل تشویق برای سرمایهگذاری در این رشته باشد.
ممکن است بگویند که اجرای کارهای بالا، دشوار است و نارضایتیهایی را در پی خواهد داشتاما تقریبا تمام این کارها سالهاست که در کشورهای پیشرفتهتر انجام میشود و در ایران هم با کمی کار فرهنگی و سپردن بخشی از کارها به سازمانهای غیردولتی، قابل اجراست.