کشاورزان روی زمینهایشان کار میکردند، شاید فصل برداشت محصول بود، خرماها را از درختها میچیدند توی سبدهای حصیری میریختند تا برسانند به بازار و جنگ شروع شد، سربازهای دشمن یک طرف، کشاورزان از همه جابیخبر یک طرف.
صدای هواپیما و آژیر قرمز رفت توی زندگی روزانه جا خوش کرد، انگار بخشی از زندگی است. زندگی با ترس و دلهره، پیشگوییهای درست و غلط، ترس از مرگ عزیزان همه و همه انگار بخشی از زندگی شد و 8 سال جا خوش کرد میان همه کسانی که به هر شکلی بخشی از زندگی شان با جنگ گره خورد.
حالا 29 سال از شروع جنگ گذشته، 31 شهریور جنگ 29 ساله میشود و بهخاطرههای مشترک گره میخورد، بازماندگان جنگ شاید هرگز حاضر نباشند این بخش از کتاب زندگی را ورق بزنند اما لحظههای جنگ توی صندوقچهای در ذهنشان جای دارد هرچند به آن هزار قفل زده باشند.
خیلیها دلشان نمیخواهد درباره جنگ حرف بزنند، هراس و دلهره را نهان میکنند تا به این ترتیب خاطرات هولناکشان را از یاد ببرند.
استفان اودوان روزو متخصص تاریخ جنگ جهانی اول، نگاهی متفاوت به جنگ دارد، تحلیلهای او نه بر استراتژیهای جنگی، دیپلماتیک یا سیاسی بلکه بر رفتارها و تجربه سربازان و مردم پشت جبهه (مردان، زنان، کودکان) متمرکز است.
بنا برآنچه در پایگاه انسانشناسی و فرهنگآمده: او معتقد است که در برخی از این تجربهها میتوان قالبی را برای تمام اشکال خشونت در قرن بیستم، شاهد بود.
دکتر ناصر فکوهی، در مقدمهای بر گفتوگویش با این متخصص جنگ نوشته است: نگاه به جنگ از پایین، توجه به رنجهای کالبدی آن و سرگذاشتن و پذیرش رفتارهای وحشیانه؟ سوژهای سخت که همواره نتوانسته است توجه چندانی را در کالبد بزرگ تاریخدانان جلب کند! نگاه به جنگ از این زاویه، همیشه میتواند این شک را ایجاد کند که تاریخ شناس دچار جذبه جنگ شده و حتی تمایلی پنهانی به خشونت دارد.
با این وصف، بهنظر روزو، مطالعه انسانشناختی بر پدیده جنگ اگر خواسته باشیم چگونگی سرکشیدن شعلههای خشونت حاد را در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم درک کنیم، امری ضروری است. پرسش روز در عین حال آن است که چرا بزرگترین چهرههای علوم انسانی و اجتماعی قرن بیستم که خود اغلب نه فقط جنگ را تجربه کردهاند بلکه در آن شرکت نیز داشتهاند، عملا هیچچیز درباره آن ننوشته اند؟
بازماندگان
بازماندگان جنگ حتما 31 شهریور را بهخاطر دارند و با نزدیک شدنش حتما خاطرههاشان جان میگیرد، فراموشی امکان ندارد، ممکن نیست کسی بوی باروت را از یاد ببرد یا صدای صفیر موشک را از ذهنش پاک کند، مهم نیست که چقدر تلاش میکند، نتیجه یکسان است، فراموشی ممکن نیست.
برای کسانی که این روزها شهرهای جنگزده را میبینند هنوز هم باور آنچه رخ داده چندان آسان نیست، رد پای جنگ روی دیوارهای ترکش خورده و خانههای بازسازی نشده آنچنان مشهود است که میان باور و ناباوری تردید نمیگذارد. 31 شهریور را خیلیها به یاد دارند، شاید به تقویم نگاه نکنند اما انکار آنچه در این 8 سال گذشت ممکن نیست، جنگ فراموشی ندارد.