پیشرفت، ثبات و تعهد این سازمان نسبت به نهادهای چندجانبه تحسین کشورهای جهان را بهدنبال داشته است. دهه گذشته، هنگامی که این اتحادیه سیاست امنیت و دفاع مشترک اروپا را به جریان انداخت و خاویر سولانا بهعنوان نخستین نماینده بلند پایه سیاست خارجی آن منصوب شد، اتحادیه اروپا جاهطلبیهای خود در زمینه قدرت سخت را هم نشان داد و سیاستمداران در پایتختهایی نظیر پکن، دهلی نو و مسکو به این امر توجه کردند.
با این وجود، امروزه دولتهای انگشت شماری در جهان، اتحادیه اروپا را بهعنوان یک قدرت در حال پیشرفت در نظر میگیرند. کشورها این اتحادیه را مانند سازمانی که حرکت آهستهای دارد، ساختار آن به طرز بدی چیده شده و اختلافات و دودستگیها در آن به چشم میخورد، مشاهده میکنند. آنها بهخصوص نبود قدرت نظامی اتحادیه اروپا را به سخره میگیرند. باید با اطمینان بگوییم که از میان 24ماموریت کشورهای اروپایی، بعضی از آنها تفاوتهایی با هم دارند.
صلحبانان به بوسنی، چاد و شرق کنگو اعزام شدند، قاضیها به بررسی پروندههای کوزوو کمک میکنند و کشتیها با دزدان دریایی در خلیج سومالی در حال جنگ و ستیز هستند. اما یکی از اهداف سیاست امنیت و دفاع مشترک اروپا ایجاد تواناییهای جدید و مهم نظامی بود که در این زمینه با شکست مواجه شد. ماموریت اعزام نیرو به چاد بهدلیل نبود بالگردهای کافی به تاخیر افتاد تا اینکه ارتش روسیه تعدادی از بالگردهای خود را در اختیار اتحادیه اروپا قرار داد.
بودجههای دفاعی در سراسر اروپا کاهش یافته است و تنها 5کشور عضو اتحادیه اروپا بیش از 2 درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف امور دفاعی کردند که از آن جمله میتوان به انگلیس، فرانسه، لهستان، یونان و بلغارستان اشاره کرد. اما کشورهای یونان و بلغارستان مبالغ بسیار ناچیزی برای انجام ماموریتهای اتحادیه اروپا اختصاص دادند.
براساس فرضیهها، اتحادیه اروپا میتواند سربازان خود را به 2 میدان جنگ اعزام کند و نیروهای واکنش فوری در هر زمان برای استقرار در منطقه بحران زده آماده هستند، اما بسیاری از میدانهای مبارزه طرحهایشان تنها روی کاغذ کشیده شده و هیچ کدام از آنها رنگ واقعیت بهخود نمیگیرد.
ضعف نظامی اتحادیه اروپا اهمیت زیادی دارد. کمانی از بیثباتی از اروپای شرقی و از طریق کشورهای غرب بالکان، منطقه قفقاز و خاورمیانه تا آفریقای شمالی امتداد یافته و با اتحادیه اروپا هم مرز است. وقوع یک بحران در کشورهای همسایه اتحادیه اروپا ممکن است منافع این سازمان را بهطور مستقیم تحتتأثیر قرار دهد. برای مثال از آزادی گروههای پناهندگان بهعنوان یک نمونه میتوان نام برد.
مطمئنا ممکن است موقعیتهای زیادی بهوجودآید که اتحادیه اروپا دستور استقرار سربازان، پلیسها یا ارسال کمکهای انسان دوستانه را صادر کند. ایالات متحده از این اتحادیه انتظار دارد تا حیاطخلوت خود بهخصوص حوزه کشورهای بالکان را سازماندهی کند و سازمان ملل متحد از کشورهای اروپایی میخواهد تا برای مداخله در مناطق جنگی آفریقا آماده شوند.با وجود نیاز برای افزایش قابلیت و توانایی دفاعی اتحادیه اروپا، هر یک از 3 کشور بزرگ و قدرتمند این قاره تواناییها را تضعیف کردند یا به شیوههای مختلف درصدد متزلزل کردن آن برآمدند. فرانسه یکی از این مشکلات به شمار میرود.
سالیان متمادی دولت فرانسه که از کشورهای آمریکایی و اروپای مرکزی نگران است، تلاش میکند از نقش نظامی اتحادیه اروپا بهعنوان رقیبی در مقابل ناتو استفاده کند، اما نیکلا سارکوزی، رئیسجمهوری فرانسه در سالجاری جایگاه این کشور در ناتو بهعنوان یک عضو دائمی را مستحکم کرد و با این امر به ایالات متحده اطمینان داد که فرانسه، دیگر هیچ گاه قصد به هم زدن روابط ناتو و اتحادیه اروپا را ندارد. هماکنون آمریکا از نقش اتحادیه اروپا در زمینه دفاعی بهصورت گسترده حمایت میکند.
اگر همانطور که احتمال آن میرود حزب محافظه کار در لندن سال 2010 میلادی به قدرت برسد و اگر لفاظیهای گذشته در مورد مسائل دفاعی اتحادیه اروپا راهکار سیاست آینده این حزب باشد، انگلیس در این زمینه به بزرگترین مشکل تبدیل خواهد شد. محافظهکاران به این دلیل با سیاست دفاعی اتحادیه اروپا مخالف هستند که باور دارند، سیاست دفاعی میتواند به ضعف ناتو بینجامد. آنها ممکن است از نهادهای بروکسل که این سیاست را به اجرا گذاشتهاند خارج شوند، اما مقامات آمریکایی از محافظهکاران انگلیس تقاضا میکنند که در این مورد بار دیگر تفکر کنند. از نظر آمریکا، بریتانیایی که کاملا در اتحادیه اروپا و نهادهایش فعالیت میکند بهتر از انگلیسیای است که به همکاریهایش با این سازمانها پایان داده است.
آلمان نیز هماکنون یکی از این مشکلات به شمار میرود. سنتهای صلحجویانه برلین باعث میشود که این کشور در مورد حل و فصل مشکلات امنیتی با استفاده از زور تعلل کند. آلمان در طول 15 سال گذشته اعزام نیروهای صلحبان خود به کشورهای خارجی را آغاز کرده است، اما آنها بهندرت اجازه یافتند تا به جنگ و مبارزه بپردازند و این بدان معناست که اگر صلحبانان آلمانی چه در کوزوو، کنگو یا افغانستان باشند، تواناییهای آنها کاهش مییابد. با توجه به اینکه آلمان بزرگترین کشور اتحادیه اروپاست، این امر باعث تضعیف سیاست دفاعی تمام کشورهای اروپایی میشود.
مسئله آلمان بهوجود مشکلی بزرگ در امور دفاعی کشورهای اروپایی تاکید میکند و اینکه شکاف استراتژیک، کشورهای این قاره را از هم جدا کرده است. یک دلیل منطقی برای دادن نقش دفاعی به اتحادیه اروپا، تشویق کشورهای دیگر به برگزیدن فرهنگ استراتژیک قوی انگلیس و فرانسه بود. با این وجود، فقط یک سوم از کشورهای عضو این اتحادیه بحث دفاعی را جدی میگیرند و بر مداخله برای حل و فصل مشکلات امنیتی باور دارند.
اینها کشورهایی هستند که سربازانشان در مناطق خطرناک افغانستان مستقر شدهاند. رهبران دیگر کشورهای اروپایی بعضی اوقات دوست دارند تاثیرگذار باشند و از اتحادیه بخواهند که مانند سوئیس عمل کند؛ پیشرفته و امن باشد، اما نگران مسائل و مشکلات در دیگر نقاط جهان نباشد و نسبت به قبول مسئولیت برای حل و فصل آنها تعلل کند.
اتحادیه اروپا باید بپذیرد که ساخت یک سیاست دفاعی با 27 کشور هرگز پاسخگو نخواهد بود. سیاست امنیت و دفاع مشترک اروپا که از سوی تمام کشورهای عضو این اتحادیه حمایت میشود، نقش مؤثری ایفا میکند. بعضی اوقات فقط حضور یک سرباز یا یک پلیس در منطقه بحرانی میتواند به برقراری آرامش کمک کند، اما هنگامی که نوبت به سازماندهی ماموریتهایی میرسد که به استفاده از زور و فشار نیازمند هستند، کشورهایی با فرهنگهای استراتژیک قوی باید بدنه خود را زیر چتر اتحادیه اروپا تشکیل دهند.هر کشوری که قصد ملحقشدن به این گروه را دارد باید براساس قابلیتهای دفاعی و نگرشها برای استفاده از زور و فشار، شرایط لازم را داشته باشد.
همانطور که قوانین برای ملحق شدن به واحد پولی یورو، کشورهای عضو را به تکاپو وامی دارد تا عملکردهای اقتصادی خود را بهبود بخشند، یک سازمان دفاعی با شرایط ورودی سخت نیز دولتها را تشویق میکند تا اصلاحاتی در بخش نظامی خود انجام و رویکردشان نسبت به جنگ را تغییر دهند. تهدید اخراج از این گروه، آلمان و کشورهای دیگر را تشویق میکند تا مسائل دفاعی را جدی بگیرند.
فایننشال تایمز