او 2 بار در عملیات قادر و در میدان مین مجروح شد لیکن همچنان مقاوم و استوار در نیروی زمینی ارتش به خدمت مقدس سربازی خود ادامه داد. رشادتها و ایثارگریهای سرتیپ باقری در جبهههای حق علیه باطل موجب موفقیت او در کسب 7سال ارشدیت در پرونده سربازی خود شد.
- در روزهای اول جنگ، تنها نیروی دفاعی و کلاسیک ما ارتش بود و طبیعتاً نیروی زمینی بهعنوان تنها نیروی مدافع مرزهای زمینی ما بود. در یکی دو ماه اول جنگ و شرایط دشوار ارتش، چگونه نیروی زمینی توانست در برابر سیل تهاجم دشمن به دفاع بپردازد؟
یکی از موارد و ناگفتههای جنگ که لازم است در یک کار پژوهشی و تحلیلی به آن پرداخته شود، همین موضوع است که مطرح شد. برای نیروی زمینی ارتش جنگ در 31 شهریور 1359 شروع نشد. ما قبل از حمله ارتش بعث، مشغول نبرد با عناصر داخلی در منطقه کردستان بودیم و اکثر یگانها برای مبارزه با عناصر ضدانقلاب به آن منطقه اعزام شده بودند. پیش از آن هم نیروی زمینی ارتش به همین منظور به منطقه گنبد رفته بود. این درحالی بود که، این نیرو در جریان انقلاب دچار تغییر و دگرگونی شده و متأسفانه انسجام و نظم خاص خودش را از دست داده بود. رخدادهایی نظیر کودتای نوژه نیز در این امر، خیلی تأثیر داشت. در نتیجه در زمان حمله صدام، بیشتر یگانهای نیروی زمینی ارتش در مناطق مختلف کشور درگیر بودند.
پیش از 31 شهریور هم تهاجمهای مرزی عراق به شکل محدود به خطوط مرزی آغاز شده بود و به همین دلیل لشکر 92، تیپ 37 و هوانیروز در منطقه کرمانشاه درگیر نبرد شده بودند.
اما جنگ رسماً در 31 شهریور سال 1359، همزمان با بمباران فرودگاههای کشور توسط ارتش بعثی و حمله 14 لشکر آماده عراق به خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و تمام یگانهای نیروی زمینی ارتش دستور گرفتند که برای دفاع از خاک کشور اعزام شوند. در آن زمان یگانهای عمده ما در نقاط مختلف متمرکز بودند و برای جابهجا شدن و رسیدن به منطقه نبرد مدتی زمان صرف شد که ارتش عراق با استفاده از آن خلأ بهوجود آمده، پیشرویهایی را انجام داد اما به محض اینکه یگانهای نیروی زمینی ارتش در منطقه مستقر شدند، حرکت سریع ارتش عراق متوقف شد.
در دو منطقهای که استراتژی عراق شکست خورد، مشخصاً میتوان به مناطق غرب دزفول و سوسنگرد اشاره کرد. هدف آنها این بود که خوزستان را در گام اول تصرف کنند. اما ارتش عراق در ساحل رودخانه کرخه متوقف شد و واقعاً نیروی زمینی در آنجا از خود رشادت نشان داد. منطقه سوسنگرد هم شاهد نبردهای بسیار سختی بود و لشکر 92 از خود رشادت عظیمی در آن نقطه به یادگار گذاشت.
این را باید درنظر بگیریم که در آن زمان مدت خدمت سربازی یکساله شده بود و به همین دلیل سربازان نیروی زمینی ارتش بسیار کم شده بودند اما با ایمان و اعتقاد و خلوص نیت به میدان جنگ وارد شدند. کم کردن سرعت ارتش عراق و متوقف کردن آنها در پیشروی به عمق خاک ایران به معنی شکست ارتش بعث و استراتژی آنها بود. آنها فکر میکردند کسی نیست که جلوی ارتش عراق را بگیرد اما کاملاً در اشتباه بودند. در آن زمان، نیروی زمینی ارتش درگیر مسائل و مشکلات مختلفی بود اما حماسهای از خود برجای گذاشت که کمتر به آن اشاره شده است؛ حماسههایی که همواره در تاریخ دفاع مقدس جاودانه میماند. جوانان ایرانی با حضور خود در جبهههای جنگ نمادی از غیرت و باور در این مرز و بوم را به نمایش گذاشتند.
- نیروهای مردمی از چه زمانی در کنار ارتش حضور پیدا کردند و به دفاع از خاک کشور پرداختند؟
حضور نیروهای مردمی دو دسته بودند؛ دسته اول افرادی که بومی آن مناطق محسوب میشدند و یک دسته دیگر هم مردمی که از شهرهای دیگر برای دفاع از خاک کشور به منطقه نبرد اعزام میشدند. از نخستین دقایق و روزهای جنگ این افراد در صحنه نبرد حضور داشتند. یکی از کارهایی که در تاریخ نیروی زمینی ماندگار شد، تشکیل یک گردان دانشجویی بود که عملاً در مقابل ارتش عراق وارد جنگ شد. نیروهای مردمی هم به همین شکل در مناطق مختلف حضور داشتند اما ابتدا، این حضور به شکل سازمان یافته نبود.
در روزهای اول، تعداد زیادی از نیروهای مردمی در قالب نیروهای ارتش به نبرد پرداختند. اما بعدها تصمیم گرفته شد این نیروها به سپاه بپیوندند. برخی از این نیروها نیز خیلی کارآمد و توانا بودند مثل نیروهای شهید چمران که آموزش نظامی دیده بودند و نقش بسیار مؤثری هم ایفا کردند. یکی از کارهایی که در یگانهای نیروی زمینی صورت میگرفت، تجهیز و آموزش نیروهای مردمی در پادگانهای ارتش بود و حتی از دانشجویان دانشگاه افسری، افرادی را برای آموزش نیروهای مردمی انتخاب میکردند. همین نیروهای مردمی که آموزش یافتند بعدها هسته اولیه یگانهای سپاه را تشکیل دادند.
در واقع نخستین آموزشهای کلاسیک نیروهای مردمی توسط نیروی زمینی ارتش صورت گرفت. برای مثال افرادی مثل شهید صیاد شیرازی و شهید کلاهدوز از افرادی بودند که در تشکیل سپاه خیلی نقش داشتند. حتی سرلشکر صالحی، فرماندهی محترم فعلی ارتش، فردی بود که جزو تشکیل دهندگان نیروهای بسیج بود. به همین ترتیب میبینیم که نیروی زمینی ارتش در بخشهای مختلف تعلیم و تجهیز نیروهای داوطلب نقش فعالی داشت.
- یقیناً طراحی عملیاتهای مختلف در جنگ تحمیلی و راهبردهای اتخاذ شده تاکتیکی نیاز به نبوغ فرماندهی و طی کردن دورههای تخصصی نظامی در زمینهها و رستههای مختلف دارد و مسلماً فرماندهان نیروی زمینی با توجه به طی این دورهها و کسب دانش تخصصی مربوط به آن در طول جنگ به طراحی عملیات و طرحریزیهای تاکتیکی میپرداختند بعضاً شنیده میشود که برخی عملیاتها توسط سپاه پاسداران بهطور مستقل و بعضی نیز مشترک با ارتش شکل میگرفته است در این صورت تاکتیک و استراتژی عملیاتها چگونه طراحی و انتخاب میشده است؟
لازم است در اینجا به نقش شهید سپهبد صیاد شیرازی هم در پاسخ به این سؤال و هم در انسجام و اتحاد نیروهای مسلح اشاره کنم. از بدو انتصاب شهید صیاد بهعنوان فرمانده نیروی زمینی، انسجام خیلی خوبی بین ارتش و سپاه بهوجود آمد. تا پیش از آن ما عملیاتهای خیلی بزرگی نداشتیم. عملیاتهای ما محدود بود که گاهی اوقات طرحریزیهای آنها نیز به شکل تعجیلی انجام میشد. اما بعد از آن، انسجام و اتحاد ارتش و سپاه منجر به تشکیل قرارگاههای مشترک شد و همه عملیاتهای مشترک هم در آن قرارگاهها طراحی، هدایت و فرماندهی میشد. حتی عملیاتهای جداگانهای که توسط ارتش و سپاه صورت میگرفت خارج از عملکرد قرارگاهها نبود.
- هشت سال جنگ تحمیلی، شیرینیها و تلخکامیهای بسیاری برای ما داشت و از میان عملیاتهای مختلفی که اجرا کردیم در برخی از آنها به اهدافمان رسیدیم و در برخی دیگر نیز خیر. شما نقطه عطف پیروزیهای ما در زمان جنگ را در کدام عملیات میدانید و نتایج آنچه دستاوردهایی برای ما داشت؟
هر چند عملیاتهای بزرگی در دفاع مقدس داریم اما نباید همه موفقیتهایمان را در قالب یک عملیات ارزیابی کنیم. باید مقاطع جنگ را تقسیم کنیم؛ مقطع اولیه جنگ، نقطه عطف پیروزی ما در توقف ارتش بعثی عراق است که اگر این اتفاق نمیافتاد معلوم نبود سرنوشت جنگ به چه سمتی پیش میرفت. از عملیات ثامنالائمه و شکست حصر آبادان، زنجیره عملیاتهای موفق ما شکل گرفت. عملیات ثامنالائمه در مقابل عملیات فتحالمبین، عملیات بزرگی نیست اما در نوع خودش یک نقطه عطف است چون در میان نیروهای ما اعتماد به نفس ایجاد کرد و فرماندهان سپاه و ارتش هم دریافتند که چطور میتوانند با هم همکاری کنند.بعد از آن، عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس با موفقیت انجام شدند.
- بخش اعظمی از تاریخ 8 ساله جنگ برای ما پدافند و دفاع در برابر سیل حملات و عملیاتهای دشمن بوده است. این درحالی است که تاکنون درخصوص پدافند کمتر اشارهای شده است. در پدافند بیشتر چه یگانهایی درگیر بودند و پدافند نیروی زمینی ارتش را در دفاع مقدس چگونه ارزیابی میکنید؟
وقتی از 8سال دفاع مقدس حرف میزنیم، ناخودآگاه ذهن ما به سمت عملیاتهایی که اجرا کردیم میرود. مثل عملیات بیتالمقدس، فتحالمبین، طریقالمقدس والفجر8، که عملیات والفجر8 ویژگیهای خاصی داشت و نیروهای مسلح ما را در بین نیروهای مسلح جهان بهعنوان چهرهای شاخص مطرح کرد. عبور از رودخانه اروند، حمله به مواضع مستحکم دشمن و سود بردن از حداکثر غافلگیری و گرفتن تنگنای استراتژیک عراق از جمله دستاوردهای این عملیات بود. اگر طول روزهایی که همه عملیاتهای موفق در نقاط مختلف منطقه نبرد انجام گرفت را روی هم بگذاریم، مجموع آن به حدود 300 تا 400 روز میرسد. اما ما 8سال جنگیدیم پس بقیه آن سالها چه شد؟ ما نباید از عملیاتهای دفاعی خودمان غفلت کنیم. اگر عملیات پیروزمند فتح المبین انجام گرفت و ارتش عراق را عقب زدیم باید نیرویی میداشتیم که آن منطقه را حفظ کند.
در تمام 1300 کیلومتر خط مرزی ما با عراق، ارتش صدام در هرجا خلأیی پیدا میکرد، تلاش داشت از آنجا نفوذ کند. برای مثال بعد از عملیات والفجر8، نیروهای ارتش بعث از خلأیی که بهوجود آمده بودند به ما حمله کردند و مهران را به تصرف خود درآوردند. منظور من این است که نباید از نقش نیروهای دفاعی خودمان غافل شویم چون کار آنها خیلی سخت بود و سربازان ما ناچار میشدند ماهها در یک سنگر که شاهد شهادت همرزمانشان هم بودند به دفاع از خطوط مرزی بپردازند.
ارتش عراق، مناطق بسیاری را بمباران شیمیایی میکرد و باز هم نیروهای مدافع ما در همان منطقه که بمباران شیمیایی شده و خاک آن آلوده بود به دفاع میپرداختند. کیلومترها آمادرسانی در آن زمان انجام میشد که به هیچ وجه کار آسانی نبود. در گرمای 50 درجه جنوب کشور تمام این فعالیتهای دفاعی ادامه داشت. شما به این فکر کنید که در آن دما، سربازان میباید بادگیر بپوشند، کلاه آهنی بر سر بگذارند و مقاومت هم بکنند.
چفیه در قاموس دفاع مقدس، جایگاه خود را در چنین شرایط سخت و دشواری پیدا کرد. آن را خیس میکردیم و برای خنک شدن، روی سرمان میانداختیم. نقش عملیات دفاعی، مقاومت و صبر رزمندگان در 1300 کیلومتر و در مدت 8سال دفاع مقدس را نباید فراموش کرد. با توجه به تمام این مسائل که عنوان شد، میخواهم بگویم تک تک عملیاتهای ما در نوع خودشان موفق بودند و تمام این تجربهها به درسهای مهمی برای عملیاتهای بعدی ما تبدیل شد.