یادگاری‌نویسی، مختصر می‌شد به کَنده‌کاری طومارهای پندآموز بر هر سطحی که پیش دست می‌آمد؛ از میز و نیمکت و تنه درختان گرفته تا میراث فرهنگی حتی! گاهی هم یادگاری‌نویسی می‌شد خط‌هایی طولانی به میان دفاتر قفل‌دار خاطرات.

یادگاری نویسی

همشهری آنلاین- سحر جعفریان‌عصر: مانند «این نوشتم یادگاری تا بماند روزگاری، مریم عزیزم ای که از تو دوست‌تر برای من کسی نیست انشالله سال بعد دوباره در یک کلاس کنار هم باشیم، به‌نام خدایی که عشق و سمیه‌خانم را آفرید تا من عاشق شوم حالا که پدرش رضایت نمی‌دهد همان خدا زحمت عقدمان را بکشد، فقط یه روز از خرابکاری‌مون توی آزمایشگاه شیمی و آتیش زدن موهای آقامعلم گذشته و...». اغلب این گونه یادگارنویسی‌ها که نثری آداب‌دان و ویکتوریایی داشتند با نقش و نقاشیِ قلبی تیرخورده، چشمی گریان، پروانه‌ای چرخان یا شمعی سوزان به نام‌خانوادگی و تاریخ و امضا، بند و بست می‌آمدند. هنوز هم بسیارند آنها که عادتِ خاطره‌انگیز یادگاری‌نویسی را با کمی تغییر در فُرم و محتوا به سر دارند و تا دفتر یا دیوارِ یادگاری در اماکن فرهنگی و تفریحی از شهرکتاب، موزه، کافه، رستوران و حتی محل برگزاری رویدادهای خاص می‌بینند جملاتی کوتاه و روان که سادگی‌شان، مینیمال و پیچیدگی‌شان، رمز و استعاره است برای یادبود می‌نویسند: «امروز، اینجا با جانِ متصلم قهوه می‌خورم، به تصرفِ مولکول‌های اُ ۲ در ریه‌هامان آمده‌ایم خانه‌موزه سیمین و جلال، با جوجو از شهرکتابِ مرکزی چند صفحه آگاهیِ صحافی‌شده خریدیم خیلی خوش گذشت هم به منِ سی‌ساله و هم به جوجوی ۲۳ ساله و...».رسمِ یادگاری‌نویسی را در اماکنی که پاخورِ یادگاری‌نویسان است، دنبال می‌کنیم.

شهرکتاب؛ شهرِ یادگاری‌نویسان است!

یکی از اماکنی که یادگاری‌نویسان همیشه در آن دست به قلم هستند، شهرکتاب است به‌ویژه شهرکتاب مرکزی که بیشتر از هر آنچه که به خوش‌چیدمانی عرضه می‌کند این دیوار یادگاری‌نویسی‌اش است که با انبوه کاغذهای رنگیِ یادداشت توجه مشتریان از خردسال تا سالخورده را جلب می‌کند. آن چنان که در کمتر از چند ثانیه همه آن مشتریان برای نوشتنِ نام و نشانی یادگاری از خود سر ذوق می‌آیند. بعضی‌شان نزدیک دیوارِ یادگاری‌نویسی که به ستون، شباهت بیشتری دارد می‌ایستند و بعضی دیگر بر کاناپه‌ای که کمی دورتر از دیوارِ ستونی به منظورِ راحتی در یادگاری‌نویسی تدبیر کرده‌اند، تکیه می‌زنند تا خطی از یواشکی‌های خودمانی و یا عمومی‌های اجتماعی به طنز یا شعر بنویسند.

یادم تو را فراموش!

کَج و مَعوَجِ تایتانیکی، حیرتِ تُرکی و حالِ مرگ

کاغذهای رنگی یادداشت به سه، چهار، پنج و در برخی قسمت‌های دیوارِ ستونیِ یادبود به شش لایه و بیشتر، روی هم تلنبار و چسبانده شده‌اند. یکی از فروشندگان کتاب کودک در شهرکتاب مرکزی می‌گوید: «هفته به میانه نمی‌رسد که دیگر جای خالی بر دیوارِ ستونی نمی‌ماند. برای همین مشتری‌ها مجبورند یادگاری‌نوشته‌های خود را روی هم بچسبانند.» دست‌خطِ کَج و معوجِ کسی، وسط یکی از کاغذهای رنگی ِ یادگاری پیداست: «چه خوب که توی روزهای تایتانیک زندگیم سر از این شهرکتاب درآوردم»، «یادگاری‌نوشته‌های اینجا خیلی خوندنی‌تر از یادگاری‌های کَنده‌کاری‌شده روی میراث تاریخیه»، «به امید روزی که دخترم اهلیِ کتاب و کتابخانه بشه»، «با اینکه می‌دونم، چوخ بیلَن چوخ چِکَر ولی بازم هی کتاب می‌خرم و می‌خونم»، «سال دیگه، بچه بغل، شهرکتاب» و آن دیگری که خدا می‌داند به چه حالی چنین تحریر کرده: «فقط یک کتاب تا خودکشی».

اقبالِ تیرِکس، آرشیو است یا نمایش؟

«ولی من دلم می‌خواد به جای جمله نوشتن، نقاشی بکشم!» این را سامیارِ ۸ ساله رو به مادرش می‌گوید: «باشه؛ هر چی دوست داری، بکش...فقط زود باش.» تا سامیار با خام‌دستی تصویرِ تیرکسی (گونه‌ای دایناسور) ترسناک که اتفاقا کتابی با موضوع چگونگی انقراض آنها از همین شهرکتاب خریداری کرده، بکشد، چند مشتری کاغذنوشته‌های یادگاری خود را به دیوارِ ستونی یادبودها الصاق می‌کنند. یکی از آنها کنجکاو می‌شود و از فروشنده‌ای که همان نزدیکی‌ست، می‌پرسد: «با این همه کاغذ یادگاری چکار می‌کنید؟» فروشنده معمولا بسیار به این سوال پاسخ می‌دهد: «همه‌شون آرشیو می‌شن و قشنگ‌ترین‌هاشون هم به شکل‌های مختلف مثلا کتابچه یا تابلو توی مراسم یا جشنواره‌ای نمایش داده می‌شن.»

قهوه‌هایی که فالند و یادگاری‌هایی که تماشا!

«وِل کن جهان را قهوه‌ات یخ کرد...» این یکی از پرتکرارترین یادگاری‌نوشته‌ها در دفتر یا دیوارِ یادبودِ کافه‌هاست. البته علاوه بر فراوانیِ این جمله و باقی جملاتِ مشابه در کافه‌هایی که قدیمی یا بِرند هستند، دست‌خط، امضا و یا عکسِ مشاهیر و سلبریتی‌هایی که فنجان به دستبه دورِ میزی از میزهای همان کافه‌ها نشسته‌اند نیز بسیار دیده می‌شود. یکی از معروف‌ترین‌ این کافه‌ها که قهوه‌هایش فال است و یادگاری‌نوشته‌هایش هم تماشا، هر صبح حوالی خیابان کریمخان کرکره‌اش بالا می‌رود. به گفته باریستای کهنه‌کار کافه که سال‌هاست آنجا، انواع قهوه را سرو می کند مشتریان کافه یا یادگاری می‌نویسند و یا یادگاری می‌خوانند: «مثل قهوه، تلخم اما آرام»، «مستی سِکَندَری داره و بیداری قَلَندری»، «جنگ است جهان، تو جان‌پناهِ من باش» و «این صدمین یادگاری‌مونه که باهم می‌نویسیم، به امید هزارمین یادگاری همین‌جا».دیوار یادبود کافه از دو طرف قابل دسترس است تا یادگاری‌نویسانش کمتر به سختی بیفتند. قدیمی‌ترین یادگاری‌نوشته کافه تاریخش به حدود ۳۷ سال پیش بازمی‌گردد که قاب‌گرفته میان همه یادگاری‌نوشته‌ها چشم‌گیری می‌کند: «به صرفِ قهوه بعد از آزادی از زندانِ ۱۷ ساله...».

حالِ یادگاری‌نویسان به احوال صاحبانِ خانه‌موزه‌ها

یادگاری‌نویسان در خانه‌موزه‌ها نیز بیکار نبوده و نیستند. اغلب در دفاتر یادبود این اماکن، کلمات و جملاتی می‌نویسند که حالی‌ست از احوالِ صاحبانِ قدیمی و رفته خانه‌موزه‌ها. مثلا در خانه‌موزه جلال و سیمین، بیشترعاشقانه‌نویسی کرده و می‌کنند: «چونان جلال می‌خواهمت...چونان سیمین پذیرایم باش»، «چه حق که در خانه‌یتان فقط عشق، موزه شده‌است» و «عشق باس مثل عشقِ اینا، ادبیاتی باشه». یا در خانه موزه مقدم که یادگاری‌نویسان از دلنشینیِ خانه‌ای که کُنج و دِنج است، نوشته و هنوز هم می‌نویسند: «الهی که خانه خراب شم تا معمارِ خانه‌ام تو باشی جنابِ مقدم»، «امان از دستِ بساز و بندازهایی که معنی خونه رو عوض کردن» و «اکازیون که می‌گن یعنی خیابان امام‌خمینی، بعد از شیخ‌هادی، پلاک ۲۵۱».

بیشتر بخوانید: یادگاری نوشتن استاد اخلاق در یک مراسم رسمی | عکس

کد خبر 914510
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار گزارش

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha