و هر روز یک اتفاق تصادفی سر راهش رخ میداد. بعدها که رابطه علمی میان عوامل تصادفی را شناخت، به اهمیت این جمله پیبرد که هیچچیز در این دنیا تصادفی نیست. در دنیای امروز هم چیزی که زیاد دیده میشود، تصادف است، اما همین تصادفها که گاهی ضررهای قابلملاحظهای به جان و مال میزند هم تصادفی نیست. راههای جلوگیری از تصادف و تعاریف انواع تصادف را در گزارش این صفحه همشهریمسافر میخوانید.
عجیبترین تصادف دنیا، برخورد عددی سحرآمیز با دنیا بود. در تاریخ، عددی بهنام عدد «فی» که بعدها به عدد خاص آفرینش هم شهره شد، عجیبترین و تصادفیترین آمار دنیا را بر اساس منطق خود بهوجود آورد. این تصادف عجیب و غریب تا حدی سهمگین بود که چیزی در حدود 900سال است دانشمندان در خصوص ویژگیهای آن کروکی میکشند و بحث میکنند.[آشنایی با نکات ایمنی در رانندگی]
ماجرای کشف این تصادف هم جالب بود. از جمع 2عدد، عدد سومی بهدست میآید که در صورت تقسیم بر عدد قبلی، یکوششصدوهجدههزارمدرصد را نشان میدهد. در قرن۱۲ لئوناردو فیبوناتچی دنبالهای از اعداد را مطرح کرد. به این شرح: 1، 1، 2، 3، 5، 8، 13، 21، 34، 55، 89، 144 و ادامهاش.
شهرت این دنباله از اعداد تنها به این دلیل نیست که هر جمله با مجموع ۲جمله پیش برابری میکند، بلکه دلیل دیگر اینکه خارج قسمت هر دوعدد کنار هم خاصیت حیرتانگیز نزدیکی به عدد یکوششصدوهجدههزارمدرصد دارد.
این عدد همان عدد «فی» معروف است. دلیل اصرار بر تصادفی بودن این عدد هم این است که تمام نتایج بهدستآمده تنها یکتصادف در محاسبات آقای فیبوناتچی بوده است. اصلاً از ابتدا قرار نبود جواب این پرسش موردبررسی قرار بگیرد، اما اصرار یکی، دو شاگرد آقای دانشمند باعث شد تا دنیا دچار سانحهای جالب و عجیب شود.
اگر تا اینجا به عظمت عدد «فی» پی نبردهاید، باید به اطلاع برسانیم که بعد از جواب اولیه محاسبات صورتگرفته روی اعداد «فی»، پرفسور فیبوناتچی بازهم بر اثر یکمحاسبه تصادفی متوجه شد عدد «فی» در بعضی قسمتهای زندگی هم نتیجهای یکسان دارد.
این قسمتهای زندگی ناگهان آنقدر زیاد شد که تقریباً همه زندگی را دربرگرفت. فیبوناتچی ابتدا محض تفریح و خنده، فاصله دایرههای بهوجودآمده در یک گل آفتابگردان را بر دایرههای کوچکتر محاسبه کرد. جواب ،عدد عجیب «فی» را نشان داد.
این دانشمند سپس به کندوی عسلی رسید که پر از زنبور بود. تعداد زنبورهای ماده را به زنبورهای نر کندو تقسیم کرد و بازهم به عدد «فی» رسید. از دوستانش خواست تا هرکدام، یککندوی عسل در یکنقطه شهر را محاسبه کنند و جالب این بود که پاسخ همگی آنها عدد «فی» بود. سپس سفرش را به دور کشور خود و چندکشور دیگر آغاز کرد و در کمال تعجب دید در تمامی دنیا نسبت تعداد زنبورهای ماده به نر در کندوهای عسل عدد «فی» است.
آقای دانشمند اما اولین تصادف خودش را مرتکب نشده بود که آخرینش را با زنبورهای عسل تجربه کردهباشد. بنابراین یکروز که کنار یک درخت استراحت میکرد، یکی از برگهای درخت کاج را برداشت و فاصله مارپیچ گلبرگهای این درخت با یکدیگر را محاسبه کرد. فکر میکنید چیزی غیر از عدد «فی» به دست آمد؟
دانشمند داستان ما که سراسر زندگیاش با تصادف همراه شده بود، بلافاصله تصمیم گرفت این بار از روی عمد و نه تصادف همه اجزای موجود در کرهزمین را با یکدیگر محاسبه کند. فاصله قله کوه تا زمین به نسبت دامنه کوه به زمین عدد «فی» بود، فاصله بندهای پای حشرات با کل پا نیز تناسب عدد «فی» را نشان میداد و نتایج اینچنینی باعث شد تا خودش عدد «فی» را بهعنوان یکعدد بسیار خاص به جهانیان معرفی و از مزایای آن دفاع کند.
آقای فیبوناتچی البته کار را به همین جا ختم نکرد. این دانشمند قصد داشت تا عدد خود را در بدن انسان هم جستوجو کند. نتیجه هم البته قابلپیشبینی بود. نتیجه این شد که به سن دانشمند قد نداد و بدون دریافتن این موضوع از دنیا رفت. بعدها داوینچی اولین کسی بود که ثابت کرد تمام تناسبات استخوانهای بدن انسان همیشه ضریب عدد «فی» است.
همین حالا هم میتوانید امتحان کنید. اگر فاصله سرمان تا زمین را تقسیم بر فاصله شکم تا زمین کنیم عدد «فی» بهدست میآید. همچنین فاصله شانهها تا نوک انگشت به فاصله آرنج تا نوک انگشت، مفاصل انگشت، شصت و تقسیمات ستون فقرات همگی عدد «فی» را نشان میدهد. گفته شد که عدد «فی» یکوششصدوهجدههزارمدرصد در همه مخلوقات نهفته و در واقع هر مخلوقی مظهر متحرکی از عدد «فی» است. با این وصف عدد «فی» عجیبترین تصادف دنیا بود که تا به حال به ثبت رسیده است.
نوع خاص و غیرمعمولی از تصادف که البته نتیجهای دوستداشتنیتر از تصادف به معنای عام دارد، تصادفی بود که با رخ دادن آن دنیا متحول شد. اما مشکل اصلی اینجاست که همیشه دنیا در انتظار تصادفات اینچنینی نیست و گاهی نام تصادفات با یکدیگر مخلوط شده و تصادفاتی نظیر برخورد 40دستگاه خودرو با یکدیگر را بهاشتباه تصادف بزرگ نامیدهاند.
انواع و اقسام تصادف عام در دنیای امروزی باعث شده است تا فراموش کنیم بزرگترین تصادفات بشر باعث بهترین اتفاقات شدهاند. تصادفاتی که به دفعات ادیسون و گراهام بل و ابوریحان و ابوعلی سینا مرتکب شده بودند اگر هیچ نبود حداقل فایدهاش، تلفن و برق و الکل و ملزومات زندگی بود. تصادف هم تصادفات قدیم. آن روزها که با قاطر و اسب کسی تصادف نمیکرد، عمده تصادفات مربوط به ساختوسازها و کشفیات بود که غالباً با این جمله آغاز میشد: «یک روز که تصادفی در حال انجام این کار بودم...»
اصل گزارش درباره نوع دوم تصادفات است. تصادفات مدرن، از آنهایی که در قدیم وجود نداشته است و حالا به جزو فناناپذیر زندگی بسیار از ما تبدیل شده است؛ تصادفات واقعی. نوعی از برخورد که بهواسطه آن یکی متضرر میشود و سانحه به سراغش آمده است و دیگری سانحهزننده نام دارد و یک بلایی را به فرد اول وارد کرده است.
تعریف قانونی تصادف عبارت است از برخورد حداقل یکوسیله نقلیه با وسایل نقلیه دیگر که طی آن یکی از قسمتهای دخیل در موضوع ترافیک میتوانند دلیل تصادف باشند.
در قوانین موجود و برای راحتی درک مفاهیم مرتبط، تصادف را اینگونه معرفی میکنند: یکوسیله نقلیه به دلایلی مختلف اعم از بیاحتیاطی، عدمرعایت قانون، خرابی سیستم خودرو و ناوارد بودن راننده با خودرویی دیگر برخورد میکند که در نهایت باعث ایجاد خسارت میشود.
اما این تصادفات بنا بر شدت و ضعف به 3گروه اصلی تقسیم میشوند. این تصادفات به ترتیب خسارتی، جرحی و قتلی است که در اولی وسیله نقلیه آسیب میبیند و به افراد حاضر در صحنه خالی هم نمیافتد. در دومین نوع تصادف سرنشینان و عابران صدمه میبینند و در تصادف قتلی نیز یک نفر از این دنیا میرود.
آمارهای مربوط به قتل تصادفی را هم احتمالاً میدانید. طبق آخرین بررسیها در هر ۲۰دقیقه یکنفر جان خودش را در اثر تصادف از دست میدهد و در نتیجه در هر روز کاری 70نفر از بین ما میروند. بهدلیل بیاحتیاطی خودشان یا راننده روبهروییشان.برنامهریزی در جهت ارتقای فرهنگ شهروندی نه در مدیریت فعلی شهر تهران که در تمامی ادوار تاریخ شهرداریها بهعنوان اصلیترین برنامه مدنظر بوده است؛ چه آن زمان که فرهنگ با زور کتک و تنبیه و جریمه به مردم یاد داده میشد تا امروز که تبلیغات به عنوان موثرترین ابزار برای بالا بردن فرهنگ مردم مورداستفاده مسئولان است.
در فرهنگ شهروندی هر آموزش همراه با نتیجه و تاثیر همراه است. آموزشهای اصولی در نهایت به فرهنگسازی در شهر منجر شده و اشتباهات آموزشی باعث رواج بیقانونی میشود. در اطراف خود رانندگانی با سنوسال بالا را قطعاً دیدهاید که همچنان به نبستن کمربند ایمنی عادت دارند و هنوز هم در هنگام دور زدن، از چراغ راهنما استفاده نمیکنند.
فرهنگسازی در حین رانندگی در سالهای دور کمتر موردتوجه بود و هرچه درباره فرهنگ دیده میشد، فرهنگ شهرنشینی و آداب و اصول زندگی در شهر بود، اما امروزه بهواسطه رشد شهرها و افزایش سیستمهای حملونقلی با نگاهی به آمار تصادفات، لزوم توجه بیشتر به موضوع فرهنگسازی در رانندگی احساس میشود.
خلاصه آنکه تصادفات رانندگی در تهران هر روز بیشتر میشود و این بهجز نبود مسیرهای استاندارد بهواسطه نمای قدیمی شهر، عدمرعایت قوانین و بهطورکل فرهنگ رانندگی در شهر را نیز نشان میدهد. بهنظرمیرسد با نگاهی به عملکرد خودمان، باید فرهنگ را بیشتر از پیش رعایت کنیم.
همشهری مسافر