مولف بر آن است که فلسفه اسلامی در عصری دچار رکود شد و بر فلسفهپژوهان امروزی است که این فلسفه را بارور ساخته و از رکود نجات دهند. اما نجات از این رکود بر اساس چه شیوه و متدی خواهد بود؟ هدف این جستار بازاندیشی در سنت آموزش فلسفه اسلامی بر اساس شیوه آموزشی کتاب محور است. نویسنده با توضیح روش کتابمحور به بیان معایب و مزایای آن میپردازد.
منظور از روششناسی، آموزش، توضیح و تبیین شیوهای ارائه و تفهیم مطلب در دورههای آموزشی است. بهدلیل گستردگی و تنوع نظامهای فلسفی و مشکلات ناشی از نوآوربودن فلاسفه، ضمن دشوارنویسی و بدیعبودن مفاهیم و اصطلاحات، ارائه یک روش لازمالاجرا و عام دشوار و بلکه ناممکن و شاید نامطلوب است. از میان مباحثی که اساتید فلسفه بر اساس تجربه آموزشی و پژوهش در این حوزه بهدست آوردهاند، 6 روش زیر را میتوان از یکدیگر تشخیص داد:
1ـ روش آموزش کتابمحور
2ـ روش آموزش فیلسوفمحور
3ـ روش آموزش موضوعمحور (مسئلهمحور)
4ـ روش آموزش تاریخمحور
5ـ روش آموزش نظاممحور و (مکتبمحور)
6ـ روش آموزش تطبیقی
با اشاره به این امر که تقسیم بالا، جامع و مانع نیست و تکرار میکنیم که بهدلیل ویژگی ذاتی فلسفه به مثابه معرفت بنیادین و برسازنده (نه دانشی مهارتی و فنی که بتوان با کتابهای معمولی آن را آموخت و آموزاند) گاهی در میان فلسفهها و جریانهای گوناگون با تفکری مواجه میشویم که روش آموزشی خود را برمیسازد و آموزش و تعلیم آن به شیوهای خاص آن فلسفه محتاج است؛ چنین است آموزش حکمت شهودی یا جریانهای فلسفی اشراقی.
از آنجا که بدنه فلسفه اسلامی بر اساس کتابها و آثار فیلسوفان به مثابه کار آموزشی در حرکت بوده، در اینجا روش آموزش کتاب محور را مورد بررسی قرار میدهیم و با ذکر نمونههای موجود، به برخی فواید و معایب این شیوه آموزشی میپردازیم:
روش آموزش کتابمحور
«آموزش فلسفه اسلامی همچون دیگر علوم اسلامی «متنمحور» [کتابمحور] بوده است.»؛ بدین معنا که در دورههای گوناگون آموزشی، یکی از متون اصلی فلسفی، بهعنوان متن پایه انتخاب میشده و آموزش بر اساس مطالعه سطر به سطر، بخش به بخش یا فصل به فصل آن پیگیری میشده است. در این روش، استاد با احاطه کامل بر مطالب مندرج در کتاب، با محور قراردادن موضوعات آن پس از طرح موضوع اصلی، به شرح و تفسیر و تفهیم مطلب پرداخته و میکوشد با دیگر امکانات آموزشی از جمله بحث و سؤال، خواستن تحقیق از دانشجو و بهنحوی درگیرکردن او با مطالب مورد بحث، کیفیت آموزش را ارتقا دهد.
روش متنمحور، چنانکه آمد، در آموزش سنتی سابقهای دیرینه دارد و تا سدهها، این روش تقریبا تنها شیوه موجود در آموزش فلسفه بوده است، بهگونهای که همین شیوه با تغییرات مختصری در دانشگاهها نیز اجرا میشود؛ بدین معنا که دانشجویان در مقطع کارشناسی، غالبا بعد از مطالعه اولیه کتاب «بدایهالحکمه» اثر علامه سیدمحمدحسین طباطبایی به آموزش یکی از 2 کتاب «نهایهالحکمه» یا «شرح منظومه حکمت» حاج ملاهادی سبزواری با عنوان «غرر الفرائد» مشغول میشوند.
در مقطع کارشناسیارشد نیز بخشهای اندکی از کتابهای «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا، «حکمهالاشراق» سهروردی و «الشواهد الربوبیه» ملاصدرا تدریس میشود و مقطع دکترا نیز به بخشهایی از کتابهای «الحکمه المتعالیه فیالاسفار العقلیه الاربعه» از ملاصدرای شیرازی و «الشفاء» ابنسینا اختصاص یافته است. آنچه آمد، حالت ایدهآل و آرمانی آموزش متنمحور است و در عمل بهدلایل مختلف که در ادامه مورد بحث قرار خواهند گرفت، تنها به بخشی از متون مذکور پرداخته میشود. روش کتابمحور که شیوه اصلی و رایج تدریس فلسفه اسلامی بهخصوص در حوزههای سنتی است، بههمراه خود، مزایا و معایبی به همراه دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
مزایای روش کتابمحور
الف- آشنایی مستقیم دانشجویان با متون فلسفی: شاید مهمترین ضعف آموزش فلسفه غرب در ایران، عدمآشنایی مستقیم دانشجویان با متون اصلی فلاسفه و خواندن متون دستچندم است. از مهمترین فواید روش متنمحور در آموزش فلسفه اسلامی همین امر است؛ یعنی دانشجو مستقیما با متن فیلسوف مواجه میشود و ضمن درگیری با پیچیدگیهای متن میکوشد تا مفاهیم ابداعی فیلسوف را دریابد.
ب- یادگیری فلسفه بهمثابه مهارت: در روش متنمحور، در کنار درگیری با متن اصلی و دریافتن دگرگونیهای تغییر مفاهیم در نظام فلسفی هر فیلسوف، دانشجو با فلسفه بهمثابه یک مهارت آشنا میشود؛ بدین معنا که با خواندن شیوههای استدلال فیلسوف و کوشش او در اثبات ادعاهای جدید، ضمن کوشش در جهت تفهیم استدلال و احتمالا مخالفت با آن، به اندیشیدن واداشته میشود و مهارت فلسفیدن مییابد، بهگونهای که از تفکر نمیهراسد.
ج- آشنایی با جهان فیلسوف: روش متنمحور دنیای متنی فیلسوف را به دانشجو میشناساند و او را وامیدارد تا در کوچههای شهر کتابها به تجربهای هرمنوتیکی و تفهمی دست یابد. این مفاهمه که بر اساس دیالوگ [گفتوگوی] خواننده [دانشجو] و نگارنده رخ میدهد، در نوع خود تجربهای زیباشناختی و ذوقی است، ضمن آنکه دانشجو با زبان ادبی فیلسوف آشنا میشود و پیچیدگیها و احتمالا حیلههای فکری او را بازمیشناسد.
د- نفی تقدس دروغین: فلسفه ساحت پرسش تازه است و به تعبیر هیدگر، پرسش پارسایی اندیشه. روش متنمحور موجب میشود که دانشجو به دور از تقدیسهای بیجا و تخفیفهای نابهجا که احتمالا در کتابهای شرح و تفسیر آمده است، با متن اصیل به چالش برخیزد و جسارت پرسیدن بیابد که این البته به تقریر استاد بستگی فراوان دارد.
ه - زبان: زبان رایج فلسفه اسلامی همچون دیگر علوم اسلامی، عربی است و متون پایه این شاخه به این زبان نگاشته شدهاند. روش متنمحور ضمن آشناکردن دانشجو با این زبان، او را در پژوهشهای بعدی در این حوزه یاری میرساند، ضمن آنکه او را با اصطلاحشناسی فیلسوف آشنا میسازد.
معایب روش کتاب محور
انحصار روش متن محور، موجب پدید آمدن معایب مهمی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
الف- فقدان درک کل نگر: در روش متن محور، بهدلیل انحصار آموزش در یک متن، دانشجو از درک کلیت نظامی فلسفی، تمامیت آثار فیلسوف، جایگاه او در جریان اندیشه، مکتب فکری او و پیامدهای آن باز میماند و آشنایی با این امور منوط به بازگویی استاد و توانایی او در این امر است و اگرچه بیشتر موارد چنین تعلیمی به نحو مختصر بازگو میشود اما این امر به صورت نظاممند و سیستمی صورت نمیگیرد و بخشی از برنامه آموزشی نیست.
ب – فقدان نگاه تاریخی: در شیوه متن محور، دانشجو با جایگاه تاریخی فیلسوف از یکسو و مسئله فلسفی از سوی دیگر آشنا نمیشود. «به دست آوردن تصور دقیق از یک مسئله فلسفی منوط به علم به نحوه پیدایش و تطور آن مسئله است.» هر مسئله فلسفی در برههای از زمان به دلایل مختلف معرفتشناختی، جامعهشناختی، روانشناختی و... پدید میآید و در طول زمان از حیث موضوع نزاع، تقریر و استدلالهای له و علیه تغییر میکند. همچنین سراغ گرفتن از زندگی فیلسوف و بستر تاریخی و اجتماعی زندگی او در جهان امر مهمی در پیدایش، بررسی و پیامدهای مفاهیم فلسفی است.
ج – فقدان نگاه میان رشتهای: با وجود اقبال جدید و گسترده به مطالعات میان رشتهای، دانشجوی فلسفه اسلامی در آموزش متن محور، از آشنایی با دیگر شاخههای معرفت بازمیماند و همچنین در فلسفه نیز از آشنایی با اندیشههای فلسفی و مطالعات مقایسهای میان آنها محروم است.
د – تنگنظری: در روش متن محور، تنها به یک یا چند اثر از یک فیلسوف خاص بهعنوان شاخص تمام آثار او یا شاخص تمام یک مکتب یا جریان پرداخته میشود و این امر سبب میشود دانشجو با دیگر آثار فیلسوف یا دیگر فیلسوفان آن جریان یا مکتب و یا دیگر جریانهای فکری آشنا شود یا آنکه آن جریانها را از چشمانداز و منظر فیلسوف خاص بنگرد. این امر ضمن خطر مهم دگماتیزم و وابستگی فکری و از دست رفتن آزادی اندیشه، موجب مهجور ماندن بخش عظیمی از آثار فکری میشود و گذشته از این امر موجب میشود که دانشجو درنهایت یا صدرایی شود یا سینوی و یا... که این امر خطر مهمی برای استقلال فکری و بروز اندیشههای نو است.
ه - زبان مفید و پیچیده: انحصار و اصرار در روش متن محور، بدون در نظر داشتن دیگر شیوههای آموزش، سبب ته نشست شدن اصطلاحشناسی (Terminology) فیلسوف خاص شده و به جای پویایی زبان، به ایستایی آن منجر میشود.
و- فلسفه به مثابه متافیزیک: در برنامه آموزشی کتاب محور، چنانکه اشاره شده متون انتخابی، گذشته از قدیمی بودن، عمدتا به فلسفه به مثابه متافیزیک (مابعدالطبیعه) پرداختهاند و مباحث جدیدتر و شاخههای نوین فلسفه چون شناختشناسی، روششناسی و... در کتابها به صورت پراکنده است. این امر سبب میشود که دانشجو بیشتر به هستیشناسی بپردازد و از آشنا شدن با پرسشهای تازه بازبماند.
د- خطر مرید و مرادی: همچنان که روش متن محور، استعداد یاری رساندن به دانشجو جهت استقلال و جسارت فکری را دارد، امکان آن هم هست که شیوه معرفی متن به دانشجو سبب شود که با متن به مثابه امری مقدس و دست نیافتنی برخورد شود و چنان در ارزشهای آن مبالغه شود که دانشجو فیلسوف را چونان مراد درنگرد و در هر بار مراجعه با متن سعی کند با تاویلهای متفاوت اشتباههای آن را پنهان کند.
ز- استاندارد نبودن متون برای آموزش: بسیاری از متون انتخابی برای روش متن محور، متن اصلی (original) بوده و فیلسوف اصیل آنها را نه به قصد آموزش که به هدف طرح جدید یک مطلب نگاشته است.
ح- فقدان فلسفههای مرتبه دوم: « در روش کتاب محور کمتر اتفاق میافتد که در ذهن دانشجو پرسشهایی خطور کند که از آنها با عنوان مسائل فلسفه یاد میشود و این امر سبب میشود که در برخورد با تفکرات جدید که در مقام نقد فلسفههای مختلف از جمله فلسفه اسلامی برمیآیند حرفی برای گفتن نداشته باشد.» این امر و عدم آشنایی با پرسشها و پاسخهای جدید فلسفی به ایستایی فکر و انحصار بر تعلیقهنگاری منجر میشود.
ط- تقریر استاد: در روش متنمحور، از آنجا که متن به یاری تفسیر استاد خوانده میشود، امکان آن هست که نگاه استاد، تعلقات فکری او، برجسته کردن برخی مطالب و نادیده انگاشتن دیگر موارد به کژتابی متن منجر شود. اگرچه در تدریس فلسفه، از تاویل متن گریزی نیست اما ضوابط این امر برای سطوح مختلف آموزشی و هدف آموزش متفاوت است؛ به عبارتی معنای آموزش فلسفه ابنسینا با مطالعه انتقادی او و مقایسه ابنسینا با دیگر فلاسفه متفاوت است و جایگاه هر یک از این مباحث متناسب با سطح فهم دانشجو فرق میکند.