حالا دیگر اگر کسی میخواهد از هنر چوبپا چیزی بداند فقط میتواند به کتابها و فیلمهای اندک در این باره مراجعه کند. مراد شرفایی آخرین بازمانده از هنرمندان چوب پا در سن 78 سالگی بهعلت سکته قلبی در روستای «بید خون» از توابع شهرستان بم درگذشت.
وی باعث منسوخ شدن این هنر شد و چوبهایش را هم به موزه ساز کرمان فرستادند.اما شرفایی با چوب چه کار میکرد ...که جزو هنرها به حساب میآید و دیگر کسی از عهدهاش برنمیآید؟
سیدفواد توحیدی، مسئول گروه پژوهشی موسیقی نواحی کرمان در این باره میگوید: «چوب پا فردی است که بر روی 2 چوب بلند میایستد. براساس بنیه هر فردی ارتفاع چوب هم متفاوت است. مراد شرفایی روی چوبهایی به ارتفاع 2 متر و نیم میایستاد. اما قبل تر از مراد 2 نفر خانعلی و گرگعلی هم بودند که هر 2 فوت کردند. آنها بنیههای قویتری داشتند و از چوبهایی با ارتفاع 3 متر بالا میرفتند.»
به گفته فواد توحیدی هنر چوبپایی فقط مختص عروسی و جشنهای دیگر این مراسم مانند بلبورن، پاتختی، حنابندان و... است. بیشتر چوبها هم از جنس سپیدار هستند و نجاران محلی آن را میسازند و مانند دیگر هنرهای محلی بهصورت ارثی به آدمها میرسد.توحیدی معتقد است: «برای این هنر، فرد باید هم صدای خوشی داشته باشد هم تنبک نواز خوبی باشد وهم مهارت چوبپایش عالی باشد.»
اما چوبها خشک و خالی مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه دورشان پارچه قرمز خوش رنگ پیچیده میشود و فرد با طناب کنفی چوب را به پاهایش محکم میکند و به کمک چند نفر روی چوبها استوار میشود. او تنبک را نیز به گردنش میآویزد. گاهی چوب پا مجبور میشود فرسنگها راه را برای رسیدن به روستای عروس همین طور روی چوب در حالی که جلوی خاندان داماد است راه برود و بخواند و تنبک بزند. توحیدی معتقد است که این کار هر کسی نیست اما هم زور میخواهد و هم عشق.
همچنین چوب پایی از نوجوانی فرا گرفته میشود. در سن و سال پایینتر چوبهایی طبق بنیه بچهها ساخته میشود و آنها ابتدا با چوبهای کم ارتفاع کار را شروع میکنند و رفتهرفته با بالا تر رفتن سن چوبها هم بلند و بلندتر میشود.
از آنجا که این هنر به شکل موروثی در جریان است، لابد باید پسران استاد شرفایی از آن چیزی بدانند و نگذارند که این هنر منقرض شود اما توحیدی میگوید: «پسر شرفایی نمیخواهد در ضمن اینکه توان بالا رفتن از چوب را هم ندارد. اما طایفه شرفایی همه نوازنده بودند و هستند. یکی از افراد این طایفه به نام محمد شرفایی همراه با 2 پسرش در نواختن سازهایی مسلط هستند که یکی از آنها در دنیا منحصر به فرد است و دیگری در میان موسیقی نواحی ایران.
ساز «چغور» تنها ساز چهارگوش در دنیا است که با 2 طرف آن مینوازند و ساز دیگر «جاریگ» است که سازی استوانهای با بدنه چوبی است، داخل ساز پر از سنگریزه است و وقتی ساز نواخته میشود و به بالا و پایین به گردش در میآید صدای سنگ ریزهها مثل حلقههای دف شنیده میشود. این سازها را اکنون فقط محمد شرفایی و پسرانش مینوازند.»
این رسم درمیان مردم روستاهای بم تا حوالی جیرفت رواج دارد. اما در روستاها نیز مانند شهرها خیلی از رسمها از مد افتاده است همان طور که روزگاری یک هفته جشنهای عروسی در کرمان طول میکشید و بعد به چند روز تبدیل شد و یا حالا که در نشستی چند ساعته ختم به خیر میشود.
سید فواد توحیدی نکتهای را با تاکید میگوید و آن این که اگر وضعیت به همین شکل پیش برود و مسئولان هم نگردن نابودی موسیقی نواحی نباشند دیگر چیزی از موسیقی نواحی باقی نمی ماند جز مشتی اطلاعات در کتابها و مقالات و فقط رد آنها را باید در موزهها و گنجینهها گرفت.
همشهری استانها