سالها پیش ادوارد انیل آلتمن و آثارش را اینگونه توصیف کرد: آلتمن همواره از طریق زندگی غیرمتجانس و نامنسجم افراد جامعه، خود جامعه را بررسی میکند و تصویر چند وجهی از جامعهای فردگرا به دست میدهد.
او همواره از آفریدن قهرمان سر باز زده است و پیوسته به شگردهایی کنایهزده که این قهرمانان را میآفرینند. چه در عالم سیاست، رسانهها یا خود سینما.
نمایاندن ذات قالبهای هالیوودی توسط آلتمن، ظاهراً شگرد اوست برای دوریگزینی از هالیوود، حتی زمانی که در دل هالیوود کار میکند.
در برخی از فیلمهای آلتمن، او در جایی کات میکند و زاویه دوربین را تغییر میدهد که تماشاگر انتظارش را ندارد. آثار او به لحاظ بصری سرشار از خلاقیتاند. دوربین سیال آلتمن در میان شخصیتهایش بیشتر میکوشید تا لایههای تلخ زندگی را نمایان کند.
او بیشک فیلمساز بدبینی بود ولی به ندرت پیش میآمد که در به تصویر کشیدن جهانی که به آن انتقاد داشت، دچار اغراق شود.
«برشهای کوتاه» با آدمهای مستاصل و بریدهاش شاید یکی از تلخترین فیلمهایی باشد که درباره زندگی روزمره ساخته شده است.
منتها در این زمینه، آیا فیلمی ملموستر و پذیرفتنیتر سراغ داریم؟ این هنر آلتمن بود که هر چیزی را از نو تعریف کند و به هیچ قاعدهای وفادار نماند. در روزهای خوبش این کار را جوری انجام میداد که میتوانست صاحب هر سلیقهای را به خود جلب کند و در ایام بداقبالی و حتی فیلمهای بدش نیز همچنان در لحظاتی نبوغآمیز به نظر میرسیدند.
خیلیها در این سالها تحت تاثیرش فیلم ساختند ولی هیچکدام موفق نشدند به جادوی آثار این سینماگر شورشی و همواره معترض دست یابند. حالا آلتمن بزرگ برای همیشه دستنیافتنی به نظر میرسد.