هرچند از دیدگاه مدیران شهری این فرایند زاییده رشد نامتوازن شهرهاست و دلایلی را مطرح میکنند که گویای این مسئله است اما آنچه در این ارتباط اهمیت دارد، نقش و کارکرد رسانهها در انعکاس و حل معضلات است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته بهصورت هدفمند و برنامهریزی شده آنها را شناسایی و گاه راهکارهایی به مدیران ارائه میدهند که کارشناسی و راهگشاست؛
موضوعی که در مورد رسانههای داخلی انتظار میرود رعایت شود و در تهران بهعنوان کلانشهری که با مشکلات متعدد زیستمحیطی، اجتماعی، شهری، فرهنگی و... مواجه بوده و چالشهای بزرگی را در زمینه توسعه یافتگی پیش رو دارد این ضرورت بیشتر حس میشود. اما مطابق صحبتهای اساتید روزنامه نگاری و خبرنگاران فعال در حوزه شهری، این هدف محقق نشده و رسانهها هنوز نتوانستهاند رسالت واقعی خود را در حل معضلات شهری ایفا کنند و در این بین بیشتر رویداد مدار بودهاند تا رویدادساز و این در حالی است که همواره یکسویه عمل کردهاند و در دو طیف طرفدار و تخریبگر اطلاعرسانی میکنند.
حسین قندی، استاد روزنامهنگاری با تاکید بر این نکته که روزنامهنگاران جانبدارانه عمل میکنند و نقد در حوزه شهری جای خودش را به تخریب و طرفداری داده، میگوید: روزنامهها در حوزههای مختلف و بهویژه در حوزه شهری رویکرد یکسویه داشته و عملا نقد و تحلیل به مفهوم واقعی در این حوزه صورت نمیگیرد، در حالیکه روزنامهنگار نباید جانبدارانه عمل کند و چیزی که به ما یاد دادند این بود که بیطرف باشیم و ما اینگونه عمل میکردیم ولی امروزه این اتفاق نمیافتد و من کمتر روزنامهای را میبینم که بیطرفانه به انعکاس مسائل بپردازد. هر کسی مطابق با اهداف و آرمانهای طیفی که به آن بستگی دارد اخبار را منتشر میکند و این یک آفت بزرگ است که نشریههای ما را در این حوزه تهدید میکند.
او البته یکسویه نگری را تنها مشکل این حوزه نمیداند و معتقد است که تیراژ روزنامهها هم یکی از مسائلی است که باعث میشود مسائل، فراگیری بالایی پیدا نکنند. این استاد علوم ارتباطات میافزاید: روزنامههای ما بهدلیل تیراژ پایینی که دارند مخاطب کمی دارند و این محدودیت تیراژ در زمینههایی که نیاز به فرهنگسازی دارد موجب میشود تاثیر پذیری لازم صورت نگیرد، بهگونهای که نمیتوان با یک میلیون تیراژ ترافیک را فرهنگسازی کرد و این در حالی است که مردم اعتماد کمتری به مطبوعات دارند و برای همین کمتر روزنامه میخرند و نکته تأسفبار اینکه دیگر روشنفکران هم روزنامه نمیخرند و نمیخوانند و در مجموع با توجه به عللی که برشمردم رسانهها نتوانستهاند در حوزه شهری نقش تاثیرگذاری داشته باشند و اغلب از موضع انفعالی با مسائل برخورد کردهاند.
از دیدگاه او، مطبوعات داخلی نتوانستهاند نقش و کارکرد سازندهای در حوزه شهری ایفا کنند و این موضوع هزینهها را در فرهنگسازی بالا برده است؛ موضوعی که فریدون صدیقی، دیگر استاد علوم ارتباطات از بعدی دیگر به آن میپردازد.
رسانهها تابع هستند تا متغیر
فریدون صدیقی، استاد علوم ارتباطات در این ارتباط با تشریح مولفههای کارکرد رسانه میگوید: کارکرد و نقش رسانهها تابعی از 2مولفه است: یک مقبولیت رسانه روی مخاطب به معنی نقشآفرینی رسانه در کارکردهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی؛ بدین معنا که رسانه در جایگاهی قرار میگیرد که میتواند در یک تعامل منطقی با مخاطب قرار گیرد و به مهندسی مسائل میپردازد بهتبع باورپذیری که پیدا میکند و دوم در ارتقای تاثیرپذیریای به باورپذیری مدیران، مسئولان و کارگزاران برمیگردد از نقشی که یک رسانه میتواند داشته باشد در تصحیح مناسبات مختلفی که جامعه را پیش میبرد.
او میافزاید: اگر این پارامترها به موازات هم حرکت کند و مورد توجه قرار بگیرد، رسانه در جایگاهی واقع میشود که باید باشد. در این ارتباط مسائل شهری، مشکلات و معضلاتی که در مناسبات شهری جامعه با آن روبهروست انعکاس مییابند. اما متأسفانه در این رابطه رسانهها کارکرد خود را از دست دادهاند.
این استاد دانشگاه در آسیبشناسی این موضوع به مسائل و مواردی اشاره میکند که گویای رویکرد انفعالی رسانهها در این حوزه است.
صدیقی میگوید: از آنجا که خبرنگاران دسترسی به اطلاعات ندارند و اطلاعات بهطور کامل در اختیارشان قرار نمیگیرد بنابراین نمیتوانند قدرت جریانسازی داشته باشند؛ در نتیجه بیشتر تابع هستند تا متغیر و میتوان گفت رویداد مدارند تا رویدادساز و این یکی از چالشهای اخیر در این حوزه است که لازم است به آن توجه شود.
با این حال بهرغم این نقطه ضعفها، رسانهها تا حدودی توانستهاند به وظایف خود عمل کنند و گاه و بیگاه در حوزه شهری توانستهاند جریانسازیهایی بکنند و در حل معضلات راهگشا بودهاند. به موازات اساتید روزنامهنگاری که از رویکرد انفعالی رسانهها در حوزه شهری انتقاد میکنند و آن را در تناقض با نقش و رویکرد رسانه میدانند، خبرنگاران این حوزه نیز دیدگاه مثبتی به عملکرد رسانهها در حوزه شهری نداشته و معتقدند که رویکرد تخریبی یا طرفدارانه داشتهاند.
نقد، حلقه مفقوده رسانهها
شیده لالمی، خبرنگار حوزه شهری با اشاره به وضعیت روزنامهها در انتشار اخبار حوزه شهری میگوید: اگر به انعکاس اخبار در دهه 60 نگاه کنیم، میبینیم با وجود اینکه شهرداری فعالیتهای متعددی داشته و جزو خبرسازترین سازمانها محسوب میشد انعکاس اخبار محدود بود و خبر افتتاح پروژههای بزرگ بهصورت کوتاه منعکس میشد.
موضوعاتی که ارزش فراگیری بالایی داشت در قالب خبرهای کوتاه منتشر میشد و انعکاس مطالب شهری بهصورت فعلی و گسترده همزمان با انتشار روزنامه همشهری اتفاق افتاد و مهمترین تحولی که در این رابطه بهوجود آمد انتشار این روزنامه بود که به لحاظ طراحی ظاهری و معیارهای حرفهای و استفاده از روزنامه نگاران جوان و خلاق یک تحول به حساب میآمد و این در حالی بود که بهصورت رنگی و با قیمت پایین عرضه میشد و از آن موقع بود که شهر موضوعیت رسانهای پیدا کرد و بحث دادگاه شهردار وقت، حوزه شهری را در کانون توجه قرار داد.
تاسیس شوراها نیز اتفاق مهمی در این رابطه بود که باعث شد حوزه شهری در کانون توجه قرار گیرد و بار سیاسی گرفت و اتفاقاتی که با آغاز فعالیت شورا افتاد باعث شد این دوره یکی از مهمترین دوران خبرسازی در سه دهه اخیر باشد. حتی رسانهها در انتخابات شهردار عامل تاثیرگذاری بودند و فشارهایی را به شهرداران وقت وارد میآوردند و همه اینها مجموعه شرایطی را بهوجود آورد که دیگر حوزه شهری از فضای محدود خارج شد و اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80، بعد از شکلگیری شورای شهر در دوره اول خبرنگارانی برای حوزه شهری انتخاب شدند که تجربه حرفهای داشتند.
او میافزاید: در دهه 60 تمام مطالب در حوزه شهری که بیشتر در روزنامههای کیهان، اطلاعات و جمهوری منتشر میشد بهصورت اطلاعیه کوتاه بود و ما با چیزی شبیه خبرهای شهری مواجه نیستیم. ولی در حال حاضر این روند برعکس شده و درصد قابلتوجهی از خبرها به حوزه شهری مربوط میشود، طوریکه بررسیهای آماری نشان میدهد در سال، نزدیک به 100 هزار مطلب در حوزه شهری در رسانههای مکتوب چاپ میشود که البته بالای 86 درصد آنها قالب خبری و گزارش خبری دارد و نقد و تحلیل حلقه مفقوده در میان رسانهها محسوب میشود و میتوان گفت رویکرد رسانهها در انعکاس اخبار و مطالب شهری بیشتر رویداد مدار بوده تا فرایند مدار.
از دیدگاه این خبرنگار حوزه شهری، بهرغم فرصتهایی که در این حوزه وجود دارد، این حوزه از تکرار و روزمرگی بهشدت رنج میبرد و نوآوری در سوژهها کم است و این در حالی است که رسانهها در این رابطه بهصورت دوقطبی عمل میکنند. در یک طیف یکسری رسانهها به تخریب میپردازند و طیف دیگر به طرفداری، و واقعیت در این سیستم یکجانبهنگر گم میشود و مردم در درک واقعیت سردرگم میشوند که این موضوع به بیاعتمادی آنها میانجامد؛ موضوعی که اساتید و کارشناسان روزنامه نگاری همگی بر آن اتفاق نظر دارند.