و دلیل آن، این است که کودکان وقتی با موقعیتی جدید روبهرو میگردند، ابتدا یک دوره بررسی و مشاهده را طی نموده و سپس وارد عمل میشوند. پس دقت داشته باشید که با عجله سعی نکنید که این دوره بررسی و مشاهده را کوتاه کنید، زیرا فقط و فقط باعث ایجاد اضطراب در کودک خود میشوید. غالباً مشاهده میشود که برخی از بزرگسالان در این مواقع درصدد جرأت بخشیدن به کودک خود هستند و برخی دیگر پا را از آن هم فراتر گذاشته و به او یاد میدهند: «به آقا سلام کن»، «پسرم، عموجان را ببوس»، «عزیزم برای خانم توضیح بده که توی مهد کودک چه چیزهایی یاد گرفتی» و...
علت این امر آن است که برای بزرگسالان درک رفتار کودک در برابر یک فرد ناآشنا مشکل است، زیرا کودک هنوز تعارفات معمول در این گونه مواقع را بلد نیست و به همین علت به اصطلاح شروع به «غریبی کردن» میکند. چه توقعی از فرزند خود دارید؟ آیا خود شما با این سن و سالتان، با هر کسی که برای نخستین بار با او آشنا میشوید، راحت هستید؟ آیا مدت زمانی هر چند کوتاه را به بررسی خصوصیات آن فرد اختصاص نمیدهید؟
با این وجود چنانچه فرزند خود را به برقرار کردن تماسهای مستقیم با افراد ناشناس عادت دهیم طول مدت این دوره بررسی و مشاهده به نحو قابل ملاحظهای کوتاه خواهد شد وانگهی این امر موجب اجتماعی شدن بیشتر وی شده و او را قادر خواهد ساخت که به زودی با شرایط و موقعیتهای تازه سازگار گردد و همواره درصدد خواهد بود تا علائق مشترک بین خود و فرد ناشناس را دریافته و با وی به تبادل نظر و ایجاد رابطه بپردازد.
هر چند این دوره بالاخره باید طی شود ولی تنها با کمک والدین است که فرزندان میتوانند در زمانی کوتاهتر به این موقعیت دست یابند. این اتفاق نیز همانند تمامی کارها نیاز به برنامهریزی و هماهنگی والدین با یکدیگر دارد تا گام به گام اقدامات مناسب را در جهت اجتماعی شدن فرزند خود به مرحله اجرا درآورند.
این مقاله چهار راهکار را در جهت بهبود این وضعیت به شما پیشنهاد میکند. انجام این کارها نه تنها کودکی دلنشینی را برای فرزند شما پدید میآورد، بلکه حتی کمک میکند تا این گونه کودکان در بزرگسالی نیز افرادی قوی، مصمم، با اراده و اجتماعی بار بیایند.
1 - تماس و ارتباط کودک با اطرافیان را زیاد کنیم
کودکی که تمام مدت را در منزل پیش پدر و مادر میماند جز دنیای محدود و کوچک، چیزی را درک نخواهد کرد، اما چنانچه مرتباً در تماس با سایرین باشد بالعکس خیلی زود اجتماعی خواهد شد.
اگر او را از سنین پایین مثلاً چهار، پنج ماهگی عادت به ماندن با سایر کودکان شیرخوار در مهد کودک داده باشیم، به احتمال زیاد در یکی، دو سالگی به راحتی با سایر کودکان و بزرگسالان ارتباط برقرار میکند.
هر چند ماندن یک کودک چهار، پنج ماهه در شیرخوارگاه مشکلات خاص دیگری مانند مبتلا شدن به انواع بیماریها را نیز برای خود به همراه دارد که بالطبع والدین باید به آنها نیز بیندیشند.
بهترین کاری که روانشناسان پیشنهاد میکنند حضور دو تا سه روز در هفته این اطفال آن هم به مدت کوتاه در مهد کودک است. این گونه موارد نشان داده است که این کودکان در بزرگسالی بسیار خوب و راحت با دیگران ارتباط برقرار میکنند.
مرحله بعد کار زمانی است که کودک شما به راه میافتد و توان بازی کردن با دیگران را دارد. در این مرحله باید دامنه ارتباطات اجتماعی آنها را گستردهتر کنیم و رفت وآمد به برخی از اماکن عمومی را نیز به برنامه خود بیفزاییم.
به طور مثال در یک پارک هزاران عامل وجود دارد که در او انگیزه بازی با سایر کودکان را بیدار میکند. چنانچه در زمین بازی پارکها میتوانید شاهد تبادل اندیشه کودک خود با دو سه کودک همسال او باشید.
اگر به دقت به مشاهده و بررسی بر روی کودکان بپردازیم خواهیم دید که تماسهای آنها کمتر جنبه لفظی دارد و بیشتر در زمینه نگاه کردن به یکدیگر، استفاده مشترک از برخی اشیاء، ساختن کوهها و تپههای شنی است، بدون اینکه سخنی بین آنها رد و بدل گردد و صحبت کردن آنها بیشتر با بزرگسالان است.
مثلاً کودکی میگوید: «مامان بیا آنچه را ساختهام ببین.» در این موقع با ماست که فرزندمان را تشویق نمائیم و تماسهای بعدی او را تدارک ببینیم و از این موضوع نترسیم که شاید بعد از این به طور مرتب از ما بخواهد که او را به پارک بیاوریم.
2 - در رفت و آمدها همواره برای او توضیح دهیم به خانه چه کسی میرویم و یا چه کسی به دیدن ما میآید.
آیا تاکنون پیش آمده که از چند روز قبل استرس یک ملاقات جدید در شما به وجود بیاید؟ آیا تا به حال حس بدی نسبت به ملاقات فردی که نمیشناسید داشتهاید؟ خب، وقتی که ما بزرگسالان نسبت به یک ملاقات جدید چنین احساسی داریم پس از فرزندان خردسال خودمان چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟!
بعضی از کودکان از شنیدن خبر یک ملاقات جدید ناراحت میشوند، زیرا ملاقاتهای جدید آنها در گذشته همواره همراه با فاجعه بوده است. یعنی بدون پیشبینی قبلی و داشتن مجال آشنایی از آنها خواستهاند رفتارهایی را انجام دهند که مانع درک موقعیت به وسیله آنان شده است.
بنابراین چنانچه بدین مطلب توجه نشود این خطر در پیش خواهد بود که فرزند ما یاد بگیرد کاملاً در لاک خود فرو رفته و عادت کند که سرخ شود، رنگ خود را ببازد، در خود فرو رود و خود را به پدر یا مادر خویش بچسباند یا دست آنها را بگیرد و آنقدر بفشارد که غرق عرق شود و یا پا به فرار گذاشته و شروع به دویدن و جست و خیز کردن به گونهای نامأنوس نماید.
بنابراین بدین منظور باید مقدماتی از این دست را به گوشش زمزمه کنیم: «امشب عدهای از دوستان ما به اینجا میآیند، آقایی را خواهی دید که ریش بلندی دارد و خانمی میآید که من هم او را نمیشناسم.
فقط میدانم که اسمش «مهری» است و خانم آن آقایی است که ریش بلندی دارد. یک پسر بچه ده ساله به نام «شاهین» هم میآید که خیلی خوب فوتبال بازی میکند و...». در خلال همین توضیحات است که فرزند ما مایل خواهد شد از نخستین ملاقات چیزهای بیشتری بداند.
مثلاً ممکن است بپرسید: «آیا ریش شما به صورت دیگران فرو میرود؟». نخستین کلمات بچهها با افراد غریبه معمولاً موجب خنده میشود و وسیله خوبی برای جا افتادن اولین ملاقات خواهد بود و از طرف دیگر دیده میشود که نخستین قدم از سوی کودک در این راه برداشته میشود.
در چنین ملاقاتهایی اگر کودکان هم سن و سال فرزندمان نیز حضور دارند، باید به سرعت سعی در کشف علائق مشترک آنها داشته باشیم نه اینکه به زور رابطه صمیمانهای را به آنها القاء کنیم. بهترین کار در این مواقع تحریک حس کنجکاوی دو کودک نسبت به همدیگر است. این مسأله موجب سازگاری سریع آنها میشود.
مثلاً به فرزند خود بگوییم: «آیا میدانی که «پیمان» خیلی خوب نقاشی میکشد؟ راستی «آرزو» هم نقاشیهای خیلی جالبی دارد فکر میکنم شما سه تا بتوانید ساعتها با هم نقاشی بکشید.»
3 - هر از چندگاه درباره اشخاصی که اخیراً با آنها آشنا شده است، با او صحبت کنیم
برای ما تصور این مطلب هم مشکل است که آنچه فرزندمان میبیند یا انجام میدهد برایش تازگی دارد و برای همین هست که درک فوری آنها برایش ناممکن است. همچنین نباید از کودک خود توقع داشته باشیم که اگر فردی را یکبار دید، دیگر او را فراموش نکرده و با او غریبی نکند.
این کار تنها از طریق یادآوری مکرر والدین امکانپذیر است... اگر میخواهید که در مهمانی سه چهار ماه آینده نیز با مشکل مهمانی قبلی با همان مهمانان ثابت روبهرو نشوید، به یادآوری افراد حاضر در مهمانی قبل بپردازید.
به طور مثال به او بگویید: «آیا ریش بلند آن آقا را یادت هست؟ آیا به خاطر داری که شاهین چقدر خوب فوتبال بازی میکرد؟ آیا مژگان را که فریادهای بلندی میکشید، به خاطر میآوری؟» البته دقت داشته باشید که کودکان فردی را خوب به یاد میآورند که ما بتوانیم خصوصیات او را به طوردقیق شرح بدهیم.
به طور مثال روزی مهتاب و مادرش در خیابان سوگل و مادر او را پس از شش ماه ملاقات کردند. مادر به مهتاب گفت: «مهتاب جان، این همان سوگلی است که بستنیاش را روی دامن من ریخت. راستی به نظر میآید که موهایش را هم کوتاه کرده است.»
این گونه یادآوریها به تقویت حافظه فرزند شما کمک زیادی میکند و سبب میشود که در مهمانیها و رفت و آمدهای خانوادگی و دوستانه هم به فرزند شما خوش بگذرد و هم شما یک نفس راحت از گریهها و نقزدنهای مدام فرزند یکی دو ساله خود بکشید.
4 - او را به تدریج با افرادی که میشناسد تنها بگذاریم
مادر سپهر که فرزند دو سال و نیمه خود را گاهگاه به پارک محل خود میبرد با خانمی از همسایگان آشنا شده است. وی اکنون هفتهای چند بار آن خانم را میبیند. آن دو بر روی نیمکتی کنار هم مینشینند و در حالی که فرزندانشان در محل بازی پارک مشغول بازی هستند، صحبت میکنند.
آنها عادت دارند که با هم به این پارک بیایند و اغلب اوقات جلو منزل یکدیگر منتظر یکدیگر میشوند. روزی دوست جدید به مادر سپهر گفت: «وقتی میخواهی برای خرید بروی میتوانی فرزندت را پیش من بگذاری.»
سپهر نیز به خاطر اینکه زیاد این خانم و فرزندش را در پارک میدید، به خانه آنها میرفت و میدانست که مادرش پس از انجام خریدهای خود بازمیگردد. از آن روز به بعد این کودکان به خانه هم میروند و حتی تا نصف روز پیش هم میمانند.
اینگونه ملاقاتهای روزافزون برای کودک بسیار مؤثر است و پدر و مادر حس میکنند هر بار که فرزندشان به خانه برمیگردد چیزهای بسیاری را که قبلاً نمیدانست یاد گرفته است البته نکته بسیار مهمی نیز در این قبیل ملاقاتهای دوستانه فرزند شما با دوستانش وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است و آن دید باز شما و مراقبتهای لحظه به لحظهتان از این گونه رفت و آمدهاست.
زیرا ممکن است اصول خانواده دوست فرزندتان با اصول اساسی خانواده شما یکسان و هماهنگ نباشد و پس از مدتی شما در تربیت فرزند خود به مشکل بربخورید. راه جلوگیری از این اتفاق، عدم رفت و آمد فرزندان با همدیگر نیست بلکه مراقبت و حضور دورادور ولی آگاه والدین در این رابطه است وانگهی این خود نوعی آمادهسازی کامل فرزند برای فرستادن وی به مهد کودک و سپس مدرسه است. از سوی دیگر وسیله خوبی است که گاه گاه فرزند را از خود جدا ساخته و حس اسارت ناشی از حضور مداوم او را در منزل از بین ببریم.