شنبه ۹ آبان ۱۳۸۸ - ۱۰:۲۹
۰ نفر

خاطره بهفر: فرهنگ و آداب و رسوم بشر در طول تاریخ از فراز و نشیب عقل و اندیشه و احساس و تجربه آدمی گذشته و تغییر و تکامل بسیار یافته است.

اکنون پاره‌ای از رفتار و رسوم پیشینیان به وضوح، غیرانسانی شمرده می‌شود‌. گاه برخی از این عادات و کردار آن‌قدر غیرطبیعی است که امروزه هیچ ذهن و ضمیر سالمی نمی‌پذیرد که با عنوان و به بهانه شیوه‌ای از شیوه‌های زندگی به تکرار آن اعمال دست زند.

شاید گذشتگانی که سیاهان را تنها به جرم رنگ پوستشان به بردگی گرفته و از بسیاری حقوق انسانی محروم می‌کردند،  باور نداشتند که از جاده انسانیت دور می‌شوند و تنها خود را مجری فرهنگ و رسوم اجدادشان می‌دانستند. نیز خواستگاری که بدون توجه به احساسات، عواطف و امیال دختر جوان و خانواده او، همسر منتخبش را مخفیانه از قبیله‌ای دیگر می‌دزدید، به روش نیاکان پایبند بود. نزدیک‌تر بیاییم.

 با به یاد آوردن این نمونه‌های تاریخی می‌توان نتیجه گرفت که هنوز هم ممکن است اسیر آداب و رسوم و عاداتی باشیم که برای حفظ آنها هیچ علتی جز پایبندی گذشتگان به آن شیوه‌ها وجود ندارد. شاید همواره نیازمند آن باشیم تا نور منطق و عقل نکته‌سنج و رشد‌یافته امروز را بر برخی از این باورها افکنده و از گذرگاه شک عبورشان دهیم بدان امید که با حذف،  تغییر و رشد این باورها و رفتار،  زندگی انسانی‌تری داشته باشیم.

خانواده، مهم‌ترین نهاد تربیتی انسان است که به‌ویژه در فرهنگ ما دارای اهمیت ویژه‌ای است. چگونگی تشکیل این نهاد و آداب و رسوم نگهداری واداره آن بر پایه اصول و قوانین و آدابی است که بخشی از این قواعد نیازمند بازدید و تغییر و دوباره‌سازی‌ است به برخی از این موارد توجه کنیم:

1- خواسته‌های من و دیگر هیچ: معمولا چنین است که هرگاه صحبت از ازدواج به میان می‌آید فهرست بلندی از انتظارات و خواسته‌هایی که از همسر داریم ردیف می‌کنیم.  همیشه از جوانان می‌پرسیم توقعات شما از همسر آینده‌تان چیست؟  یا به آنان توصیه می‌کنیم که هنگام انتخاب همسر، فلان معیارها را مورد توجه قرار دهند و کمتر به این می‌پردازیم که خود ما چگونه می‌توانیم همسر شایسته‌ای باشیم و یا به شیوه‌های گوناگون آموزشی و تربیتی به جوانان بیاموزیم که همسر مناسب و خواستنی باشند.

این کاستی تربیتی و فرهنگی موجب می‌شود که زن‌و‌مرد با کوله باری از انتظار و توقع و خواسته پا به زندگی مشترک بگذارند و در طول شرایط متفاوت و فراز و نشیب‌های آن بسیار کمتر از آنچه به ایرادگیری و انتقاد از طرف مقابل می‌پردازند، به نقد و ارزیابی رفتار خویش همت می‌گمارند و نقش خود را در ساختن رابطه موفق به فراموشی سپرده و از یاد می‌برند که بخشی از شناخت ما از خودمان در پیچ و خم زندگی مشترک به‌دست می‌آید و جا دارد که همگام با به‌دست آمدن این شناخت،  به اصلاح و بازبینی اخلاق و رفتار خویش بیندیشیم.

2 - از میان برداشتن حریم شخصی: بسیار شنیده‌ایم که به زن و مرد متاهل توصیه می‌شود که دور دوستان مجردش را خط بکشند، در حالی که هیچ حکم شرعی،  عقلی‌،  منطقی و یا انسانی،  یکسان بودن شرایط تجرد یا تأهل را از شروط دوستی قرار نداده است و بریدن رشته الفت و مهر دو دوست همفکر تنها به جرم متاهل‌شدن منصفانه نیست.

قانون نانوشته دیگری که در معاشرت‌های پس از زندگی مشترک وجود دارد این است که مرد یا زن (بیشترزنان)پس از ازدواج ملزم می‌شوند که با همسر دوست همسرشان،  معاشرت و دوستی برقرار کنند.

داشتن این توقع از بچه‌ها منطقی است اما تحمیل دوستی بر انسان‌های بالغی که بخش اعظم شخصیتشان شکل گرفته است، چندان معقول و منصفانه نیست،  مگر آنکه بر دایره معاشرت‌های نامطلوب و اجباری زندگی بیفزاییم و دایره  خواسته‌های فردی را باز هم تنگ‌تر کنیم. چه شیرین است که درصورت مشاهده عدم‌تفاهم و تشابه فکری با این دوستان تحمیلی به راحتی بگوییم،  بشنویم و بپذیریم که‌ همسرم،  با دوست تو و همسرش آشنا شدم،  تو آزادی به رابطه با دوستت ادامه دهی ولی من تمایلی به دوستی با همسر او ندارم.

حریم شخصی فرد، گستره کم وسعتی نیست.  بخشی از آن دلبستگی‌ها و فعالیت‌های مورد علاقه فرد است که در زندگی مشترک باید مورد احترام همسر باشد. مهناز می‌گوید: همسرم مرا وادار می‌کند که تمام مسابقات فوتبال جام جهانی را در کنار او نگاه کنم،  در حالی که من علاقه‌ای به فوتبال ندارم؛  من شیفته نقاشی هستم.

اما در طول 10سال زندگی مشترک او حاضر نشده یک‌بار با من به نمایشگاه نقاشی بیاید و همواره تذکر می‌دهد: وقتی میام خونه وسایل نقاشی‌ات پهن نباشه...از این بند و بساط خوشم نمیاد.!...

و رضا،  مرد متاهل و کارمندی که تنها روزهای جمعه فرصت پرداختن به هنر مورد علاقه‌اش، منبت کاری را دارد می‌گوید: همسرم از من می‌خواهد تمام روز جمعه را به معاشرت با فامیل و شنیدن حرف‌های تکراری خاله و عمه بگذرانم.

به‌راستی چرا باید احساس خطر کنیم اگر هنگامی‌که همسر مهناز سرگرم تماشای فوتبال است،  مهناز در اتاقی دیگر مشغول نقاشی باشد؟ یا رضا جمعه‌ها به منبت کاری‌اش بپردازد و همسر او که مایل است تمام ساعت‌های روز جمعه را با فامیل باشد،  به نشست و برخاست‌های مطلوب خود پرداخته و رضایت دهد تا معاشرت همسرش با فامیل نسبت به او محدودتر باشد...؟حریم شخصی افراد،  مجموعه علایق و روابط و باورها و... آنهاست و انسانی نیست که در بوته نقد و گزینش همسر قرار گیرد و تا جایی‌که ستون‌های زندگی خانوادگی و ماهیت آن را مورد تهدید قرار نداده باید مورد احترام باشد.

3- نکوهش ازدواج دوم: پنهان‌کردنی نیست که در جامعه کنونی اگر پسر خانواده تصمیم به ازدواج با یک خانم بیوه یا مطلقه داشته باشد و یا دختری اعلام کند همسر منتخب او،  پیشتر ازدواج ناموفقی داشته یا همسرش را از دست داده،  لب‌ها به دندان گزیده و نگاه‌ها سرزنش بار می‌شود و پیش از شنیدن شرایط فرد منتخب،  تلاش می‌کنیم انتخابگر را از تصمیم‌اش منصرف کنیم،  تنها به این دلیل که این ازدواج دوم فرد منتخب است،  مشکلات این‌گونه ازدواج‌ها را گوشزد کرده و از یاد می‌بریم که هرگونه ازدواجی، مشکل خاص خودش را دارد.

اگر بتوانیم آن‌قدر منطقی و خوش بین باشیم که محاسن و زیبایی‌های هرگونه ازدواج را ببینیم،  باید تصدیق کنیم که ازدواج با زن بیوه یا مردی که متارکه کرده و... در کنار مشکلات خاص خودش‌،  یک امتیاز دارد و آن این است که تجربیات فرد از زندگی مشترک گذشته‌اش می‌تواند در ساختن زندگی مشترک دوم او به کار ‌آید.

مهم‌ترین نکته در اینگونه انتخاب‌ها و ازدواج‌ها آن است که اطمینان یابیم ناموفق بودن زندگی مشترک پیشین فرد به‌دلیل مشکلات خاص او مانند اعتیاد،  بیماری‌ها و مشکلات شدید روحی یا جسمی و کاستی‌ها و معایب حاد اخلاقی نبوده است‌.

4- نگاه منفی به مفهوم ناپدری و نا‌مادری: اگر دقیق به زندگی‌های پیرامون خود بنگریم مردان و زنانی را خواهیم دید که فرزند همسر خود را با آغوش باز و مهر و رغبت پذیرفته و به خوبی توانسته‌اند جای خالی پدر یا مادر حقیقی را برای او پرکنند، این در حالی است که همچنان به لب آوردن نام ناپدری و نامادری با بار منفی همراه است... واقعیت آن است که ناپدری و نامادری‌هایی که مرتکب کودک‌آزاری می‌شوند از مشکلاتی چون اعتیاد یا بیماری‌های روانی رنج می‌برند. این افراد نه تنها پدر یا مادر بلکه همسر شایسته و مناسبی نیز نیستند. اگر افراد مجرد و صاحب فرزند که به‌دلیل فوت همسر یا متارکه وارد زندگی مشترک دوم می‌شوند همسر شایسته‌ای برگزینند،  فرزند ایشان نیز جانشین خوبی برای پدر یا مادر خویش خواهد یافت.

5- ساده پنداشتن مسئولیت پدر و مادر شدن: اگر بخواهیم گل یا گیاهی را در گلدان‌های کوچک آپارتمانی پرورش دهیم بدون چون و چرا می‌پذیریم که باید زمانی را صرف به‌دست آوردن اطلاعات درباره انتخاب گیاه مناسب و شرایط و دستورات پروش آن کنیم،  یا جز این است که هنگام خرید یک پرنده، دستور نگهداری از آن را از فروشنده می‌گیریم؟ حال با چه منطقی در حالی‌که نگهداری از یک پرنده یا گل را نیازمند آگاهی و اطلاعات ویژه می‌دانیم به‌سادگی خود را شایسته پدر و مادر شدن می‌دانیم؟

این جسارت را همان آداب نانوشته پیشینیان به ما داده که ازدواج و تشکیل زندگی مشترک را مجوز بچه دار شدن می‌داند، گرچه ازدواج نیز به نوبه‌خود به مطالعه و آگاهی و بررسی بسیار نیاز دارد اما کوتاهی در انجام آن بررسی‌ها،  خود زن و شوهر را متضرر خواهد کرد،  در حالی‌که پیامدهای منفی نداشتن آگاهی‌های لازم برای تربیت فرزند بسیار گسترده‌تر است و علاوه بر فرزند‌،  جامعه را نیز در بر خواهد گرفت.

6- شکل طلاق: شایسته است که اگر زن و شوهری در انتخاب همسر به بیراهه رفته یا مشکلاتی در ساختن زندگی موفق دارند به مشاور و روانشناس و متخصصان امور زناشویی مراجعه کرده و همه راه‌های معقول و منطقی را برای حل مشکلات خود بپیمایند و اگر پس از همه این تلاش‌ها به بن‌بست رسیدند‌،  دوستانه و منصفانه از یکدیگر جداشوند و چنانچه صاحب فرزند هستند و ناچار به ملاقات‌های هفتگی یا ماهانه برای تحویل گرفتن و تحویل دادن او،  برخوردی از سر ادب و احترام با یکدیگر داشته باشند.

هنگامی‌که بر روابط معقول و انسانی و وسعت دامنه احترام به انسان و حقوق فردی او در فلان فرهنگ یا فلان کشور حسرت می‌خوریم به‌یاد آوریم که همه آن ارزش‌ها با رفتار و اعمال تک‌تک افراد جامعه است که شکل گرفته و نهادینه می‌شود.

کد خبر 94079

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز