او تا به حال حدود 18 دفتر شعر به چاپ رسانده و در تمامی این سالها به غیر از گفتن شعر مشغول تدریس در دانشگاه هم بوده است. با این حال او در 70 سالگیاش اعلام کرد، اگرچه هنوز به بازنشستگیاش سالها مانده اما میخواهد که کار تدریس را رها کند و مابقی عمر را صرف شاعری در هوای خوش و همیشه عاشقانه شیراز کند.
او یک بار در همان آغاز دهه 70 زندگیش گفته بود: «در حوزه تدریس از 20سالگی تا الان که 70ساله شدهام، چه در تربیت معلمها و چه در دانشگاه، حدود 20هزار معلم و مدیر تربیت کردهام که خیلی از آنها سالهای سال است که بازنشسته شدهاند و اگر تعریف از خود نباشد، به گواهی آنهایی که با آنها کار کردهام یا با من کار کردهاند
در این حوزه آدم موفقی بودهام و اگر خدا بخواهد، بعد از 50 سال تدریس، میخواهم در این حوزه، خودم، خودم را بازنشسته کنم؛ گرچه هنوز توان کار کردن دارم، گرچه هنوز در جایی که تدریس میکنم، مرا میخواهند؛ اما میخواهم در این حوزه مصداق این عبارت باشم: بمیر پیش از آنکه تو را بمیرانند!»
منصور اوجی در خانوادهای شعردوست که پدرش شعر میگفت و حافظ خوانی از علایق مهم خانواده به حساب میآمد بزرگ شد. در سالهای آخر دبستان شروع به شعر گفتن کرده و با خیام آشنا شده و در دوران دبیرستان هم شاملو و اخوان را کشف کرده است.
مدتی بعد هم به تهران میآید و دانشجوی رشته فلسفه میشود. بعد از اتمام دوران دانشگاه هم دوباره به شیراز برمیگردد اما در آنجا هم در رشته زبان و ادبیات انگلیسی شروع به تحصیل میکند.
بیشتر معروف است که او شاعر طبیعت است و خودش در این باره میگوید: «در حوزه شعر و سرایش شعر نیز 5 دهه عمر گذاشتهام و از 20 سالگی شعرهایم به چاپ رسیدهاند، با حدود 20 کتاب شعر. اما در این حوزه تازه کارم شروع شده است.
شاملو در 60 سالگی میگفت تازه به زبان فارسی و زیر و بم آن آشنا شدهام و من در 70 سالگی میگویم تازه بلد شدهام که چگونه شعر بگویم؛ بنابراین در حوزه شعر تازه اول کارم است و میخواهم درس و تدریس را بهطور کلی کنار بگذارم و بقیه عمرم را اگر عمری باقی باشد، صرف کارهای هنریام کنم، شعرهایم را جمعوجور کنم
کتابهایم را بهچاپ برسانم، خاطراتم را بنویسم، به ترجمه شعر بنشینم، به سیر و سفر بروم و در فصل بهار با نوه چهار سالهام (مانی) به چیدن بهارنارنج بروم برای چای عصرانه، آن هم در شیراز؛ شهری که نام دیگر مرا بر خود دارد.»