با اینکه ارتش ایران به فرماندهی سپهبد «زرمهر» هپتالها را در فرارود (آسیای میانه) شکستی سخت داده بود، بزرگان کشور در یک نشست محرمانه در 17 نوامبر سال 487 میلادی تصمیم گرفتند که بلاش، شاه ساسانی وقت را برکنار و قباد (گواد = گوات) را بر جای او بنشانند و این تصمیم (کودتا)، بدون خونریزی عملی شد.بزرگان ایران از مسامحه بلاش در قبال خزرهای مهاجر به مناطق شمالی دریای مازندران که ستیزه جویی میکردند خسته شده بودند.قباد پسر پیروز پس از انتخاب شدن به شاهی، برای نشان دادن شایستگی خود با سپاهی گران به جنگ خزرها رفت و این قوم را شکستی سخت داد.
با وجود اخراج خزرها از اطراف دریای مازندران، معلوم نیست که به چه علت ما هم این دریاچه را «خزر» میخوانیم. دولت شوروی به دلایل سیاسی اصرار داشت که دریای کسپیان «خزر» نامیده شود.
اعتراض تهران به مسکو در زمینه اخلال در حاکمیت ایران
17 نوامبر 1945(26 آبان 1324 و3 ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم) دولت وقت ایران به دولت شوروی اعتراض کرد که برخلاف تعهد قبلی، نیروهای این دولت ایران را ترک نگفته و در آذربایجان مانع از انجام وظایف ماموران انتظامی ایران در آن استان میشوند که عملی مغایر حاکمیت ملی ایران است.
با اینکه در آن زمان، 7ماه از پایان جنگ جهانی دوم در اروپا و 3ماه در خاور دور گذشته بود، دولت شوروی حاضر نمیشد نیروهای نظامی خود را خارج سازد. چند هفته پس از اعتراض آبان 1324 تهران از تجزیهطلبی در شمال غربی ایران حمایت کرد. تجزیهطلبان بهرغم حمایت همهجانبه مسکو یکسال بعد شکست خوردند و ازمیان رفتند.
آبراه سوئز
هفدهم نوامبر سال 1869 آبراه سوئز (میان دریای سرخ و مدیترانه) آغاز بهکار کرد. 2هزار و 387 سال پیش از آغاز بهکار آبراه سوئز در ماه نوامبر کار ساختن آبراه داریوش بزرگ میان دریای سرخ و رود نیل (که به مدیترانه میریزد) به پایان رسیده بود.
عملیات مربوط به ساختن این آبراه که بعدا انگلیسیها در آن شریک شدند 10سال طول کشید و 400 میلیون فرانک فرانسه هزینه داشت.
سالگشت درگذشت «جامی» و نگاهی کوتاه به کارهای او
مولفان تاریخ فلسفه، پس از تطبیق تقویم میلادی با تقویم هجری قمری، 16 نوامبر را سالگشت فوت نورالدین عبدالرحمن جامی شاعر و فیلسوف ایرانی ذکر کردهاند که در سال1492 (13 محرم 898هجری قمری) در هرات از این دنیا رفت. کرونیکلرهای غرب سالروز درگذشت جامی را 19نوامبر این سال نوشتهاند.
جامی برجستهترین فارسی سرای قرن پانزدهم میلادی 18 اوت سال 1414 میلادی (817 هجری قمری) در «جام» واقع در خراسان بزرگتر به دنیا آمده و در هرات و سمرقند تحصیل کرده بود. وی در عین حال از آخرین صوفیان بزرگ بهشمار میآید.
سالروز درگذشت استاد پورداوود ایرانشناس و ایراندوست بنام
در این روز در سال 1347 استاد ابراهیم پورداوود ایرانشناس و ایراندوست نامدار از این دنیا رفت. وی همه عمر خود را در شناساندن گذشته باشکوه ایران به ایرانیان معاصر و جهانیان صرف کرد و کتابهای بسیار نوشت و مرارت فراوان برد که از این رهگذر برگردن ایرانیان حقی بزرگ دارد.
تلاش او، یکی این بود که تاثیر نامطلوب نوشتههای «جان ملکم» فرستاده سیاسی انگلستان به ایران و «هنری مارتین» مروج مذهب انگلیکن در ایران را از اذهان جهانیان بزداید که هردو تقریبا همزمان (اوایل قرن 19) ایرانیان را مردمانی خودخواه، متلوّن و ظاهر نما خوانده بودند.
هنری مارتین در یادداشتهای روزانهاش در ذیل روز 15 نوامبر سال 1804 نوشته است: نماز بامدادی ایرانیان که هرگز آن را ترک نمیکنند مانع از آن نمیشود که در طول روز دروغ نگویند و گناه نکنند.
تحقیقات پورداوود درباره زرتشت و آیین وی، مشابهت بسیار با پژوهشهای بانو «مری بویس» دارد.
انشعاب تاریخی در حزب سوسیال دمکرات روسیه و نتایج جهانی آن
17 نوامبر 1903 حزب سوسیال دمکرات زحمتکشان روسیه دچار انشعاب و به 2جناح بلشویک (اکثریت) و منشویک (اقلیت) تقسیم شد. اختلافنظر بر سر «روشها» در کنگره دوم آن حزب و عمدتا میان لنین و ژولیوس مارتوف سبب این انشعاب بود که در تاریخ عقاید منعکس شد و فصلی بزرگ از این تاریخ را که هنوز بستهنشده است، تشکیل میدهد.
ژولیوس مارتوف که یک یهودی متولد استانبول بود از سازش نسبی طبقه زحمتکش با بورژواهای مترقی و منصف (نه فئودالها، استثمارگران و پولپرستان) و ملایمت نسبی با لیبرالها (هواداران آزادیهای فردی) و ادامه فعالیت سرمایهداران خردهپا (صاحبان کارگاهها) به شرط رعایت حقوق کارگران و اصناف و نیز فعالیت اصحاب حرفهها جانبداری میکرد و با هرگونه اقدام رادیکال در مصادره، برکناری و مجازات دیگران مخالف بود.
حال آنکه لنین با چیزی جز مارکسیستی شدن جامعه روسیه (سوسیالیسم مطلق) موافقت نداشت ولی خود او (نه همه همفکرانش) انتقال تدریجی و مرحله به مرحله را تا رسیدن به مقصد نهایی رد نمیکرد.
در پی فروپاشی شوروی، اکثریت کمونیستها به درستی تفکر سوسیال دمکراسی گردن نهاده و در دهه جاری به هواداری از سوسیالیسم چاوز (هوگو چاوز) پرداختهاند.
اقلیت کمونیستها فروپاشی شوروی را نتیجه بوروکراسی بد و فساد مقامات و بیخبری آنان از احوال تودهها میدانند، نه اصول مارکسیسم و میگویند که جمهوریهای 15 گانه و ازجمله روسیه هنوز با همان بوروکراسی بد دست به گریبانند.
بپاخیزی یونانیان بر ضدحکومت سرهنگها و سوءاستفاده برخی دولتها از آن
17 نوامبر سال 1973 دانشجویان و کارگران یونانی برضدحکومت سرهنگها بپاخاستند و 37 نفر از آنان در این قیام جان باختند که انعکاسی بزرگ در سراسر جهان داشت.
برخی و عمدتا مشاوران سیاسی دولتهای معین از فرصتی که تاثیر اخبار این بپاخیزی در افکار عمومی ایجاد کرده بود، بهره گرفتند و به این رویداد «سر آغاز موج تازه دمکراتیزاسیون در جهان» عنوان دادند و خواستند ادامه یابد که بهتدریج بهصورت حربهای سیاسی در دست آن چند دولت برای تهدید دولتهای معارض درآمده است.
حکومت سرهنگها در یونان در پی کودتای 24 آوریل 1967 بر ضددولت انتخابی کارامانلیس روی کار آمده بود و ریاست این دولت با سرهنگ «جورج پاپادوپولوس» بود که با استبداد تمام حکومت میکرد.
در پی بپاخیزی دانشجویان و برخی کارگران آتن و سرکوب خونین آنان، یک دسته نظامی دیگر به رهبری ژنرال «جیزیکیس» با استفاده از نفرت افکار عمومی جهان از حکومت سرهنگهای یونانی بر ضدآنان دست به کودتا زد و به این حکومت پایان داد و پاپادوپولوس را بازداشت کرد. این حکومت هم نتوانست بیش از چند ماه دوام آورد که 23 ژوئیه 1974 کارامانلیس و دمکراسی به یونان بازگشت.