او صاحب آ.ث.میلان است و بزرگترین رسانه ایتالیا در اختیار اوست. نکته جالب این است که با تمام قدرتی که غول رسانهای ایتالیا دارد، همواره در مظانّ اتهام به فساد در انواع و اقسام آن قرار دارد.
خیلی از ایتالیاییهای معروف از او متنفرند. روبرتو بنینی و نانی مورتی - کارگردانان مطرح ایتالیا - از دشمنان سرسخت آقای برلوسکونی هستند؛ تا آنجا که مورتی هر فرصتی به دست بیاورد، از صحنههای جشنوارهها تا فیلمهایش فحش و بدوبیراه را نثار او میکند.
دیوانگیهای او البته تمامی ندارد تا آنجا که یکی از شبکههای ایتالیا که تمایل سیاسیاش به رومانو پرودی است، چندی پیش گزارشی تهیه کرده بود با عنوان«آیا برلوسکونی دیوانه است؟».
اما رئیس میلان با اینکه دیگر نخستوزیر نیست و شاید قدرت پیشین را در باشگاهش نداشته باشد اما هنوز دلش به«مدیا ست»خوش است و درآمد حاصله از آن.
چند روز پیش آقای رئیس بزرگ دوباره فرصت دعوا پیدا کرد. سیلویو، پرودی را سیبل کرده بود و با انواع و اقسام جملات میکوبید اما همه چیز به هم خورد. او ساکت شد. بادیگاردها به سویش رفتند. فشار خون سیلویو حین سخنرانی بهشدت پایین آمده بود.برلوسکونی از ساختمان بیرون آورده و با هلیکوپتر به قصرش در میلان منتقل شد.
رئیس از کجا پیدایش شد
برلوسکونی در یک خانواده متوسط در میلان پرورش یافت. پدرش (لوئیجی) در یک بانک کوچک کار میکرد و در دهه60 مدیرعامل آنجا و سپس بازنشسته شد. سیلویو اولین فرزند خانواده است وخواهرش ماریاآنتونیتا و برادرش پائولو پس از او به دنیا آمدند. هردو آنها هم اکنون از مدیران موسسات اقتصادی هستند. پس از اتمام مقطع متوسط در کالج «سالزیان»، برای تحصیل رشته حقوق به دانشگاه «استاتاله» در میلان رفت.موضوع تز او «جوانب قانونی تبلیغات» بود که در سال1961ارائه شد.
برلوسکونی به خدمت یکساله سربازی که در آن زمان اجباری بود، نرفت. در سال1973 بر لوسکونی برای نخستین بار وارد دنیای رسانهها شد و ایستگاه تلویزیونیکابلی«تله میلانو» را تاسیس کرد که تنها برای شهرمیلان برنامه پخش میکرد.
سال1974 او باخانوادهاش به ویلایی در میلان نقل مکان کرد ویکی از اعضای مهم مافیا به نام «ویتوریو مانگانو» راکه اهل سیسیل بود استخدام کرد تا از او و ویلایش محافظت کند. با اینکه مانگانو مردیجنایتکار بود و حتی در دوران کار در ویلا نیز یک بار به جرم برنامهریزی برای ربودن فرزند یکی ازدوستان برلوسکونی دستگیر شد ولی برلوسکونیاو را کنار نزد.
بالاخره ما نگانو خودش در سال1976 به این خاطر که به حسن شهرت برلوسکونی لطمه نزند، از آنجا رفت زیرا بسیاری از روزنامهها مطالبی درباره ارتباط آن دو بایکدیگر مینوشتند. برلوسکونی بعدها اظهار داشت وقتی مانگانو را استخدام میکرد، خبری از سابقه کاری او نداشت. به گفته بسیاری از رقبای برلوسکونی، شبکههایتلویزیونی او نقش حیاتی در موفقیت سیاسی اوداشتهاند. این شبکهها با ارائه خبرها و شعارهایمورد نظر و ایجاد پوششهای خبری، کاملا به نفعاو عمل میکردند.
زبان سرخ، سرِ سبز میدهد بر باد
برلوسکونی بارها شوخیهایی کرده که اغلب سبب رنجش گروهها و شخصیتها شدهاست؛ از جمله شوخیهای مسئلهساز او زمانی رخ داد که در دوم جولای2003 یک روز پس ازواگذاری ریاست گردشی مجمع وزیران اروپا به خاطر دیپلماسی داخلی خود شدیدا از سوی مارتین شولز - عضو آلمانی مجمع - مورد انتقاد قرار گرفت.
وقتی حرفهای او تمام شد، برلوسکونی پاسخداد: آقای شولز! من یک فیلمساز ایتالیایی رامیشناسم که دارد فیلمی درباره اردوگاههای نازیها برای نگهداری از اسرای جنگی میسازد.پیشنهاد میکنم شما در این فیلم، در نقش رئیس اردوگاه بازی کنید؛ خیلی به شما میآید!
جمله معروف او بعد از حادثه برج تجارت جهانی نیز از دیگر حرفهای اوست. برلوسکونی برخورد هواپیما به برج را طلاقی خط افق و عمود دانست و آن را نشانهای برای آغاز جنگهای صلیبی عنوان کرد. کسی او را جدی نگرفت.
او از نیمه راه، جورج بوش را تنها گذاشت. در مارس2006 برلوسکونی به خاطرتهمتهایی که در شوخیهایش به چینیها زدهبود، از خود دفاع کرد. او در جایی گفته بود: کمونیستهای چینی، بچهها را میخوردند و بعد در دفاع از خود گفت: کتاب سیاه کمونیست را بخوانید، خودتان میفهمید.
البته چینیها درزمان مائو بچهها را نمیخوردند بلکه آنها رامیجوشاندند و به جای کود مزارع از آنها استفاده میکردند. بعد از مدتی او اعتراف کرد که:حرفم طعنهآمیز است. اقرار میکنم.
آنقدر در شوخی زیادهروی کرد که حرفهای جدیاش هم به شوخی گرفته شد. نخستوزیر سابق میگوید به تمامی تعهداتش عمل کرده است: « تنها ناپلئون بیش از من کار انجام داده بود».