این قانون که میزان کمکهای ایالات متحده را به کشور مصیبتزده پاکستان تا 3 برابر افزایش میدهد، به گفته طراحانش در کنگره آمریکا، با دقت و توجه خاصی طراحی و بررسی شده است تا به شکلی آشکار حمایت گسترده واشنگتن را از اسلامآباد نشان دهد؛ قانونی که طی روند تصویب آن در کنگره، مورد حمایت هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه، هر دو مجلس نمایندگان و سنا و مورد اتفاق نظر قاطع دولتمردان ایالات متحده قرار گرفت.
پیش از هر گونه اظهارنظری باید گفت که ادعای دولت آمریکا درباره وجود اتفاق نظر قاطع درباره این قانون، کمی عجیب بهنظر میرسد. تنها مخالف این لایحه در کنگره، ران پاول، نماینده جمهوریخواه تگزاس و مخالف جدی اقدامات مداخلهجویانه دولت آمریکا در سطح جهان بوده است، اما ظاهرا در «جهان اوبامازده» کنونی، افرادی مانند ران پاول حتی ارزش به رسمیت شناخته شدن را ندارند، چه رسد به آنکه بتوان به سخنان آنها گوش داد.
در چنین جهانی، اگر قرار باشد شما فردی جدی به شمار آیید، باید بدون اما و اگر، تمام تصورات و ذهنیات متکبرانه اکثریت طرفداران مداخله جویی آمریکا را بپذیرید. برای چنین اکثریتی نادیده گرفتن امثال ران پاول کار سادهای است، اما این پرسش مطرح میشود که آیا این اکثریت میخواهد به همین سیاق اعتراضات و فریادهای خشم آلودی را نیز که از پاکستان به گوش میرسد، نادیده بگیرد. رسانهها و رهبران پاکستان از اینکه استقلال و حاکمیت ملی کشورشان [براساس قانون جدید کنگره] به شکل گستردهای نقض خواهد شد، از همین حالا به خشم و خروش آمدهاند.
رسانههای پاکستانی اخیرا گزارشهایی را درباره انتقال جنگ افزارهای بسیار پیشرفته آمریکایی به پاکستان و تحویل آنها به افرادی مشکوک و حتی نامشخص – از جمله روسای قبایل و نیز گروههای تروریستی که در حال حاضر امنیت کشور را به خطر انداختهاند – منعکس کردهاند. رسانهها به این موضوع سوءظن دارند که موج گسترده کمکهای ایالات متحده، با هدف ایجاد یک زیر ساخت امنیتی موازی با سازمانهای اطلاعاتی پاکستان به راه افتاده باشد، تشکیلاتی که عمدتا از واشنگتن هدایت خواهد شد. تلاش برای از اشتباه درآوردن پاکستانیها در این زمینه و زدودن چنین ذهنیت بدبینانهای کار دشواری است، چرا که در عمل نیز چنین اقدامی در حال انجام شدن است.
گسترش فضای سفارت ایالات متحده در اسلام آباد، ابعاد و مساحت محوطه سفارت را به ابعاد غولآسای سفارت آمریکا در بغداد خواهد رساند. سفارت ایالات متحده در بغداد در محوطهای به وسعت واتیکان واقع شده است. براساس گزارش یک رسانه پاکستانی، واشنگتن درنظر دارد تا یک میلیارد دلار برای گسترش سفارت خود در اسلام آباد هزینه کند. از این رقم 405 میلیون دلار صرف بازسازی و مرمت ساختمان اصلی سفارت خواهد شد؛ 110میلیون دلار، هزینه ساخت یک مجتمع جدید برای اسکان 330کارمند سفارت خواهد بود و 197 میلیون دلار نیز برای ساخت 250 واحد مسکونی در زمینی به مساحت 18 آکر (هر آکر معادل 4047 متر مربع) در نظر گرفته شده است.
در سایه چنین برنامههای پرهزینهای که کاملا به چشم میآیند، طرحهای دیگری نیز به شکلی بیسر و صدا پیگیری میشوند، از جمله تشکیل واحدهایی از کماندوهای نیروی ویژه که هدف آن ظاهرا حفاظت از ساختمان سفارت آمریکا در اسلام آباد و نیز حفظ سایر منافع آمریکا در پاکستان است. تاکنون واشنگتن در برخورد با دولت پاکستان مانند بند بازی عمل کرده که از روی آتش عبور میکند. آمریکا برای حمله به آنچه اهداف تروریستی عنوان میشود، از قدرت آتش پرندههای بدون سرنشین خود استفاده میکند؛ اقدامی که خسارات جانبی بسیاری از جمله کشته شدن غیرنظامیان را در پی دارد.
روابط ایالات متحده و پاکستان اخیرا تحتتأثیر سوء ظن فزاینده دو طرف نسبت به یکدیگر قرار گرفته و حمله اخیر پلیس پاکستان به تاسیسات دین کورپ و اینتر، ریسک، تنش موجود را در روابط دو کشور به حد بالایی رسانده است. از آن جا که آمریکا نمیتواند آشکارا خاک پاکستان را اشغال کند، از هر بهانهای برای ایجاد یک ارتش خصوصی – متشکل از پیمان کاران امنیتی – در این کشور استفاده میکند؛ اقدامی که موجب سرازیر شدن سیل پول و اسلحه به جنوب آسیا شده است.
در واقع آمریکا تحت عنوان کمک به دولت پاکستان، در حال اشغال خاک این کشور است. ارائه کمکهای توسعه اقتصادی (شامل پرداخت حق و حساب به جنگ سالاران محلی و مقامات دولتی) همراه با شرایط خاصی است. برنامه «تقویت مشارکت» با پاکستان به معنای لزوم سرنگونی دولتهای محلی و کنار زدن نیروهای امنیتی پاکستان و جایگزین کردن آنها با یک ساختار جدید طراحی و هدایت شده از سوی آمریکاست، چنین ساختاری میتواند درصورت لزوم حتی سرآغازی برای اشغال نظامی آشکار این کشور باشد.
حاصل اشغال نظامی افغانستان برای واشنگتن تنها راندن طالبان و طرفداران آنها به داخل خاک پاکستان بوده است و برای رفع و رجوع چنین اوضاع درهمریخته و نابسامانی در مناطق مرزی دو کشور، آمریکا از کابل راهی اسلام آباد میشود، در حالی که دولت منتخب این کشور بیش از پیش اعتبار و اقتدار خود را در مقابل چشم مردمش از دست میدهد. به این شکل، تنش ناشی از حضور و ردپای سنگین آمریکا در پاکستان برای رفع مشکل و تبعات بعدی آن، بیش از پیش شرایط را دشوار میکند – روند سرپا نگه داشتن دولت پاکستان بهطور نامحدود، تا هنگامی که دولت اسلام آباد در پی کاهش اقبال مردم سقوط کند و شورشیان بتوانند افکار عمومی را به سوی خود جلب کنند، ادامه دارد – و به این ترتیب مقدمات اولیه برای حضور نظامی ایالات متحده در پاکستان و اشغال نظامی این کشور فراهم میشود.
این ذهنیت که آمریکا میتواند بیسر و صدا و به شکلی پنهان در امور پاکستان دخالت کند – آن قدر توأم با ظرافت که با دولت این کشور و عناصر ملیگرا در ارتش و در میان مردم، روبهرو نشود – تصوری خام و ابلهانه است که باید به سرعت آن را از ذهن پاک کند. طی این سالها چه سرمایه هنگفتی را به چاه بیانتهای پاکستان ریختهاند و حاصل این ریخت و پاش سخاوتمندانه برای آمریکا چه بوده است؟ نتیجه اقدامات آمریکا چون بومرنگی به سوی خودش برمیگردد، نیات به ظاهر خیرخواهانه آمریکا را نقش بر آب میکند و ناتوانی و ضعف آشکار آن را در منطقهای در آن سوی جهان، آشکار میسازد.
راه مبارزه با القاعده و متحدانش، تقویت «دفاع ملی واقعی» آمریکاست. آمریکا به جای آنکه بهدنبال بهاصطلاح پناهگاههای امن تروریستها در آن سوی جهان باشد، بهتر است به پاسداری از قلمروی خودش، به همان جدیت و گستردگی حضورش در افغانستان و پاکستان بپردازد.
بازداشت یک بمبگذار انتحاری در اسلام آباد، مانع از سوار شدن یک بمبگذار انتحاری دیگر به هواپیمایی در فرودگاه کندی نیویورک نمیشود. در حال حاضر آمریکا در عمل مشغول محافظت از کلاهکهای هستهای پاکستان شده، در حالی که براساس گزارشهای جدید، تاسیسات هستهای غرب از ایمنی لازم برخوردار نیستند. بنادر ایالات متحده در واقع بدون محافظت رها شدهاند و هرروز میلیونها تن کالا و محموله به این بنادر وارد میشود بدون آنکه بخش عمده آنها مورد بازرسی امنیتی قرار بگیرد.
آمریکا برای آنکه مانع از ورود سیل آسای جنگجویان طالبان از پاکستان به افغانستان شود، میلیاردها دلار صرف انسداد مرزهای دو کشور میکند، در حالی که مرزهای خود ایالات متحده به شکلی نگرانکننده نفوذپذیر است و القاعده را ترغیب میکند که با عبور دادن تروریستهای خود از این مرزها، حملاتی را برای کشتار وسیع مردم در خاک آمریکا طراحی و اجرا کند.
اقدامات آمریکا در جبهه افغانستان – پاکستان، صرفا موجب جذب شدن نیروهای جدید و تازه نفس به سازمان القاعده شده است؛ نیروهایی که ممکن است بتوانند راهی آمریکا و دیگر کشورهای غرب شوند و در آن جا موقعیت مناسب را برای طراحی و انجام حملات تروریستی بیابند.
احتمالا رهبران سیاسی پاکستان با هدف رضایت افکار عمومی مردم این کشور، نمایشی را از انتقادات و حملات علیه افزایش 3 برابری کمکهای آمریکا به اسلام آباد به راه خواهند انداخت، اما در نهایت آنها این کمکهای سخاوتمندانه را خواهند پذیرفت، چه این لقمه چربتر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید.
اما این سخاوتمندی نتیجهای دقیقا عکس آنچه که دنبال میکنند، در بر خواهد داشت و موجب میشود که آنچه در حال حاضر بحران پاکستان خوانده میشود – بحرانی که آمریکا تا حد زیادی در بهوجود آوردن آن نقش داشته – در نهایت تبدیل به فاجعه پاکستان شود.و این داستان دیپلماسی خارجی ایالات متحده در جهان پس از 11 سپتامبر است، یک دیپلماسی سرشار از سوء تدبیر، تصوراتی نابجا و اشتباه و تبعاتی فاجعه بار که غرور بیجا و منحصر بهفرد آمریکاییها به آتش آن دامن میزند.
جاستین ریموندو -آنتی وار- 16 اکتبر 2009