اغلب آثار او در فضای قهوهخانه یا محیطهای کهن و شبیه آن روی میدهند و این خصلت ثابت نمایشهای اوست.او این بار داستان سیاوش را در قالب یک نمایش قهوهخانهای و در فضای یک قهوهخانه با اتکا به اشعار شاهنامه، دیوان حافظ و صائب تبریزی روی صحنه برده است. به بهانه اجرای نمایش «سوگ سیاوش» با تهمورث گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید.
تماشاگر در ابتدای نمایش «سوگ سیاوش» با تعارف چای از سوی بازیگران به نوعی در اجرا سهیم میشود و البته با شروع نمایش ارتباط تماشاگر با اجرا قطع میشود. با این کار قصد ایجاد نوعی فاصلهگذاری به سبک برشت را داشتید یا قرار است تماشاگر هم جزئی از اجرا باشد؟ که البته حضوری هم در اجرا پیدا نمیکند!
سبک برشت در اصل یک نوع فاصلهگذاری است و در این سبک، فاصلهای میان نمایش و اجرا شکل میگیرد که البته این شکست و فاصله، اتفاقی میان احساس، تفکر و عاطفه تماشاگر با اجراست و مرتب به او یادآوری میکنی که تو در حال تماشای نمایش هستی، پس لطفاً زیاد احساساتی نشو و منطقات را فراموش نکن. بفرمایید که با این تماشاگر باید چهکار کرد؟! باید از او پرسید که چرا وارد صحنه نمیشود؟!
- تماشاگر مدنظر شما با ذهنیت تماشای تئاتر پا به سالن گذاشته است. در عین حال هیچ دعوتی از تماشاگر نمیشود تا وارد بازی و صحنه شود. اما شما تماشاگرانتان را در اجرا سهیم کردهاید.
دلیل اینکه در ابتدای نمایش مخاطب را با اجرا سهیم میکنم، این است که میخواهم فضای بیرون را از او بگیرم و او را وارد دنیای جدیدی بکنم.
- پس در حقیقت این اقدام، نوعی فاصلهگذاری مد نظر شماست که تماشاگر از دنیای خارج از تالار فاصله بگیرد؟
دقیقاً همینطور است. در رویدادهای نمایش هم این اتفاقات رخ میدهد. تاریخ و زمان نمایش بسته به فراخور موقعیتها و صحنهها دچار تغییر و تحول میشوند. مرتب از یک فضای امروزی ما به یک فضای تاریخی قدم میگذاریم. خب این یعنی چه؟! اگر قرار باشد سیر درام را دنبال کنیم اتفاقات زیادی در آن رخ میدهد. در این نمایش داستان با یکی از شخصیتها آغاز میشود و همین شخصیت زمانهای متفاوت را به هم پیوند میدهد و در نهایت هم به جایی میرسد که تمام نوستالژی و ساختار وجودی مدنظر مخاطب را مطرح میکند. اما تماشاگر دنبال این چرا یا حتی این مسئله که پس خود سیاوش کجاست و چه میکند، نمیرود! درواقع تماشاگر سیاوش را بهعنوان سیاوش وجودی خودش قبول میکند.
من اعتقاد دارم نباید برای تئاتر تیتر انتخاب کرد. من بارها گفتهام، تئاتر دفاع مقدس، تئاتر رضوی، تئاتر عاشورایی، تئاتر بانوان و... نباید گفت. تئاتر، تئاتر است و پسوند هم ندارد و نباید موضوعیت آن روی یک مسئله متمرکز شود؛ یعنی اگر من تئاتر اجرا کردم و خارج از حیطه دفاع مقدس بود، آن نمایش تقدس ندارد؟ این تئاتر مقدس نیست؟ این اشتباه است.
- شما این نمایش را 21سال پیش برای نخستینبار اجرا کردهاید و حالا و پس از گذشت این زمان، مجدداً تصمیم به اجرای این نمایش گرفتهاید، ولی همچنان به همان اشعار و دیالوگهایی که بر پایه آثار کلاسیک شکل میگیرد، اتکا کردهاید. واقعاً برای اینکه حداقل اشعار و دیالوگها را به روز بازنویسی کنید، لزومی ندیدید؟
شما از کجا میدانید که اشعار و دیالوگها تغییر نکردهاند؟!
- به خاطر اینکه تکیه بازیگران در نمایش سوگ سیاوش، به طور مداوم بر اشعار شاهنامه فردوسی و صائب تبریزی و حافظ است.
نه! اصلاً اینطور نیست! اشعار صائب تبریزی، حافظ و... همه تغییراتی است که در اجرای این نمایش صورت گرفته و در اجرای نخست این نمایش از آثار اینها استفاده نشده بود و تمام تکیه ما در آن اجرا، به طور صرف بر اشعار شاهنامه فردوسی بود.
- به نظر شما اشعار حافظ، صائبتبریزی و... وابسته به ادبیات کلاسیک نیست؟
ببینید این اشعار در اجرای قبلی وجود نداشته است. شما گفتید در اجرای قبلی، در حالیکه در این اجرا ما از اشعار جدیدی استفاده کردهایم.
- اجرای قبلی هم اثری کاملا کلاسیک بوده. همچنان هم نمایش با اتکا بر اشعار و ادبیات کهن و کلاسیک اجرا میشود. آیا واقعا لزومی ندیدید که این اجرا را برای مخاطب سال 88 بازنویسی و آماده کنید؟
شما میفرمایید باید چه کار میکردم؟
- میتوانستید نمایش را به روز کنید. نه صرفا به خاطر اینکه وجه کلاسیک نمایش را از بین ببرید بلکه نمایش را با شرایط روز آداپته کنید.
یعنی میگویید مثلا برای بهروز کردن نمایش، از شعر نو و سپید استفاده میکردم؟! منظورتان چیست؟
- من که نمیتوانم بگویم چه کاری بکنید و چه کاری نکنید! شما کارگردان هستید. اما این ادبیات، ادبیات کهن است و برای مخاطب امروز به نوعی صیقل و حتی میتوان گفت تکراری است.
من یک اعتقادی دارم. تماشاگر با جمعیت فرق میکند. اگر سالن من100هزارنفر جمعیت داشته باشد، این جمعیت برای من ارزشی ندارد. من تماشاگر میخواهم، تماشاگر هم باید عین تعهدی که هنرمند دارد، متعهد باشد. تماشاگر باید با مطالعه به تماشای نمایش «سوگ سیاوش» بیاید و اگر او شعر کلاسیک را نفهمید و فردوسی را نمیشناخت باید برود مطالعه کند و مجددا به تماشای نمایش بنشیند.
- اتفاقا مخاطبان امروزی بهخوبی فردوسی را میشناسند و حتی تسلط خوبی بر شاهنامه و به خصوص داستان سیاوش دارند و ادبیات کهن و کلاسیک هم جزئی از زندگی روزمره تماشاگران امروز شده است اما وقتی قرار است نمایش ببینند؛ دوست دارند اتفاق جدیدی درباره این داستان ببینند؛ همانطور که جامعه رو به مدرنیسم در حال حرکت است، مخاطب هم متوقع و نیازمند نگاه نو و ایدهنو است. اما این نگاه شما به داستان سیاوش، همان تکرار ایده 21سال پیش است.
آخرین سبکی که در هنر ایجادشده و بعد از یک مدت طولانی به ما رسیده، پست مدرن است که تازه عده زیادی آن را یاد گرفتهاند در حالی نشأت گرفته از همان سنت ما است.
- کاملا درست است. این همان نگاه نوی مدنظر من و مخاطب امروزی است که نه قصد خاک کردن سنت را دارد و نه علاقهمند به اداهای روشنفکری است، در ضمن منظور من اصلا پستمدرن نیست!
دقیقا در هنر پست مدرن از مسائل سنتی با روش جدید استفاده میشود.
- در حقیقت نگاه جدیدی است به سنتها و آیینهای کهن!
من حافظ خودم را ارائه میکنم و به دنبال سنتها و آداب و رسومهایم هستم؛ به دنبال هویت انسانی در مملکتی به نام ایران هستم. برای من فرقی نمیکند، من قصد دارم حرفم را بزنم، اگر تماشاگر متوجه نمیشود و درک نمیکند، قطعا ضعف اوست و خودش باید به دنبال راه حلی برای از بینبردن این نقصان باشد.
- داستان سیاوش جنبههای دراماتیک زیادی در خود نهفته دارد اما شما به راحتی از صحنههایی مثل رویارویی سیاوش و سودابه گذشت میکنید و تمام تأکیدتان روی ادبیات و کلام و مشاوره میان شخصیتها متمرکز شده است.
نمیفهمم! این طرف معادله شما با طرف دیگر معادلهتان همخوانی ندارد.
- سادهتر میگویم. نمایش «مرگ سیاوش» یک اجرای نمایشی نیست بلکه یک نوع شعرخوانی بر صحنه است.
چه کار باید بکنم؟! من مسئله سودابه را مطرح میکنم یا نه؟!
- بله! مطرح میکنید اما این کار فقط با کلام صورت میگیرد و تصویر یا نمایش در این رویداد دیده نمیشود.
اگر قرار بود نمایش را کاملا اجرا کنم باید 5ساعت زمان صرف میکردم. من تصاویر ذهنی سودابه، فرنگیس، مادر و خواهرقهوهچی و… را تصویر کردهام و با ذهنیت قهوهچی این رویدادها را تصویر کردهام، در حالیکه زنان اصلا حق ورود به قهوهخانه را ندارند. اصغر آقا دوست ندارد این مسئله را بیش از این مطرح کند و حتی تصمیم میگیرد تا مرگ سیاوش را بگوید و دیگران هم دنبال همین هستند و میخواهند تا او را از این گرفتاری خلاص کنند.