به تصویر کشیدن روزگار گذشته از دغدغههای این کارگردان است.چه در مجموعه «پس از باران» که با رگههای ملودراماش مبدل به یکی از پرمخاطبترین سریالهای سیما شد و چه در «خانهای در تاریکی»و «رسم عاشقی»که با چاشنی سیاست در آنها کوشیده شده با غور در تاریخ معاصر به بیان ناگفتهها بپردازد.سلطانی این روزها در حال ساخت سریال «سالهای برف و بنفشه» است؛ مجموعهای که قرار است از زاویهای دیگر به وقایع خرداد 1342 بپردازد.
بارانی که مانع از کار شد
وقتی قرار شد به «سالهای برف و بنفشه» بروم باید میدیدم روستای مرادآباد واقع در مرتضیگرد کجای نقشه تهران است.بهترین مسیر رفتن از اتوبان آزادگان بود؛ مسیری که هر روز سعید سلطانی و گروهش طی میکنند تا حکایت روزگارانی نه چندان دور را به تصویر بکشند.حکایت روزگارانی که در اذهان مردم ایران خاطرهای تلخ بر جای گذاشته است، سالی که مرجع تقلید و بنیانگذار انقلاب ، توسط دژخیمان ستمشاهی دستگیر و سپس تبعید شدند.
از واژه به تصویر نکته جالب توجه سریال «سالهای برف و بنفشه» حضور رضا جولایی داستاننویس به عنوان نویسنده فیلمنامه است. جولایی در داستانهایش عموماً در فضای گذشته سیر میکند و از این منظر گزینه مناسبی برای نگارش یک مجموعه تاریخی به شمار میآید. جولایی سریال «سالهای برف و بنفشه» را براساس طرحی از رضا کاشانی نوشته است.در روزهایی که همه از پیوند میان ادبیات و سینما میگویند، استفاده از داستاننویسان برای نگارش فیلمنامه سریالهای داستانی هم میتواند یک اتفاق فرخنده قلمداد شود.در شرایطی که بسیاری از مجموعههای سیما از نگارش متنهای ضعیف، بیشترین لطمه را میخورند، تعامل با اهالی ادبیات میتواند بخشهایی از این معضل را برطرف کند. |
اجرای سریال «سالهای برف و بنفشه» از اواخر سال 41، مدت کوتاهی پیش از وقایع تلخ خرداد 42 آغاز میشود، زمانی که مهندس علی فلاح بعد از فارغالتحصیلی در رشته کشاورزی از اروپا به ایران برمیگردد. او تصمیم میگیرد علیرغم مخالفت خانوادهاش به شهرستان ورامین رفته و در قطعه زمینی که متعلق به پدرش است کار کند و با گسترش کشاورزی شرکت کشت و صنعت بزرگی در آنجا دایر نماید.
تیمسار امیرشاهی که از مالکین بزرگ منطقه و در ضمن پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی نیز هست از پشتکار و مدیریت علی خوشش آمده و تلاش میکند تا او را جذب تشکیلات خود کند. اما آشنایی علی با مردم منطقه و نزدیکی او با آنان به مذاق تیمسار خوش نمیآید. در چنین شرایطی است که وقایع خرداد 1342 رخ میدهد. مردم پیشوای ورامین در اعتراض به دستگیری مرجع تقلید خود، حضرت امام(ره) قیام کرده و کفن پوش به سمت تهران حرکت میکنند و حضور ناخواسته علی در این ماجرا، زندگی، او را به سمت دیگری هدایت میکند.
در حال مرور قصه سریال هستم که بالاخره با طی مسافتی طولانی به مرتضیگرد و روستای مرادآباد میرسم، در یکی از باغهای این روستا به مساحت 12 هزار مترمربع شهری بنا شده که تداعیکننده روستای پیشوای ورامین با معماری سالهایی است که هنوز بناها کاملاً مدرن نشده و تأثیرات معماری قدیم در آنها به چشم میخورد. تا با گروه خوش و بشی کرده و خودم را برای تهیه گزارش پشت صحنه این سریال آماده کنم، ابرهای سیاه آسمان را پر کردند و به یکباره توفانی به پا شد که دیگر چشم، چشم را نمیدید. همه زیر یک سقف پناه گرفتیم. در این فاصله به سراغ مهدی فقیه میروم. او میگوید: من در این سریال نقش مشرحمان، نگهبان باغ متروک سرهنگ فلاح را بازی میکنم که پسرش پس از سالها تحصیل در فرنگ به ایران بازگشته و تصمیم میگیرد باغ پدری را آباد کند. مشرحمان سالهاست که در این باغ زندگی میکند و با آن خوگرفته و از طرفی چون سرهنگ فلاح آدم بسیار خوبی است و به مشرحمان محبت کرده، او نیز در ازای این کار سرهنگ به پسرش علی خدمت میکند و او را در تصمیمی که گرفته یاری مینماید.گروه معتقد بودند باران به زودی قطع میشود، اما چیزی که در نهایت اتفاق افتاد برگشت گروه به تهران و ناکامی من در تهیه گزارش بود که موکول به یک روز دیگر شد.
روزهای اعتراض
امروز با روز اولی که برای تهیه گزارش پشت صحنه سریال «سالهای برف و بنفشه» رفته بودم فرق داشت. دیگر مسیر را میشناختم و نیاز به پرس و جو نداشتم، از طرف دیگر با فضای کلی کار آشنا شده بودم و میدانستم در چه مقطعی از تاریخ باید قدم بگذارم. وقتی رسیدم همه گروه زیر یک سقف جمع شده بودند و انتظار میکشیدند، انتظار قطع باران چرا که امروز هم بارش باران کار گروه را مختل کرده بود. در شرایط فعلی با بازیگر نقش مهندس علی فلاح نیز صحبتی میکنم، تا اگر کار تعطیل شد حداقل مثل روز قبل کاری انجام داده باشم. سام درخشانی درباره نقشی که ایفا میکند میگوید: در این سریال نقش جوانی به نام علی را بازی میکنم که خارج از کشور در رشته کشاورزی تحصیل کرده و پس از سالها به وطن خود بازمیگردد و در بدو ورود تصمیم میگیرد باغ پدرش در ورامین را که سالهاست به دلیل بیآبی خشک شده آباد کند. در این بین متوجه میشود که بیآبی این منطقه به این دلیل است که چند قطعه زمین در این اطراف وجود دارد که متعلق به عدهای اشراف است که فقط آنها حق دارند موتور چاه عمیق داشته باشند و زمینشان را آبیاری کنند.
علی مصمم میشود چاه عمیق بزند که مشکلاتی برایش پیش میآید. پس از آن براساس یک اتفاق، سرنوشت او طوری رقم میخورد که وارد یکسری درگیریهای روز جامعه میشود و با اینکه اصلاً فردی سیاسی نبوده و صرفاً هدفش کار کردن روی زمین پدری است، اما بطور اتفاقی و علیرغم میلش وارد یک بازی سیاسی شده و این جریانات به مرور شخصیت علی را متحول میکند.
بخت با برنامهریز یار بود
خوشبختانه امروز بخت هم با برنامهریز یار بود که کار به روال عادی درآمد، هم با گروه که دیگر زیر باران نباشند و ابرهای سیاه آنقدر دلتنگ نبودند و پس از مدتی جای خود را به آسمان آبی دادند.گروه برای تصویربرداری سکانس کتابخانه مجدداً به تکاپو میافتد. کتابخانه اسلامی در میدان کاملی شهر قرار دارد. تا کار شروع شود نظری به اطراف میاندازم؛ میدان شهر با دو ردیف آجری و مغازههای اطراف آن که هر کدام تداعیکننده زندگی ساده و به دور از دود و دم ناشی از تکنولوژی امروزی است؛ مغازه پارچهفروشی با پارچههای الوان که بر روی دیوار آویزان است و توپهای پارچه روی پیشخوان یا گرمابه عمادالدوله که در کنارش سقاخانهای تعبیه شده است. در گوشهای از میدان چرخی میبینم که روی آن چند لیوان بزرگ و شیشههای آب زرشک قرار دارد و در این میان خانهای کاهگلی که روی پنجرههایش سقفی شیروانی مانند نصب شده و فانوسی آبیرنگ که مابین پنجرهها آویزان است، قدمت خود را به رخ میکشد.فرهاد عزیزیفرد، طراح صحنه سریال درباره دکور میگوید: در «سالهای برف و بنفشه» با وجودی که قصه در دهه 40 اتفاق میافتد؛ اما دکور روستا را که به شهر پیشوا در ورامین باز میگردد براساس معماری سال 1320 ساختیم. مثلاً بازارچه را به جای سرپوشیده، کمی بازتر و میدانی و با معماری تهرانی در نظر گرفتیم و 26 روز طول کشید تا دکور روستا آماده شود و حدوداً 7 لوکیشن در همین فضا ساختیم که شامل خانه علی، خانه پیشوایی، حسینیه، پاسگاه ژاندارمری و مدرسه روستا است. طراحی این کار نوع خاصی است ما تقریباً بین قجر و پهلوی هستیم و مردم هنوز به سمت مدرن و امروزی شدن نرفتهاند. طراحی خانه علی بین ایرانی و غربی است. اما از نظر فضاسازی، خانه علی را بیشتر به سمت ایرانی بودن کشیدیم.
توضیحات طراح صحنه نگاهم را به اطراف دقیقتر میکند و اما قهوهخانه حاج عباس که در کنار بقالی و لحافدوزی قرار دارد با آن تخت و قلیانش، یا کشکول و بادبزنهای قدیمی که روی دیوار آویزان شده و نقاشیهای دیواری و قهوهخانهایاش واقعاً چشمگیر است و اگر چه فضای پیشرو آنقدر قدمت تاریخی ندارد؛ اما همچنان حکایت از مردمان عصر و زمانهای میکند که امروز ما را ساختهاند.
ابرها دوباره آسمان را با رنگ سیاه خود پر کرده و نمنم باران شروع میشود. کارگردان قبل از اینکه گروه زیر باران شدید بماند کار را تا روز بعد تعطیل میکند. قبل از برگشتن از عزیز علیزاده که هماهنگی برای تهیه گزارش نیز با او انجام شده بود اطلاعاتی درباره روند تولید کار میگیرم. علیزاده میگوید: حدوداً دو ماه است که کار شروع شده و احتمالاً تا 7 الی 8 ماه دیگر ادامه دارد. این مجموعه به تهیهکنندگی آقای اسماعیل عفیفه در 20 قسمت برای شبکه سوم سیما در حال ساخت است و بازیگران چون: سام درخشانی، لاله اسکندری، جهانگیر الماسی، اسماعیل شنگله، امیر آقایی و.... در آن ایفای نقش میکنند.